شماره ۱۶۴۰ | ۱۳۹۷ يکشنبه ۱۹ اسفند
صفحه را ببند
فلکه اول

باشه، شما بدبخت‌تر!  | شهاب نبوی|   دیروز قصد کردم که نقاب خوشگل‌موشگلم را از روی این صورت ترکیده‌ام بردارم و دیگر برای دیگران فیلم بازی نکنم که همه‌چیز اوکی و خوب و عالی است و من چقدر خوشبختم. با اولین کسی که روبه‌رو شدم، پدرم بود. مثل هر روز صبح بهش نگفتم:   «روزت بخیر، بهترین پدر دنیا.» حقیقتش را بخواهید او هیچ‌وقت بهترین یا حتی یکی از بهترین یا حتی یکی از بدترین پدرهای دنیا نبود. او تقریبا بدون فاصله بدترین پدر دنیا بود. بهش گفتم:   «من خیلی از این زندگی و تو و دنیا خسته شده‌ام. هیچ امیدی به آینده ندارم. شما هم که وضع‌ات بدتر از منه و هیچی نداری. من خیلی افسرده و غمگین‌ام. بدبخت‌تر از من توی دنیا وجود نداره...» بابا به‌صورت ناگهانی از توی جیبش جواب آزمایشش را درآورد و نشانم داد. بابا سرطان گرفته بود. گفت: «حالا من بدبخت‌ترم یا تو؟» مجبور شدم بگویم تو و بزنم بیرون. رفتم پیش صمیمی‌ترین دوستم و یکسری ناله‌ بدبو هم پیش او کردم. در همین حین یکهو در اتاق کارش باز شد و ماموران به همراه طلبکارها با یک مشت چک برگشتی بردن که صورتش را شطرنجی کنند. در آخرین لحظات که داشتند به‌زور سوارش می‌کردند، گفت: «من بدبخت‌ترم یا تو؟» رفتم پیش اون دختری که عاشق قناری‌هایی بود که روپایی می‌زدند. یکهو سرش را بهم نشان داد که دیگر مویی رویش نبود و همه ریخته بود. قبل از این‌که همه‌ دور و بری‌هام به فنا بروند، سریع شروع کردم به زمزمه آهنگ معروف من چقدر خوشبختم، همه‌چی آرومه.


تعداد بازدید :  253