انتظار براي تصويب لوايح مربوط به مبارزه با پولشويي و FATF موضوع به نسبت عجيبي است. هيچ كشوري نيست كه تا اين حد وضعيت خود را معطل يك تصميم كند. درواقع بيتصميمي از بدتصميمي هم زيانبارتر است، زيرا همه را در حالت معلق ميان زمين و آسمان نگه ميدارد و هيچ كس نميداند كه چه كار بايد كند؟ در حالي كه يك تصميم بد، در هر حال وضعيت همه را روشن ميكند. براي مثال اگر ميخواهند لوايح FATF را رد كنند، همان سال گذشته انجام ميدادند و اين همه كشوقوس نميیافت.
هرچند تصميم بر رد این لوایح عوارض بسيار زيادي دارد و به نفع و مصلحت جامعه نيست، ولي در هر حال اگر ردمیکردند، تاكنون وضع همه روشن شده بود و ميدانستند كه چه كار بايد انجام دهند. طي اين مدت طولانی مردم را در برزخ تصميمگيري قرار دادن موجب شده از منافع حضور در FATF بهرهمند نشويم، ولي زيانهايش را تحمل كنيم، حتي از منافع احتمالي عدمحضور نيز بيبهره
هستيم.
چرا جامعه ما و نهادهای ذيربط تا اين حد بيتصميم و كندتصميم هستند؟ حل اين مشكل بسيار مهم است. پاسخ در وجود شكاف عميقي است كه ميان نيروهاي جامعه رخ داده است. تضاد ميان واقعيتهاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي با ذهنيتهاي برخي از نيروها موجب اين بيتصميمي و ديرتصميمي ميشود. از يك سو علاقه یا اصولا توان آن را ندارند كه واقعيات را ناديده بگيرند، زيرا ميدانند كه عوارض آن بسيار دردناك و سنگين است و از سوي ديگر نميخواهند ذهنيتهاي خود را با اين واقعيات هماهنگ كنند، زيرا آنقدر بر غیرقابل تغییربودن اين ذهنيتها تاكيد كردهاند كه خجالت ميكشند از آنها عبور كنند. در نتيجه نه حاضر به تاييد واقعيت ميشوند و نه حاضر به رد آن هستند، درنهايت هم مجبور به عقبنشيني خواهند شد که در این صورت چوب هر دو وضع را ميخوريم، بدون آنكه نان آن را بخوريم. متاسفانه هزينه اين بيتصميمي را مردم و جامعه ميدهند.
اين بيتصميمي فقط در مسأله مهمي چون FATF نيست كه بروز پيدا كرده است، بلكه در همه امور كمابيش شاهد آن هستيم. نمونه روشن آن مسأله قیمت انرژي و سوخت است كه همه ميدانند ادامه اين وضع به ضرر همگان است. دولت و ملت هر دو زيان ميكنند، ولي باز هم وضع موجود ادامه پيدا ميكند، در پايان نيز تصميم به جامعه تحميل ميشود، به جاي آنكه گرفته شود.
اين رفتار، مثل رفتار شخصي است كه علايمي از بيماري سرطان را در خود ميبيند، ولي به هر دليلي حاضر به رفتن نزد پزشك و آزمايش نيست. يا از ترس يا از تنبلي يا از نداشتن پول درمان و... و امیدوار است که بیمار نباشد، ولي اين كار موجب ميشود بيماري او پيشرفت كند و به جاي خطرناكي برسد و در نهايت از ترس مردن، ثروت خود را ميفروشد و برای درمان بيماري پيشرفته خود هزینه ميكند، البته اين درمان خيلي دير است و نهتنها هزينه آن گزاف است، بلكه دستاورد چنداني هم ندارد.