شماره ۱۶۶۸ | ۱۳۹۸ يکشنبه ۲۵ فروردين
صفحه را ببند
گفت‌وگو با «محمد کرملاچعب» امدادگری که وقتی خانواده‌اش گرفتار سیل شدند در حال کمک‌رسانی به سیل‌زدگان شهرهای خوزستان بود
روزی که «یذاب» زیرآب رفت

شهروند| این روزها دیدن عکس‌ها و تصاویر از روستاهای به زیر آب‌رفته مناطق سیل‌زده برای همه ما تأسف‌آور بود؛ روستاهایی که نمی‌دانیم ساکنانش چه کسانی بودند، قبل از سیل چطور زندگی می‌کردند و بعد از این‌که خانه‌شان به زیر آب رفت، چه بلایی سرشان آمد. «محمد کرملاچعب» یکی از ساکنان روستای یذاب بخش شوشتر در استان خوزستان است که تصویر روستای‌شان در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد؛ تصویری که نشان می‌دهد از یذاب فقط پشت بام خانه‌ها باقی مانده و کوچه‌ها و خانه‌ها و مغازه‌هایش زیر حجم سیلاب دفن شده‌اند. روایت محمد از لحظه وقوع سیل روایت جالبی است. او خودش آن لحظه که سیل به روستای‌شان رسیده، مشغول امدادرسانی به سیل‌زدگان شهرهای اطراف روستای‎شان بوده و وقتی می‌شنود که خانه‌شان زیر آب دفن شده است، باز هم نتوانسته دست از خدمت بردارد و برای نجات خانواده‌اش برود. او در همه این روزهایی که خوزستان درگیر سیل شده به همراه 11 امدادگر دیگر در کمپ‌های هلال احمر مشغول کمک به سیل‌زدگان است و هنوز هم خانواده‌اش را ندیده است. او می‌گوید که دلش پیش پدر و مادر و خواهر معلولش است اما می‌داند که مردم سیل‌زده به او بیشتر نیاز دارند و باید پای کارش باشد. محمد که چند روز دیگر تولد بیست‌ودو سالگی‌اش فرا می‌رسد یکی از امدادگران داوطلب هلال احمر است که خودش هم جزو آسیب‌دیدگان و سیل‌زدگان به حساب می‌آید و معتقد است که وقتی جایی دیگر دستش را برای نجات یک نفر دراز می‌کند، دست روزگار هم خانواده‌اش را در امان نگه می‌دارد؛ درست مثل شبی که سیل آمد و خودش در کنار خانواده‌اش نبود اما....

  وقتی سیل به روستای‌تان رسید، کجا بودید؟
چند روز قبل از این‌که روستای ما هم دچار سیل شود، من برای کمک به سیل‌زدگان به یاری دوستانم در هلال‌احمر رفته بودم. وقتی سیل به روستای ما رسید، من آن‌جا نبودم، اما خانواده‌ام در خانه‌مان بودند. من هم در کمپ هلال‌احمر گوریه بودم که شنیدم روستای‌مان زیر آب رفت.
  خانواده‌تان چه شدند؟ وقتی فهمیدید سیل آمده برای کمک به روستای‌تان برنگشتید؟
از چند روز قبل همه جا سیل آمده بود و چون حدس می‌زدیم که سیل به روستای ما هم برسد، پدر و مادرم گونی پر می‌کردند و اطراف خانه می‌گذاشتند. وقتی شنیدم سیل آمده هنوز نمی‌دانستم که عمق فاجعه چقدر است. فکر می‌کردم چون پیشگیری کرده‌ایم شاید چندان خرابی به‌بار نیاورده باشد، اما وقتی فهمیدم که شدت سیل آن‌قدر زیاد بوده که کل روستا زیر آب رفته است، شوکه شدم، ولی راهی برای رفتن به روستای‌مان نبود. به‌هرحال، من در کمپ گوریه در حال کمک‌رسانی به مردم بودم و نمی‌توانستم پیش خانواده‌ام برگردم. در دلم آشوب بود؛ با خانواده‌ام در تماس بودم و فهمیدم یکی از دوستانم که او هم جزو امدادگران است پدر، مادر و خواهر معلولم و برادرانم را از خانه خارج کرده و به خانه خودشان برده است.
 سابقه بارندگی در خوزستان و در منطقه شما چطور بود؟ تا به حال چنین باران سیل‌آسایی دیده بودید؟
گاهی بارندگی بود، ولی چنین بارانی در چند ‌سال اخیر سابقه نداشت.
 گفتید روستای‌تان زیر آب رفته است. وسایل یا لوازم باارزشی داشتید که نگران از دست‌دادن‌شان باشید؟
من به تلویزیون خیلی علاقه داشتم، ولی الان نمی‌دانم تلویزیون سوخته یا نه. نمی‌توانم بروم و ببینم چه بلایی سر وسایل‌مان آمده. یک گاو و یک گوساله هم دارم که خیلی به آنها علاقه داشتم، ولی الان نمی‌دانم اصلا کجا هستند و چه بلایی سرشان آمده. البته همسایه‌مان می‌گفت گوساله‌مان را نجات داده‌اند، اما گاو را پیدا نکردیم.
 روستای‌تان تخلیه شده است؟
بله، همان شب که سیل آمد کاملا تخلیه شد.
 در این مدت خانواده‌تان را ندیدید؟
نه،  متاسفانه.


تعداد بازدید :  512