شماره ۱۶۶۵ | ۱۳۹۸ چهارشنبه ۲۱ فروردين
صفحه را ببند
‏100‌سال با افسانه زاپاتا

آنهایی که اهل سینما و از فیلم‌بین‌های حرفه‌ای هستند، بعید است «زنده باد زاپاتا» ساخته الیا کازان را ندیده باشند. فیلمی ‏حماسی با هنرنمایی مارلون براندو که با بازی در نقش امیلیانو زاپاتا، انقلابی مکزیکی، بعدی جدید به این شخصیت شهیر ‏تاریخ معاصر مکزیک داد. تنها کافی است دو صحنه از این فیلم را به یاد بیاورید تا زاپاتای انقلابی را در قامت براندو باور ‏کنید؛ نخست آن‌جایی که اهالی روستا برای دادخواهی به فرمانداری رفته‌اند و فرماندار برای ترساندن زاپاتا اسم او را روی ‏کاغذی یادداشت می‌کند و دوم در صحنه نهایی فیلم و تیرباران زاپاتا از سوی کسانی که قرار بود میزبانی‌اش را بکنند. جالب ‏است بدانید دیالوگ مشهور «پیر شدی جوون» که زاپاتا در فیلم و کمی قبل از سوءقصد خطاب به اسب خود می‌گوید (با دوبله ‏عالی چنگیز جلیلوند) در تیتراژ برنامه‌های سینمامحور دهه 60 تلویزیون جایگاه ویژه‌ای داشت. ‏
شورش بر ضد ارباب‌ها ‏
نام زاپاتا سال‌ها پس از مرگش اوایل دهه 90 میلادی بود که بار دیگر در سراسر جهان طنین‌انداز شد. در 1994 میلادی و ‏در پی پیوستن مکزیک به پیمان نفتا، گروهی چپگرا در استان چیاپاس این کشور با هدف مبارزه با این تصمیم دولت اعلام ‏موجودیت کرد. این گروه با بهره بردن از نام مشهورترین انقلابی تاریخ مکزیک نام خود را «ارتش آزادی‌بخش ملی ‏زاپاتیستا» گذاشت؛ اما به واقع زاپاتا که بود؟ براساس اسناد و مدارک تاریخی امیلیانو زاپاتا سالازار کشاورزی ساکن ‏جنوب مکزیک بود که در دوره دیکتاتوری پورفیریو دیاس رئیس‌جمهوری وقت این کشور فرماندهی کشاورزانی که ‏زمین‌هایشان را مالکان و اربابان به پشتوانه حمایت دولت غصب کرده بودند برعهده گرفت. توانایی زاپاتا در ساماندهی ‏نیروها و قدرت سخنوری‌اش خیلی زود او را در نقش فرمانده انقلاب روستایی‌ها بر ضد اربابان و دولت تثبیت کرد.     ‏
خنجر زدن از پشت
قدرت زاپاتا و پیروانش باعث شد دولت با دادن یک مقام رسمی به او در پی بستن زبانش برآید اما زاپاتا خیلی زود متوجه ‏قصد اصلی دولتی‌ها شد و مجددا عَلَم انقلاب را برافراشت. در طول سال‌ها جنگ و گریز بین ارتش مکزیک و انقلابیون ‏خسارات سنگینی به نیروهای دولتی وارد آمد و هر بار زاپاتا و مردانش از کمین‌ها و تله‌های سربازان ارتش جان سالم به در ‏می‌بردند.  همه اینها باعث شد تا دولت مکزیک شیطانی‌ترین نقشه‌ ممکن را برای پایان دادن به غائله زاپاتا طراحی کند. بر ‏همین اساس در‌سال 1919 میلادی سرهنگ ارتشی خسوس گواخاردو با هماهنگی قبلی به ظاهر بر ضد دولت شورش کرد ‏و با حمله به یک پادگان ارتشی 50 سرباز بخت‌برگشته را کشت. همین موضوع باعث جلب شدن اعتماد زاپاتا به گواخاردو ‏شد و او پس از رد و بدل چند پیغام برای دیدار با سرهنگ شورشی راهی مقر او در شهر چینامکا شد. نهایتا این‌که 100 ‏سال پیش در چنین روزی، برابر 10 آوریل 1919 میلادی، امیلیانو زاپاتا برای مذاکره با سرهنگ گواخاردو وارد مقر او ‏شد، اما دقایقی بعد آماج تیرهای سربازان قرار گرفت و کشته شد. 


تعداد بازدید :  674