محمد صادق شایسته روزنامهنگار
«ناگهان درخت» دومین تجربه صفی یزدانیان در مقام کارگردان ادامه منطقی مسیری است که با فیلم اولش «در دنیای تو ساعت چند است؟» آغاز کرده است. تجمیع دلبستگیهای عمیقش به رویا، نوستالژی، خاطرات بچگی، عشق و البته رشت با محوریت جدیدی به نام «مادر»! فیلم روایت سه مقطع از زندگی شخصیت اصلی فیلم فرهاد(پیمان معادی) از زبان خودش و در حضور روانشناس است. داستان عشق فرهاد به مادرش و حلشدن در جهان مادرانگی او در تقابل با همسر سرد و غمگینش مهتاب (مهناز افشار) که پس از یک سقط جنین بیرحمانه، هراس عجیبی از بچهدارشدن دارد. یزدانیان با تقدیم فیلم به مادرش تکلیف مخاطب را روشن میکند، یک فیلم شخصی دیگر! اتفاقی که هم میتواند نقطه قوت فیلم باشد و هم نقطه ضعف!
نقطه قوت از این بابت که فیلمساز با بهرهگیری از توان زیباییشناسی بصری، جهانی را خلق و بسط و گسترش میدهد که مخاطب را از تماشای نماها و روایتهای تکراری و کلیشهای دور میکند و چشمان او را در معرض قابهای دلبرانه و خوشرنگ و لعابی قرار میدهد، نکتهای که تماشای اثری مثل «ناگهان درخت» را به تجربهای خاص بدل میکند، اما نقطه ضعف از این بابت است که این جهان پر از نشانه و مفهوم که گاهی بسیار درونی و شبیه نجواهایی در پستو مانده یک ذهن مغشوش و حسرتزده میشود. ممکن است به مذاق مخاطبی که جهان شخصی برایش اهمیت زیادی نداشته باشد، نامفهوم و بیهدف جلوه کند.
فیلم «ناگهان درخت» هرچند به لحاظ فیلمنامه و شخصیتپردازی یک قدم از «در دنیای تو ساعت چند است؟» عقبتر است و بذر سوالاتی را در ذهن تماشاگر میکارد که پاسخی برایشان ندارد و حتی ساختاری که دارد به محکمی و قدرت فیلم اولش نیست اما این عقبگرد را نمیتوان سقوط آزاد فیلمساز دانست. فیلم لحظههای حسی و بصری نابی دارد که میتواند حسابی ذهن و حال و احوال تماشاگر را درگیر کند، خصوصا که یزدانیان باز هم از جادوی موسیقی متن کریستف رضایی به خوبی برای تاثیرگذاری بیشتر اثرش در یکسری پلانها استفاده کرده است.
از همه اینها گذشته، پیمان معادی و مهناز افشار بهعنوان بازیگران اصلی تلاش زیادی کردهاند. شیمی دلپذیر زوج علی مصفا و لیلا حاتمی در فیلم اول یزدانیان را در «ناگهان درخت» نیز تکرار کنند، اما به نظر شخصیتهای درونگرایی که یزدانیان در فیلم نامههایش خلق میکند. اگر قرار است باورپذیر و اصطلاحا «تو دل برو» باشند، باید توسط بازیگرانی بازی شود که در لایههای درونی و شخصیشان بخشی از آن ویژگیها را داشته باشند تا در اجرا همه چیز طبیعی شود و انگار معادی و افشار از ویژگیهای فرهاد و مهتاب چندان چیزی به ارث نبردهاند!