عباس عبدی روزنامه نگار
در يادداشت پيش توضيح داده شد كه چرا دخل و تصرفهاي ما در طبيعت ناقص صورت ميگيرد و همين عامل، موجب توسعه خسارات سيل و حوادث طبيعي ميشود. اكنون به اين نكته بايد پرداخت كه حوادث طبيعي رخ خواهد داد و گريزي از آن نيست، چگونه بايد اقدام كنيم كه خسارات كمتر شود و مردم رنج كمتري ببينند؟ نخستين اقدام هشدار است. اگر زلزله را نتوانيم پيشبيني كنيم، درباره سيل كه ناشي از بارش باران است، پيشبيني حتی به صورت دقیق ممكن است. دستگاههاي مسئول بايد همه گونه مطالعات را با احتياطات لازم انجام ميدادند و خود را براساس بدترين سناريوها آماده ميكردند و اين پيشبينيها بايد بهعنوان يك دستورالعمل اداري، تمامی نهادهاي درگير با بحران و نيز مردم را به حالت آمادهباش كامل درمیآورد.
ما نميدانيم كه سازمان هواشناسي در پيشبيني اين وضعيت كوتاهي كرده است يا ساير دستگاههاي ذيربط در انتقال هشدار و اعلام آمادهباش كوتاهي كردهاند؟ ولي آنطور كه پيداست، استاندار گلستان درك درستي از ابعاد ماجرا نداشته كه سفر خارج را به حضور در استانداري ترجيح ميدهد و در بهترین حالت گمان ميكرده كه سيل محدود و تحت كنترل خواهد بود.
پس از اعلام هشدار، مديريت متمركز امدادرساني و حل بحران یک ضرورت است كه بايد وارد ميدان عمل شود. متاسفانه مدیریت متمرکز در این بحران دیده نشد و از همه بدتر اینکه این بحرانها نیازمند یک سخنگوی واحد است که ظاهرا هنوز عادت به انجام این کار نکردهایم و هر کس که از راه میرسد، اظهارنظری کرده و فضای عمومی را تخریب میکند. يكي از وظايف این مدیریت دادن آموزشهاي لازم از طريق اطلاعرساني به مردم به صورت متمرکز است، ولي مهمتر از همه وجود فرماندهي واحد براي كنترل بحران و اقدامات امدادرساني است. اگرچه در اين مورد دستورالعملهاي تا حدي روشن در ايران وجود دارد، ولي به نظر ميرسد كه يا اين دستورات ضعف دارند يا در اجرا مورد توجه قرار نميگيرند و در عمل قادر به هماهنگي كامل و خدمترساني و مديريت كارآمد نميشوند.
يكي از مسائلي كه در اين مرحله اهميت دارد، چگونگي جلب همكاري مردم است. اگر مردمی که درگير با بحران هستند، با مديريت بحران هماهنگ نشوند، امدادرساني با مشكل مواجه خواهد شد. اين امر وابستگي تمام به ميزان اعتماد ميان مردم و حكومت دارد که با توجه به كاهش ميزان اعتماد ميان اين دو طرف شاهد آن بوديم كه روابط ميانشان در مواردي مبتني بر تنش و عدمتفاهم بود و شايد همين مسأله موجب تشديد مشكلات نيز شده است.
مسأله بعدي امدادرساني و تامین تجهيزات و امكانات لازم است. متاسفانه امكانات امدادرساني هيچ كشوري براي اين حد از بحران كفايت نميكند.
به عبارت ديگر مقرونبهصرفه نيست كه انبارهاي امدادي را براي اين حجم از بحران ذخيره كرد، زيرا اين كار هزينههاي زيادي دارد، بنابراين بايد از راهكارهاي ديگر استفاده كرد.
مهمترين راهكار مشاركتهاي مردمي و بينالمللي است. همانطور كه ما نيز به كمك حادثهديدگان كشورهاي ديگر ميشتابيم، بايد در اين موارد از كمكهاي بينالمللي نهتنها استقبال كنيم، بلكه درخواست هم داشته باشيم، زيرا اين كار نوعي بيمه اتكايي است و همه به يكديگر كمك ميكنند.
ولي در كنار اين بايد تجديدنظر اساسي در توجه به سازمان امدادي كشور كرد و بودجه و امكانات آن را افزايش داد. گمان نکنیم که سودآوری این بودجه کم است. با يكي دو بالگرد امداد در هر استان نميتوان چنين بحرانهايي را اداره كرد. چنين حوادثي هرچند 10سال يك بار رخ ميدهد، ولي موفقيت در آنها براي حفظ روحيه ملي خيلي ضروري است و ارزش سرمايهگذاريهای زیاد را دارد.