شماره ۱۶۲۴ | ۱۳۹۷ سه شنبه ۳۰ بهمن
صفحه را ببند
حادثه دنا و چند سوال بی‌جواب

امیرحسین خواجوی روزنامه‌نگار

سال گذشته در چنین روزهایی همه نگاه‌ها به دنا دوخته شده بود. در انتظار خبرهایی از ارتفاع 4500متری پوشیده از برفی که یک هواپیما را با 66 سرنشینش بی‌جان در دل خود جا داده بود. هواپیمای ATR72 شرکت هوایی آسمان، همان پروازی که هیچگاه به مقصد نرسید و تنها چند کلیومتر مانده به آسمان یاسوج با دیواره‌ای عظیم از برف و یخ برخورد کرد. خبر حادثه اما مثل همیشه در ابتدا مبهم بود: «پروازه شماره 3704 دقایقی پس از برخاستن از فرودگاه مهرآباد از صفحه رادار ناپدید شد.» جمله‌ای کلیشه‌ای که همه ما در این سال‌ها به شنیدن آن عادت کرده‌ایم، اما ماجرای پرواز بی‌سرانجام تهران- یاسوج کمی عجیب‌تر بود. تقریبا یک روز کامل طول کشید تا خبر قطعی سقوط هواپیما اعلام شود. در واقع مشکل در شناسایی محل برخورد هواپیما بود. هیچ‌کس درست نمی‌دانست که این هواپیما کجا دچار حادثه شده. بالگرد و پهپاد و هواپیما یکی پس از دیگری به محدوده‌ای که گفته می‌شد آخرین مکالمات خلبان با برج مراقبت از آن محدوده انجام گرفته، به پرواز درآمدند، تا درنهایت لاشه‌های کوچکی از هواپیمای ساقط‌شده در انبوهی از برف رویت شد. این‌که چرا رادارها و ردیاب‌های ماهواره‌ای نتوانستند در این حادثه به کمک بیایند را کسی به درستی نمی‌داند، حتی نحوه مشخص‌شدن مختصات محل حادثه هم به درستی معلوم نشد. اما در نهایت اعلام شد که پهپادهای نظامی موفق به شناسایی محل مورد نظر شدند.
اما این تازه اول ماجرا بود. از همان ابتدا مشخص بود که عملیات کشف و انتقال جانباختگان این حادثه کار آسانی نیست؛ آن‌هم با نحوه عجیب و غریب مدیریت مسئولانی که خیلی از آنها زحمت حضور در محل حادثه را هم به خودشان ندادند و آنهایی هم که آمدند، خیلی دیر آمدند. رئیس ستاد مدیریت بحران کشور 3روز پس از سقوط هواپیما خودشان را به دنا رساند، هنگامی که دیگر ارتفاع برف در محل حادثه به 3متر رسیده بود. قسمت عجیب‌تر ماجرا آمادگی همه نیروها اعم از هلال‌احمر، ارتش، تیم‌های ویژه کوهنوردی و حتی بومیان داوطلب و آشنا به محل حادثه برای صعود به ارتفاعات و انتقال اجساد بود. نیروها با همه امکانات آماده بودند تا عملیات را آغاز کنند، اما حیف که بازهم زمان طلایی از دست رفت. کسی نبود تا دستورات لازم را صادر کند و آنهایی هم که بودند، اجازه و اختیار چنین کاری را نداشتند. همه بودند اما منتظر، منتظر یک دستور، دستوری که مثل همیشه هنگام وقوع این حوادث وقتی صادر شد که زمان طلایی از دست رفته‌بود. بازهم واکنش کند  باعث شد تا عملیاتی که به گواه همه نیروهای حاضر در محل حادثه می‌توانست طی چند روز با جمع‌آوری همه اجساد و انتقال آنها و از همه مهمتر چشم‌انتظاری کمتر خانواده‌های داغدار به پایان برسد، با صرف هزینه زیاد چندین‌ماه به طول بینجامد تا هنوز هم برخی خانواده‌های حادثه‌دیده چشمشان به دنا باشد.


تعداد بازدید :  287