شماره ۱۶۶۵ | ۱۳۹۸ چهارشنبه ۲۱ فروردين
صفحه را ببند
با پدر نوجوان کرمانشاهی که پس از مرگ کمک‌هایش به مقصد رسید‏
زلزله بهنام را نبرد اما سیل چرا!

شهروند| جعبه کمک‌های اهدایی‌اش پیدا شد. کمک‌هایی که از کرمانشاه و روستاهای دورافتاده ‏دشت ذهاب راهی شمال ایران شده بود تا شاید کمکی باشد برای مردم سیل‌زده گلستان. او دوست ‏داشت به هموطنانش کمک کند، درست مثل همان روزهایی که سیل کمک‌های مردمی از همه ‏جای ایران برای کمک به زلزله‌زدگان سرپل ذهاب سرازیر شد. اصلا از همان موقع بود که بهنام ‏طعم شیرین نوعدوستی و کمک به حادثه دیدگان را چشید. وقتی حضور پر شور مردم را در کنار ‏خانواده و هم‌ولایتی‌های زلزله‌زده‌اش دید. بهنام از همان روز تصمیم گرفت تا هرجا که نیاز ‏است جواب آن مهربانی‌ها را بدهد. نوجوان 16 ساله اهل روستای کوئیک عزیز سرپل ذهاب روز ‏‏5 فروردین ماه خودش هم طعمه سیل شد و جانش را از دست داد. سیل خروشانی که به گفته پدر ‏بهنام برای چند دقیقه همه دشت ذهاب را در بر گرفت و با سرعت به پایین دست سرازیر شد. اما ‏بهنام را هم باخودش برد. اما  پیدا شدن تصاویر کمک‌های اهدایی این نوجوان از سوی امدادگران و منتشر شدن آن در فضای مجازی و رسانه‌ها بهانه‌ای شد تا دقایقی را با پدر بهنام همکلام ‏شویم:  ‏
  چه شد که بهنام جانش را از دست داد؟
سیل. آن روز واقعا عجیب بود. من 56‌سال دارم و تا الان چنین بارانی را در این منطقه ندیده ‏بودم. شاید باورتان نشود، اما همه ماجرا در 20 دقیقه اتفاق افتاد. باران به شدت بارید و آب از کانالی ‏که در نزدیک روستا است بالا زد. بهنام هم از شانس بد همان لحظه آن‌جا بود و آب او را با خودش ‏برد. ‏
  برای کمک به کسی آن‌جا رفته بود؟
نه کار ما دامداری است. او با دام‌ها بود. یعنی در مسیر بازگشت از چرای دام‌ها دچار این حادثه شد.‏
  از وضع آب و هوا و هشدارهای هواشناسی بی‌اطلاع بودید؟
نه می‌دانستیم که احتمال بارندگی وجود دارد. اما خب هوا آفتابی بود. معمولا ما هم ساعت 5 تا 6 ‏صبح گوسفندان را برای چرا به مرتع می‌بریم. آن موقع هوا کاملا صاف بود.  تقریبا از ساعت 9 صبح هوا ‏تغییر کرد. بعد هم در مدت چند دقیقه بارانی بارید که من تا الان ندیده بودم. همان موقع بود که با ‏بهنام تماس گرفتم تلفنش را جواب داد و گفت که در مسیر بازگشت به خانه است. اما بعد از آن ‏هرچقدر زنگ زدم بی‌فایده بود، همانجا بود که حس کردم اتفاق بدی افتاده باشد.‏
  بعدش چه شد؟
بلافاصله با عده‌ای از همسایه‌ها به نزدیکی کانال رفتیم، گوسفند‌ها بودند، اما از بهنام هیچ خبری نبود. ‏از خانه ما تا محل حادثه حدود یک  کیلومتر فاصله است. همان موقع جست‌وجو‌ها شروع شد، ‏مردم محلی و امدادگران هلال‌احمر خیلی کمک کردند. بعد از حدود یک ساعت پیکر بی‌جان بهنام ‏کنار یک درخت پیدا شد. ‏
  تصاویری منتشر شده که روی جعبه کمک‌های اهدایی به سیل‌زدگان گلستان نام ‏پسر شما دیده می‌شود. ‏
بهنام از همان روز اول سیل گلستان کارش را شروع کرد. کمک‌های زیادی جمع‌آوری می‌کرد، ‏پتو، برنج، چراغ والور و مواد غذایی. همه این بسته‌ها را هم به مسجد روستا می‌برد. چند محموله را ‏به همین شکل ارسال کرد. خیلی برای سیل‌زدگان گلستان ناراحت بود، حتی می‌خواست با ماشین ‏برای کمک به آن‌جا برود. اما چون گواهینامه نداشت من به او اجازه ندادم. ‏
  در انجمن یا خیریه‌ها عضویت داشت؟
نه خودش دوست داشت که کمک کند. همان روزها که اخبار سیل گلستان منتشر شد، به من گفت ‏بابا وقتی زلزله آمد همه ایران برای کمک به ما بسیج شدند، از همه جا به کمک ما آمدند، حالا ما ‏هم باید جبران کنیم، اینها نیاز به کمک دارند. من هم به او گفتم هرکاری می‌توانی انجام بده. ‏البته واقعیت این است که من زیاد نتوانستم در این کار همراه او باشم. چون درگیر بنایی خانه بودم. ‏هنوز هم کار خانه تمام نشده است، اما از این‌که پسرم چنین روحیه‌ای داشت، خیلی خوشحالم.‏
  سیل باعث خرابی خانه شما شده؟
نه، همان خرابی‌های زلزله است. البته کار زیادی باقی نمانده، داخل خانه خرده کاری و نازک ‏کاری‌اش باقی مانده. الان هم کارگر در خانه مشغول کار است.‏
  بهنام فرزند  چندم شما بود؟
تنها پسرم بود. بعد از بهنام دو دختر دارم.  اما چه می‌شود کرد، به‌هرحال تقدیر ما هم این بود. ‏حادثه تلخی بود، همه خانواده من به لطف خدا از زلزله جان سالم به در بردند، اما چند دقیقه ‏بارندگی این بلا را سرمن آورد. ‏


تعداد بازدید :  434