شماره ۱۶۶۶ | ۱۳۹۸ پنج شنبه ۲۲ فروردين
صفحه را ببند
از منوچهر هادی تا بهداد و همایون شجریان تا این همه نمایش و کنسرت
آنها حق دارند، ما کم‌کار شده‌ایم

منوچهر هادی می‌گوید برای این که با شما مصاحبه کنم قبل از آن درباره فیلمم نقد بنویسید. مهم نیست که چقدر نقد منفی یا تندی باشد، اما نقدش کنید. وجهی از صحبت او درست است. اگرچه شاید نتواند به درستی آن را توضیح دهد. اگر یادتان باشد، در اواخر دهه شصت، یکی از مجلات معتبر سینمایی مانیفستی منتشر کرد و بر اساس تصمیم مدیران نشریه و نویسندگانش قرار شد دیگر درباره فیلم‌های سخیف، درباره فیلمفارسی یا هر چه که اسمش را بگذاریم مطلب و نقدی ننویسند. توضیحات هم به نظر درست و منطقی بود. این که نشریه قرار است فرهنگی باشد و سلیقه مخاطب را ارتقا بدهد و نوشتن درباره فیلم‌های گیشه‌ای تنها وقت نویسندگان و مخاطب را می‌گیرد. توضیح این بود که فیلم‌های بی‌ارزش بی‌ارزش‌اند و نباید وقت و انرژی صرف‌شان کرد. این که به فیلم‌های پرفروش امروز پرداخته نمی‌شود بخشی از این بابت است. نویسندگان و متفکران ما فکر می‌کنند نوشتن درباره رحمان 1400 و هزارپا و نهنگ عنبر و من سالوادور نیستم و آینه بغل و..، یعنی درباره پرفروش‌ترین و پرمخاطب‌ترین آثار سینما دون شأن است. درباره اینها نمی‌نویسند تا اعتبارشان پایین نیاید. فارغ از این که این فیلم‌ها مهم‌اند. اینها سلیقه و ذائقه زمانه را نشان می‌دهند. همه چیز که ارزش هنری و ماندگاری نیست. درباره این فیلم‌ها باید نوشت و نشان داد که ایرانی‌های آخر دهه نود چی را می‌پسندیده‌اند. برای چی حاضر بوده‌اند پول بدهند. باید اینها و روندی را که سینما در گیشه دارد طی می‌کند بررسی کرد تا به حقیقت جامعه ایرانی رسید. این فقط هم کار منتقدان سینما نیست. شاید به همان اندازه برای جامعه‌شناسان هم مهم و لازم باشد که بدانند و تشریح کنند که زیر پوست جامعه چه دارد می‌گذرد.
این ننوشتن‌ها هم معنایش این نیست که حالا درباره فیلم‌های هنری و مهم مطالب خیلی درجه یکی نوشته می‌شود. متاسفانه باید اقرار کنیم که همین هم نیست. یعنی یا مطالب تاثیرگذار و دقیق آنقدر کم‌اند که به چشم نمی‌آیند یا به دلیل تعدد و پراکندگی رسانه‌ها دسترسی به همه آنها سخت است. اینها هم همه ناشی از نداشتن رسانه‌های معتبری است که در آنها بشود بهترین و جامع‌ترین مطالب را خواند و دنبال کرد.
می‌خواهم در اینجا از حرف‌های حامد بهداد در روزهای گذشته مثال بزنم. حرف‌هایی که در گفت‌و‌گو با هوشنگ گلمکانی به زبان آورده و رقت‌انگیز است. واقعا باید به حالش دل سوزاند. او یا متوجه نیست که چه می‌گوید یا متوجه است و با این پرت و پلا گفتن‌ها می‌خواهد جلب نظر کند. هر کدام از اینها که باشد، یکی از آسیب‌هایی که او را به اینجا رسانده و خیلی‌های دیگر را هم به شرایط مشابهی دچار کرده، این است که امثال حامد بهداد و این شطحیات که به زبان می‌آورد نقد نمی‌شوند. کسی جدی به آنها نمی‌پردازد. یک شلاق مثل جلال آل احمد نداریم -فارغ از آگاه بودن یا احساساتی بودن جلال- که هنرمندان و مدعیان و صاحبان آثار را بنوازد. که طرف را به خود بیاورد و کمی تکانش بدهد. کی جرات می‌کند به حامد بهداد بگوید که حرف‌هایت نامفهوم است. اگر گفته بودند، اگر بعد از همان انگلیسی حرف زدن خنده‌دار در جشنواره حسابی او را مالانده بودند، مطمئنا جا می‌خورد. کمی خودش را می‌تکاند. بالاخره آدم بی‌هنر و بی‌دانشی که نیست. درس خوانده و این همه تجربه کسب کرده. اما درباره‌اش نمی‌نویسند چون شاید رعایتش را می‌کنند. شاید جسارتش را ندارند با او در بیفتند، شاید حق رفاقت را به جا می‌آورند، شاید هم فکر می‌کنند نوشتن درباره این حرف‌ها سخیف است. اگر سخیف بود که آقای گلمکانی بعد از آن دعواها و داستان‌ها دوباره نمی‌نشست پای حرف بهداد.
حالا اینها که می‌گوییم شاید همه کم‌ارزش به نظر برسد. اما منتقدان پرمدعای ما باید توضیح بدهند که برای این همه نمایشی که دایم دارند روی صحنه می‌روند چه نوشته‌اند. چه حرف پوست‌کنده و چه نقد بی‌تعارفی قلمی کرده‌اند. تازه که همان باتعارفش را هم نمی‌نویسند. اصلا هیچ نمی‌نویسند. فقط می‌آیند تماشا می‌کنند و می‌روند. یا غری می‌زنند یا سری به تایید تکان می‌دهند. اما این تئاتر که دو سه سالی است بشاش و پرطراوت روی صحنه است و این همه چهره مشهور سینمایی را به خودش جلب کرده و کاردرست‌ترین کارگردان‌ها دوباره وسوسه شده‌اند و هر کدام سالانه اثری روی سن می‌برند، ارزش نوشتن ندارد؟ نباید چهار تا نقد درست و درمان بخوانیم که بینوایان پرهزینه و پرسروصدا چقدر ارزش داشته یا به چه دلایل کار شاخصی از کار در نیامده. یا همه این آثار پرهیاهو و پربازیگر با بلیت‌های چند صد هزار تومانی؟
پس منوچهر هادی حق دارد که انتظار دارد درباره فیلم محبوبش انتظار نقد و حلاجی داشته باشد. کاری نداریم که این وظیفه کیست و آیا ما خودمان کارمان را درست انجام داده‌ایم یا نه. شاید ما هم در حد خود کوتاهی کرده باشیم. اما نکته این است که اساسا نوشتن درباره موضوعاتی که نیاز به تحلیل دارند، کمرنگ شده. می‌خواهد رحمان 1400 باشد، یا حامد بهداد یا نمایش سی همایون شجریان و این همه کنسرت که روی صحنه است و این همه نمایش که روی صحنه است. قبول دارید؟ اگر ندارید هم می‌توانید دلیلش را بنویسید!

 


تعداد بازدید :  620