شماره ۱۶۶۵ | ۱۳۹۸ چهارشنبه ۲۱ فروردين
صفحه را ببند
نود و پالتو پوست!‏

شهرام شهیدی طنزنویس

پدرِ پسر همسایه در زد و با شور و شوق از همان پشت در گفت:   «داره نود نشون میده.» برادرم گفت: «برو بخواب عزیز من. نود ‏نیست.» این بار پسر همسایه گفت: «داره نشون میده‌ها. نود داره دیگه.» دختر عمویم گفت:  «فردوسی‎پور داره؟» پسر همسایه گفت:  « نه ‏زیاد!»  خانم‎باجی گفت:  «زیاد و کم نداره که. یا داره یا نداره.» پسر همسایه گفت:«خودش را نداره، اما شاگردش را داره. بچه مرشد داره ‏اجرا میکنه بیا و ببین.» ‏
برادرم گفت: « تلویزیون را خاموش کن. برو بگیر بخواب. ما هم خوابیدیم.» ‏
عموجان گفت: «ما همه خواب بودیم وقتی...»خانم باجی گفت:« ای داد بیداد. باز فیل عموتان یاد سیاست کرد. شما واقعا بگیر بخواب.» ‏روح آقاجان گفت: «پس بقیه خودتان را به خواب زده‌اید؟ آن هم در این برهه حساس کنونی که همه چی روی آب است. بلند شوید به ‏پخش این برنامه جدید جای نود اعتراض کنید.‏»
خانم باجی جواب داد: «شما که لالایی بلدی الان از تو گوشی این پسر ورپریده یواشکی برنامه شاگرد فردوسی‎پور را نگاه نمی‌‏کردی؟ یکی زیر پتو نگاه می‌کند. یکی رفته تو دستشویی 45 دقیقه از تو گوشی برنامه را تعقیب می‎کنه. همه‌تان هم مثلا تحریم ‏کرده‌اید.» ‏عموجان گفت: «شب‌ها تحریم برنامه جایگزین نود و روزها برنامه خرید تحریم خودروی بی‌کیفیت. ما مرد مبارزه مدنی هستیم.» ‏
خانم باجی گفت: «چقدر تاثیرگذار. شیک. یک امضا به من بده .شما هم مثل آن برادر گور به گور شده‌ات مرد لاف و شعار شده‌ای.» ‏
برادرم گفت: «عموجان اگر خوب شعار میدی یه امضا ناقابل هم به ما بده. فردا مقام می‌گیری دیگه دست ما بهت نمیرسه.»‏
خانم باجی گفت: «هیس. الان میشنون چی گفتی،  میگن مقامات را دست انداخته‌ای. میان جل و پلاسمان را می‌ریزن تو کوچه. ما ‏اینجا دورهمی نیستیم. شبگردی هستیم. روشن شد؟» ‏
صدای پسر همسایه از پشت در آمد: «همه کارشناس‌ها و داورهای نود هم توی برنامه‌اش هستند. خب باز نود نیست؟» ‏
خانم باجی گفت: «خدایا به من توانایی بلند شدن از جام را نده و بگذار درد پا باقی بمونه که این جوان زنده بمونه.» ‏
پسر همسایه گفت:«وای عصبانی شدین؟ معذرت می‌خوام. فردا برای دلجویی از شما برایتان یک پالتو پوست طبیعی از مغازه ‏می‎آورم.» ‏
خانم باجی غش کرد. برایش آب قند آوردیم. عموجان گفت:   «شما بعد از این همه‌سال همسایگی هنوز نمیدونی خانم باجی به حقوق ‏حیوانات حساس است؟ این چه حرف زشتی بود؟ برای یک مدافع حقوق حیوانات می‌خواهی پالتو پوست طبیعی بیاری؟» ‏
پسر همسایه گفت: «اصلا کار ضد محیط‌زیست و حیوانات نیست. خانم بهنوش طباطبایی ندیدید چه گفت؟ به انتقادات پاسخ داد و ‏گفت پوشیدن پالتویی که از پوست طبیعی حیوانات استفاده میشه، نه‌تنها علیه محیط‌زیست نیست بلکه به سود محیط‌زیست کار می‌‏کنه.» ‏
خانم باجی دوباره غش کرد. عموجان به پسر همسایه گفت: «شما برو نود را ببین. برو آباریکلا.» ‏
چند دقیقه بعد تا خانم باجی چشمش را باز کرد پدرم به من گفت: «برو از آجیل شب عید کمی بیار. فشارش افتاده. شوری بخوره ‏خوب میشه.»‏
خانم باجی گفت: «مگه خرید آجیل تحریم نبود؟» پدرم گفت:   «چرا . کم خریدم برای روز مبادا.‏»
خانم باجی گفت: «عجب مردمی هستیم.» بعدقبل از این‌که کلا از هوش برود، هذیان گفت:  « دلار... نود... مرغ... ‏آجیل...»


تعداد بازدید :  366