اخيراً متني منتشر شده است كه از قول يكي از سفراي اروپايي نقل ميشود كه گفته است، برعكس تبليغات جهاني اوج آزادي را در ايران ميتوان ديد. وي براي اثبات اين ادعا به عبور موتورسواران از پيادهرو يا موتورسواری در خلاف جهت خيابان يا فروش هندوانه و طالبي در بزرگراهها و... و چندين مورد ديگر اشاره ميكند. ما نميدانيم كه انتساب اين گزاره به يك سفير خارجي درست است يا خير و بعيد ميدانيم كه سفير به خودش حق اينگونه اظهارنظر را بدهد، حتي اگر با آن موافق باشد. ولي نكته اينجاست كه اين حد از بيقانوني و رفتار غيرمسئولانه در ميان ما مرسوم است و آزادي را در برخي از امور به سرحد بیقانونی رسانده است. رفتاری که مخل آسایش و آرامش مردم است و مانع جدی در روند توسعه است. ولي اين نوع آزادي یا در واقع آزادی هرج و مرجگونه در حوزه سياست به نحو ديگري تجلي پيدا ميكند. برخي از گروههاي محدود هر كاري بخواهند ميكنند و نيازي هم به گرفتن مجوز از جایی ندارند و هر شعاري را عليه هر شخص و مقامی بخواهند سر ميدهند و حتي تهديد به کفنپوشی و قيام كردن ميكنند و کسی هم نمیتواند به آنان بگوید بالای چشمتان ابرو است! در مقابل اكثر مردم ايران حتي مجاز به اقدامي عادی نميشوند، چه رسد كه بخواهند اعتراض كنند و اگر معترض شوند، با انواع و اقسام اتهامات مواجه خواهند شد.
در روزهاي گذشته تعدادي از افراد با عنوان یا پوشش طلبه در قم دست به اعتراض زدند و با طرح موضوعي بهعنوان فتنه 98 كه كسي نميداند چيست، تهديد به قيام عليه نفاق كردهاند و عليه روساي قوا شعارهاي تند و ساختارشكنانه دادهاند. اين رفتار آنان همواره با اعتراض مراجع تقليد مواجه شده است، همچنان كه چند ماه پيش كه از تهران رفتند و در آنجا همراه با همين گروه غائلهاي به پا كردند، مراجع قم مواضع سرسختانهاي علیه آنان گرفتند و به درستي متوجه شدند كه اين اقدامات عليه حوزه و مرجعيت است.
ولي مسأله اصلي و مورد توجه اين يادداشت، اصل وجودي تبعيض است. تبعيض فقط اين نيست كه در اقدامات مالي يا پرداخت وام رخ دهد يا اختصاص به تبعیض در امكانات داشته باشد. ريشه اين مشكل در تبعيض سياسي و حقوقي است. اشكال اين نيست كه عدهای از مردم به روساي قوا معترض میشوند. اين خيلي خوب است، ولي آيا همه مردم حق ابراز چنین اعتراضاتی را دارند؟ يا فقط عده معدودي و عليه افراد خاصي ميتوانند تظاهرات كرده و شعار دهند؟ اين تبعيض خيلي زيانبار است، حتي به نفع آن گروه معترض هم نيست. چون آنان درك درستي از جايگاهشان در جامعه ندارند تا ببينند مردم در چه حال و هوايي هستند و به چه چيزي معترض هستند و از چه کسانی نفرت دارند؟ تبعيض ريشه درخت اعتماد را خشك ميكند. هنگامي كه عدهاي از موقعيت ويژه و رانت سياسي و حقوقي بهرهمند شوند، به لحاظ رفتاري ارتباطشان را با واقعيت از دست ميدهند و دچار انحراف از واقعيت ميشوند. اين زاويه كمكم بيشتر و بيشتر ميشود. در پايان نيز كنترل از دست ايجادكنندگان اصلي چنین نیروهایی نيز بيرون ميرود. امیدوار باید بود تا اشتباهی که درسال ۸۴ شد و کشور به مجبور به تحمل مشکلات زیاد میشد دوباره تکرار نشود.