شماره ۱۶۶۸ | ۱۳۹۸ يکشنبه ۲۵ فروردين
صفحه را ببند
روایت محمد از 11 امدادگر در کمپ سیل‌زدگان گوریه
خاطراتمان هم در گل و لای پیچیده شده

  چند وقت است عضو هلال‌احمر هستید؟
از ‌سال 96؛ تقریبا دو سال است.
  شغل‌تان چیست؟
من هم کارگر هستم هم دانشجو.
  دانشجوی چه رشته‌ای؟
ترم 3 حسابداری هستم.
  دانشگاه‌تان کجاست؟
شوشتر.
  درآن منطقه هم سیل آمده؟
نه، شوشتر روی بلندی قرار دارد و سیل به آن‌جا نرسیده است.
 چند روز از حضورتان در مناطق سیل‌زده می‌گذرد؟
از هشتم فروردین تا الان.
 روز اول چه کاری برای سیل‌زدگان انجام دادید؟
روز اول چادر نصب کردیم و به آنها اسکان دادیم. بعد شنیدیم که سیل چند روستای اطراف گوریه را هم تخریب کرده است؛ برای همین رفتیم و مردم را نجات دادیم و به کمپ هلال‌احمر آوردیم. در این مدت هم با امدادگران دیگر در کمپ هستیم.
  چند امدادگر هستید؟
11 نفر.
   سیل‌زدگان چند نفرند؟
ما سه کمپ داریم. در یکی از آنها 83، در یکی دیگر 42 و در دیگری 41 خانوار هستند.
  شما که بین مردم سیل‌زده هستید طبیعتا نیازهای‌شان را بهتر می‌دانید. بیشترین نیاز سیل‌زدگان چیست؟ روزگارشان بعد از سیل چطور می‌گذرد؟
بی‌سرپناه بودن خیلی برای‌شان سخت است. چند دقیقه پیش که داشتیم بین آنها آب و نان و کنسرو و خرما پخش می‌کردیم، دیدم همه‌شان از گرما عرق کرده‌اند و حال و روزشان اصلا خوب نیست. باید به آنها خدمت کنیم.
 تلخ‌ترین تصویری که این روزها دیده‌اید، چه بود؟    
راستش تصاویر تلخ زیاد است. یکی از این تصویرها برای خود من وقتی بود که عکس روستای‌مان را دیدم. عکسی که نشان می‌داد آب تا پشت‌بام خانه‌ها رسیده و کل خانه‌ها زیر آب رفته است. از این تصویر خیلی دلم گرفت؛ نه فقط برای این‌که خانه و وسایل‌مان را از دست دادیم بلکه دلم برای خاطراتی که از روستای‌مان داشتم، تنگ شد. دیگر هیچ اثری از کوچه‌ای که در کودکی در آن بازی می‌کردیم، نیست. سیلاب گذشته‌مان را هم با خودش شسته و برده است و خاطراتمان را هم در گل‌ولایش پیچیده است. یک تصویر تلخ دیگر هم دیدن دخترکی بود که وقتی برای نماز صبح بیدار شدم، دیدم که جلوی در انبار ایستاده است؛ دختری چهار، پنج‌ساله که آن موقع صبح از زور گرسنگی بیدار شده بود و گفت که دیشب بدون عروسکش خوابیده و چون نتوانسته شام بخورد، خودش را به در انبار رسانده تا نان و پنیر بگیرد. از دیدن او دلم گرفت، چون فکر می‌کنم بچه‌هایی که در این سن و ‌سال درگیر این اتفاقات تلخ می‌شوند، کودکی‌شان هم گرفته می‌شود.
  الان جایی که شما هستید، امن است؟
بله، کمپ‌های هلال‌احمر در منطقه‌ای امن نصب شده است و به سیل‌زدگان اسکان دادیم.
 وضعیت مناطق سیل‌زده بعد از این مدت چطور است؟
هنوز بارندگی داریم و روستاها و شهرهایی که دچار آبگرفتگی شده‌اند، مثل روز اول هستند. هنوز خیلی از راه‌ها به‌دلیل آبگرفتگی بسته ‌است و خیلی راحت نمی‌توان به مناطق دسترسی داشت. برای همین من هم نمی‌توانم بروم و خانواده‌ام را ببینم. با این‌که دلم پیش‌شان است و نمی‌دانم که وضع‌شان دقیقا چطور است، اما فعلا خیلی راحت نمی‌شود به جایی که هستند، بروم.
 در این چند سالی که در هلال‌احمر خدمت می‌کنی و در حوادث مختلف به کمک مردم می‌روی، فکر می‌کردی که یک روز خودت هم جزو حادثه‌دیدگان باشی؟
قطعا همیشه در گوشه ذهنم بود که شاید خودم هم یک روز دچار حادثه‌ای شوم. اصلا روزی که رفتم و داوطلبانه در خدمت جمعیت هلال‌احمر کارم را شروع کردم، به این فکر کردم که اگر دست یک نفر را برای نجات بگیرم قطعا روزی که خودم هم نیازمند شوم یک نفر دستم را می‌گیرد. این اتفاق هم افتاد؛ درست وقتی که درگیر کمک‌رسانی به مردم سیل‌زده بودم، سیل روستای ما را هم خراب کرد و خانواده‌ام در خانه گرفتار سیل شدند. من نمی‌توانستم برای کمک پیش‌شان بروم، چون از یک طرف باید به سیل‌زدگان دیگر کمک می‌کردم و از طرف دیگر بیشتر راه‌ها برای رسیدن به روستای‌مان مسدود شده بود. ولی یکی از همکارانم در هلال‌احمر به من خبر داد که رفته و خانواده‌ام را نجات
 داده است.


تعداد بازدید :  359