«بچه که بیاد آپشنشم با خودش میاره» | حمید خدامرادی| به خاطر دارم زمانی که تصمیم گرفتیم با حقوق ماهیانه یکمیلیون، پسانداز اندک و سه النگوهای تلقوتلوق همسرم برای روز مبادا، در راستای روزی بخشیدن به زندگی مشترکمان چهارمین فرزند خودمان را هم به دنیا بیاوریم، باراک اوباما رئیسجمهوری وقت آمریکا با دسترسی کامل به خزانه کشور و درآمد نجومیاش تنها دو فرزند داشت! این قیاس بود که همیشه ما را آزار میداد، حتی من و همسرم تا مدتها فکر میکردیم یکی از دلایل نوبل گرفتن باراک، اعتقاد داشتن به جمله «فرزند کمتر زندگی بهتر بوده است.» و از آنجایی که من در خانوادهای پرجمعیت چشم به جهان گشودم و هفت برادر و خواهر دارم، به یاد دارم زمانی که مادرم داستان باراک را فهمید، بشدت خشمگین شد و مدام او را نفرین میکرد. طبق محاسبات من و همسرم که سه فرزند اول را دستگرمی حساب کردیم، اما خب انتظارمان از چهارمی بالا بود. با خودمان گفتیم این یکی هم روزیاش را با خودش میآورد. بعد از اینکه چهارمین فرزندمان به دنیا آمد، هرچه با همسرم منتظر ماندیم که روزگار خوب خودی نشان بدهد، نیامد که نیامد، اما خب در غیابش روز مبادا به سرعت خودش را نشان داد! بهطوری که در برنامهای فشرده با فروش النگوها خرج دو سه ماه اول ورودی جدید را دادیم، خورد و خوراک سه فرزند دیگر را هم به اجبار جیرهبندی کردیم و در اکثر اوقات هم از شکم خودمان هم میزدیم! همین امر بهخودیخود باعث تناسب اندام در ما شده بود و درست همان جا بود که تصمیم گرفتیم سنتشکنی کنیم و برای اولین بار لیوانی که کاملا خالی است و حتی یک نیمه پر هم ندارد را بهخوبی ببینیم و فهمیدیم که نتیجه فرزند چهارم همان آپشن نظم و انضباطی است که به زندگی ما تحمیل شده است.