شماره ۱۶۳۸ | ۱۳۹۷ پنج شنبه ۱۶ اسفند
صفحه را ببند
درخت می‌کاریم تا باغ‌ها را بکشیم؟ آفرین!

روز گذشته خبری دردناک‌تر از موافقت شورای شهر با تخریب 62 باغ برای احداث برج نبود. توضیح اعضای شورای شهر مبنی بر این‌که در این پرونده‌ها عوارض پیش از 7 فروردین 97، پرداخت شده و چاره‌ای جز موافقت نیست، هم چیزی از غمناک‌بودن ماجرا کم نمی‌کرد. ما قانونگذار و مسئول و مدیر شهر نیستیم و نمی‌دانیم واقعا می‌شد جلوی ادامه این فاجعه را گرفت یا نه. اما این را می‌دانیم که تهران، هر روز خشک‌تر و خفه‌تر می‌شود. اکسیژن برای نفس‌کشیدن کمتر و فضای سبز و آزاد برای زندگی کمتر. خیلی دردناک است که بخواهیم به استانداردهای جهانی مراجعه کنیم و ببینیم یک شهر برای هریک از ساکنانش باید چقدر فضای سبز داشته باشد، چقدر درخت در ازای هر متری که ساخته می‌شود، چند متر را باید به حال خود رها کرد تا شهر به مکعبی سیمانی و غیرانسانی تبدیل نشود. ما تنها چیزی که می‌دانیم این است که تهران برای زندگی‌کردن مصیبت است. هوای مسمومی که به داخل ریه‌ها می‌دهیم- همین دیروز از سیلیکا، سم جدید کلانشهرهای ایران نوشته بودیم- و پارک و باغچه‌ای که برای تفریح و بازی فرزندان‌مان نداریم، فاجعه است.
آن‌وقت تصور این‌که در روز درختکاری، در آغاز هفته درختکاری، زیر حکم نابودی 62 باغ از معدود نفس‌کش‌های تهران امضا می‌شود، آدم را ناامید می‌کند؛ یعنی چند درخت باید بکاریم که جای این 62 باغ را پر کند. کجا آن‌وقت؟ وقتی که باغ را زیر انبوهی از آجر و سیمان مدفون می‌کنیم، خاک و زمین جدید برای کاشت درخت از کجا باید پیدا کرد؟
ما در حسن ‌نیت اغلب اعضای شورای شهر تردید نداریم. اما کاش این‌جا هم مثل شهرهای اروپایی می‌توانستیم در اعتراض به نابودی طبیعت و زمین به خیابان بیاییم و اعتراض کنیم. در اعتراض به گرمایش زمین و کشتن جنگل‌ها و ویران‌کردن باغ‌ها. اگر مسئولان بگویند برای همه مشکلات توضیحی وجود دارد، برای بستن راه نفس شهروندان توضیحی پذیرفته نیست. وقتی که نفسی نباشد، نه انسانی خواهد بود و نه شهری. آن‌وقت به چه کسی می‌خواهیم توضیح دهیم؟


تعداد بازدید :  374