شهرام شهیدی طنزنویس
پدرِ پسر همسایه در زد و با شور و شوق از همان پشت در گفت: «داره نود نشون میده.» برادرم گفت: «برو بخواب عزیز من. نود نیست.» این بار پسر همسایه گفت: «داره نشون میدهها. نود داره دیگه.» دختر عمویم گفت: «فردوسیپور داره؟» پسر همسایه گفت: « نه زیاد!» خانمباجی گفت: «زیاد و کم نداره که. یا داره یا نداره.» پسر همسایه گفت:«خودش را نداره، اما شاگردش را داره. بچه مرشد داره اجرا میکنه بیا و ببین.»
برادرم گفت: « تلویزیون را خاموش کن. برو بگیر بخواب. ما هم خوابیدیم.»
عموجان گفت: «ما همه خواب بودیم وقتی...»خانم باجی گفت:« ای داد بیداد. باز فیل عموتان یاد سیاست کرد. شما واقعا بگیر بخواب.» روح آقاجان گفت: «پس بقیه خودتان را به خواب زدهاید؟ آن هم در این برهه حساس کنونی که همه چی روی آب است. بلند شوید به پخش این برنامه جدید جای نود اعتراض کنید.»
خانم باجی جواب داد: «شما که لالایی بلدی الان از تو گوشی این پسر ورپریده یواشکی برنامه شاگرد فردوسیپور را نگاه نمیکردی؟ یکی زیر پتو نگاه میکند. یکی رفته تو دستشویی 45 دقیقه از تو گوشی برنامه را تعقیب میکنه. همهتان هم مثلا تحریم کردهاید.» عموجان گفت: «شبها تحریم برنامه جایگزین نود و روزها برنامه خرید تحریم خودروی بیکیفیت. ما مرد مبارزه مدنی هستیم.»
خانم باجی گفت: «چقدر تاثیرگذار. شیک. یک امضا به من بده .شما هم مثل آن برادر گور به گور شدهات مرد لاف و شعار شدهای.»
برادرم گفت: «عموجان اگر خوب شعار میدی یه امضا ناقابل هم به ما بده. فردا مقام میگیری دیگه دست ما بهت نمیرسه.»
خانم باجی گفت: «هیس. الان میشنون چی گفتی، میگن مقامات را دست انداختهای. میان جل و پلاسمان را میریزن تو کوچه. ما اینجا دورهمی نیستیم. شبگردی هستیم. روشن شد؟»
صدای پسر همسایه از پشت در آمد: «همه کارشناسها و داورهای نود هم توی برنامهاش هستند. خب باز نود نیست؟»
خانم باجی گفت: «خدایا به من توانایی بلند شدن از جام را نده و بگذار درد پا باقی بمونه که این جوان زنده بمونه.»
پسر همسایه گفت:«وای عصبانی شدین؟ معذرت میخوام. فردا برای دلجویی از شما برایتان یک پالتو پوست طبیعی از مغازه میآورم.»
خانم باجی غش کرد. برایش آب قند آوردیم. عموجان گفت: «شما بعد از این همهسال همسایگی هنوز نمیدونی خانم باجی به حقوق حیوانات حساس است؟ این چه حرف زشتی بود؟ برای یک مدافع حقوق حیوانات میخواهی پالتو پوست طبیعی بیاری؟»
پسر همسایه گفت: «اصلا کار ضد محیطزیست و حیوانات نیست. خانم بهنوش طباطبایی ندیدید چه گفت؟ به انتقادات پاسخ داد و گفت پوشیدن پالتویی که از پوست طبیعی حیوانات استفاده میشه، نهتنها علیه محیطزیست نیست بلکه به سود محیطزیست کار میکنه.»
خانم باجی دوباره غش کرد. عموجان به پسر همسایه گفت: «شما برو نود را ببین. برو آباریکلا.»
چند دقیقه بعد تا خانم باجی چشمش را باز کرد پدرم به من گفت: «برو از آجیل شب عید کمی بیار. فشارش افتاده. شوری بخوره خوب میشه.»
خانم باجی گفت: «مگه خرید آجیل تحریم نبود؟» پدرم گفت: «چرا . کم خریدم برای روز مبادا.»
خانم باجی گفت: «عجب مردمی هستیم.» بعدقبل از اینکه کلا از هوش برود، هذیان گفت: « دلار... نود... مرغ... آجیل...»