شماره ۱۶۳۹ | ۱۳۹۷ شنبه ۱۸ اسفند
صفحه را ببند
بیدارگر مشرق زمین

در اواسط دهه 60 خورشیدی یک مجموعه‌ تلویزیونی - که احتمالاً محصول کشور سوریه بود - با موضوع زندگی سیدجمال‌الدین اسدآبادی از شبکه یک سیما پخش می‌شد که از قضا مورد ‏توجه مخاطبان واقع شد. نام سیدجمال‌الدین اسدآبادی برای برخی‌ها بیش از هر چیز یادآور کسی است که میرزا رضا ‏کرمانی را تحریک به کشتن ناصرالدین شاه قاجار کرد. تاریخ‌نویسان در این‌که ضارب شاه قاجار مرید سیدجمال بوده ‏است متفق‌القول هستند، اما این‌که او دستور قتل ناصرالدین شاه را داده باشد از مواردی است که هیچ سند تاریخی متقنی برای ‏آن موجود نیست و به نظر می‌رسد در این مورد به‌خصوص واقعیت و افسانه به هم آمیخته شده باشند. درنهایت چه این ادعا ‏درست باشد یا نباشد، محدود کردن چکیده زندگی این متفکر بزرگ به صدور یا عدم صدور فتوای قتل ناصرالدین شاه تنها ‏نشان‌دهنده فهم اندک از تأثیر عظیمی است که سیدجمال بر اندیشه اسلامی و متفکران بعد از خود گذاشت.  ‏
مبلغ پیشرو اندیشه اتحاد اسلام
سید جمال‌الدین اسدآبادی از مبلغان اسم و رسم‌دار و پیشرو اندیشه اتحاد اسلام بود. براساس این اندیشه هر گونه پیوند با میهن ‏و قومیت باید با پیوندهای فراملیتی اسلام و اتحاد بین مسلمانان جایگزین شود. سید جمال با شناسایی ضعف و دردهای ‏مسلمانان، در طول حیات خود نسبت به مبارزه با عوامل عقب‌ماندگی جوامع اسلامی همت گماشت و همواره به دنبال راه‌حلی ‏برای مقابله با استضعاف و تحمیق توده‌ها بود. برخی سیدجمال را به دلیل تفکراتش درخصوص اتحاد جهان اسلام ازجمله ‏متفکران حوزه بنیادگرایی دینی ارزیابی می‌کنند درحالی که به عقیده بسیاری از اندیشمندان اسلامی سیدجمال دقیقاً برعکس ‏چنین تصوری باید تجزیه و تحلیل شود و شاید حتی بتوان او را از پرچمداران عرصه روشنفکری و نوگرایی دینی در جهان ‏اسلام دانست.
مرگ در استانبول، مدفن در کابل
سیدجمال‌الدین اسدآبادی 122‌سال پیش در چنین روزی، برابر 18 اسفند 1275 خورشیدی در استانبول درگذشت و در ‏آرامستان شیوخ به خاک سپرده شد. اما 9‌سال بعد در زمان حکومت سلطان عبدالحمید و به درخواست دولت افغانستان که ‏مورد پذیرش سلطان عثمانی قرار گرفت، بقایای پیکر او به کابل منتقل و در دانشگاه این شهر به خاک سپرده شد. این ‏میان یکی از مهمترین نقدهایی که به سیدجمال وارد شده و البته که ظاهراً خود او نیز این را قبول داشته است تلاشش برای ‏تاثیرگذاری بر عمال رده بالای حکومتی (خصوصاً دربار عثمانی و مصر) و بی‌توجهی‌اش به کف جامعه بوده است. از او ‏در این خصوص چنین نقل شده است که:  «افسوس می‌خورم از این‌که کشته‌های خود را ندرویدم. ‌ای کاش من تمام افکار خود ‏را در مزرعه مستعد افکار ملت کاشته بودم. چه خوش بود تخم‌های بارور و مفید خود را در زمین شوره‌زار سلطنت فاسد ‏نمی‌کردم. آن‌چه در آن مزرعه (مردم) کاشتم به ثمر رسید و هر چه در این کویر (سلاطین) غرس کردم، فاسد شد.»‏

 


تعداد بازدید :  183