محمد باقرزاده روزنامهنگار
نوروز تلخ ۹۸ به پایان رسید و حالا همه کموبیش آمار تلفات جانی و خسارات مالی را میدانیم؛ میدانیم که براساس آمار اورژانس کشور و تا صبح ۱۵ فروردین، ۷۰ ایرانی جان خود را بر اثر سیل سراسری از دست دادند، چهار نفر همچنان مفقودند و ۷۶۸ نفر هم دچار مصدومیت شدند. به این آمار البته باید جان باختن سه نفر دیگر را هم اضافه کرد. سه جوان در استان چهارمحالوبختیاری که براساس گفتههای معاون اجتماعی فرماندهی انتظامی این استان دو روز پیش قربانی «علاقه بیش از حد به سلفی گرفتن در رودخانه شدند و جان خود را از دست دادند.»
موضوع مورد بحث این یادداشت همین علاقه به عکسگرفتن با سیل است. چرا همچنان در ایران افرادی قربانی یک عکس سلفی میشوند؟ چگونه است که در شرایطی تا این حد بحرانی که سیل فرزندی را از پدرش میگیرد و این پدر حتی نمیتواند برای آخرین بار فرزندش را ببیند، گروهی سختترین شرایط را تحمل میکنند تا یک تصویر یا نهایتا فیلمی چند دقیقهای از این لحظات ترسآور و استراسزا ثبت کنند؟ موضوع هرچه باشد دستکم درباره این سیل سراسری کمبود اطلاعات و آگاهی نیست، چراکه اگر در یک مورد همه مسئولان، رسانهها و افراد تاثیرگذار وظیفه خود را به درستی انجام داده باشند، همین هشدار درباره خطر سلفیگرفتن و تاکید به پرهیز از این کار بوده است. بهعنوان مثال در روزهای ابتدایی تعطیلات نوروز، «علیاصغر پیوندی» رئيس جمعيت هلالاحمر در چندین توییت در شبکههای اجتماعی به این موضوع پرداخت و نوشت: «هموطنان عزیز! سیل شوخی ندارد. قدرت آب را دستکم نگیرید. سیل تماشا ندارد. لطفا و خواهشا خودتان را از مسیر آبهای خروشان دور کنید.» او در توییت دیگری از مردم خواست که «به تماشای سیل ننشینید، فیلمهایی که با تلفنهمراه میگیرید، به اندازه از دست دادن جانتان ارزشمند نیستند، توصیههای مربوط به مقابله با سیل را خطبهخط با فرزندانتان مرور کنید.» تقریبا همه افراد و رسانههای تاثیرگذار مدام این موضوع را در دو هفته گذشته گوشزد کردند که البته این هشدارها نتوانست مانع از تلفات شود.
در روزهای گذشته چندین روزنامهنگار به این موضوع پرداختند و دلیل اصلی این بیتوجهی به هشدارها را رفتار و عملکرد همین هشداردهندهها دانستند. اینکه بهعنوان مثال خبرنگار صداوسیما برای گزارشی از وضع گلستان تا کمر در آب فرو میرود، قطعا دیگر گفتههای این رسانه درباره پرهیز از کارهای خطرناک مثل سلفی با سیل را کماثر میکند و در سمت دیگر هم رقابت مسئولان برای انتشار تصاویر حضور خود در مناطق سیلزده به گونهای آموزش سلفیگرفتن با سیل و انتشار این تصاویر در شبکههای اجتماعی است. اگرچه نیت این مدیران و روابطعمومی آنها نمایش خدمتگزاری است، اما پیام اصلی این تصاویر متفاوت از هدف طراحیشده است؛ اینکه وقتی مسئولانی تا این اندازه شناختهشده حاضر به گذشتن از چنین فرصتی برای تبلیغ خود و انتشار عکسهای حضور در مناطق سیلزده نیستند، چرا ما مردم عادی از این فرصت استفاده نکنیم و تصویری متفاوت و تا اندازهای «لایکخور» از خود منتشر نکنیم؟ منظور اینکه مدتهاست نصیحت گفتاری کارکرد خود را از دست داده و عملکرد فرد نصیحتکننده یا هشداردهنده بیش از گفتههایش تاثیر میگذارد. اگر همه هشداردهندهها، خود در مرحله نخست کار غیرمنطقی و خطرناک انجام ندهند و چنین تصاویری را در شبکههای اجتماعی منتشر نکنند، احتمالا بخشی از این موج و علاقه به سلفی با سیل و هر بحران و مصیبت دیگری کاهش خواهد یافت.
موضوع البته بُعد دیگری هم دارد؛ تجربه هیجانی مفت و ترشح آدرنالین در بدنهایی که سال به سال رنگ هیچ تفریح و گذر از روزمرگی را به خود نمیبینند. به نظر میآید دستکم در همین سیل سراسری، علاقه به سلفی گرفتن با سیل یا انجام کارهای خطرناک و بیتوجهی به هشدارهای ایمنی، در استانهای محروم و مناطق کمبرخوردار بیشتر بوده و فیلمها و تصاویر بیشتری هم از روستاهای دورافتاده و شهرهای کوچک توسط ساکنان این شهرها در شبکههای اجتماعی منتشر شده است. به عبارتی ساده، انسان نیاز به هیجان دارد و اگر امکان تخلیه این میل در شرایط عادی و ایمن وجود نداشته باشد، ممکن است منجر به کارهای خطرناک و البته کمهزینهای به لحاظ اقتصادی مانند سلفیگرفتن با سیل شود. واضح است که چنین هیجان خطرناکی با عقل و منطق سازگار نیست، اما برای قضاوت درباره این کارها باید این کمبود امکانات را هم دید. سلفیهای خطرناک یکی از معضلات جامعه کنونی ایران است که در بحرانها هم بیشتر به چشم میآید و خطرساز میشود،
اما تجربه این چند سال به ما میگوید که راهکار آن تنها در هشدار خلاصه نمیشود و تا زمانی که امکان تخلیه هیجان برای مردم فراهم نشود، همواره شاهد چنین صحنهها و تلفاتی از سوی بخشی از افراد این جامعه خواهیم بود.