سیاوش باقی| حکایت ما که با عاشقان تحریم معلوم است؛ کسانی که میگویند تحریمها هیچ و پوچاند و مطلقا کاری از دستشان بر نمیآید و خیلی هم برای ما و مردم بهتر میشود. چنین بزرگوارانی یا صدایشان از جای گرم درمیآید یا دشواریهای تحریمها را حس نکردهاند؛ وگرنه کدام انسان عاقلی مصایب تحریمها را میبیند و مثل آن استاد مشخصالحال که از کاغذپارهبودن تحریمها میگفت، همچنان از فشارها استقبال میکند. در فاجعهباربودن تحریمها همین بس که هفتههاست برای گرفتن کمکهای بینالمللی دستمان به جایی نرسیده و از مبالغی که اختصاص داده شده یک دلار به کشور نیامده تا برای مردم سیل زده و زندگی از دستداده در سیل هزینه شود.
اما مثلی هست که میگوید «عیب می جمله بگفتی، هنرش نیز بگو» و مطمئنا این تحریمها هم در کنار همه مشکلاتی که به وجود میآورد، میتواند فوایدی هم داشته باشد؛ یکی از این فواید هم فشار و تبعات تنگدستی ناشی از تحریمهاست! بله درست خواندید، فواید بیپولی؛ اما چرا نداری و فشار مالی میتواند برای ما امتیازات مثبتی به همراه داشته باشد.
بار دیگر باید این حقیقت را تکرار کنیم که ما در جامعه ولخرج و پرریختوپاشی زندگی میکنیم؛ نوعی از سبک زندگی که ارتباطی با شرایط اقتصادی کشور و سطح درآمد ملی و فردی ندارد. این را از شخصیترین رفتارها تا کلانترین تصمیمات و عادات اجتماعی میتوان دید؛ برای نمونه آنچه در رفتارهای شخصی دیده میشود این است که ما همچنان به رسم سالهای دور سوخت را جزو مایحتاج ارزان و بیارزش محسوب میکنیم. بنزین و مبلغی که برای آن باید پرداخت در ایران از آخرین دغدغههای مالی است و اکثریت گمانشان بر این است که ما بر روی دریای نفت زندگی میکنیم و تا ابد باید گاز را رایگان بسوزانیم و خودرو را بسیار ارزان برانیم. درباره تصمیمات و مخارج کلان هم مشکل عیان است. ما همچنان بخش بزرگی از بودجه کشور را به مصارفی اختصاص میدهیم که خروجی مشخصی ندارند. مراکز و موسساتی که سال تا سال کسی سراغی از آنها نمیگیرد و معلوم نیست -جز برای خرجتراشی و گرفتن بودجههای کلان- دلیل وجودیشان چیست. سمینارهایی که سال گذشته دولت تاکید کرد باید برچیده شوند اما هنوز باشکوه و جلال بسیار برگزار میشوند و میهمانان خوش میگذرانند و سفرهای خارجی و داخلی که مسئولان با خدم و حشم میروند و حساب و کتابی ندارند. شاید اینها برای مردم چندان ملموس نباشند اما مثالهای درگیرکنندهتری هم هست.
یکی از صحبتهایی که این روزها مدام شنیده میشود، مشکلات مالی باشگاههای فوتبال است. مردم نگراناند که چرا دستمزدها پرداخت نمیشود و تیمهای بزرگ میتوانند مربیهای خارجی و ستارههای ایرانی و خارجیشان را نگه دارند یا نه. باید قبول کرد که فوتبال ما با هزینهای بسیار بالا و نامتناسب با درآمدهای فوتبال و دیگر بخشهای کشور اداره میشود و باید امیدوار باشیم با اثرگذاری تحریمها بخشی از این بودجهها و بریز و بپاشها کم شود. امید این است که هزینهها کمی واقعی شوند که آوردن بازیکنان بیکیفیت و گرانقیمتی که فایدهای ندارند، محدود شود. قیمت ستارهها نسبتی با دیگر قیمتها در کشور پیدا کند و خلاصه دست مدیران برای خاصه خرجی بسته شود. در عین حال که امیدواریم به فوتبال چنان فشار بیاید که مسئولانش مجبور شوند حق پخش خود را از صداوسیما طلب کنند؛ جدی و تا زمان احقاق حق. یادمان نرود که خود این صداوسیما هم از آن مراکزی است که مطلقا توجهی به شرایط اقتصادی و شرایط زیست مردم ندارد. برایش مهم نیست که مردم نان برای خوردن دارند و چند درصدشان زیر خط فقر زندگی میکنند؛ مهم برایش این است که تعداد شبکههایش را بیشتر کند و بر تعداد کارمندان و مدیرانش بیفزاید و با بلندگوی اختصاصیاش به دولت فشار بیاورد که بودجهمان را افزایش بده. انگار هم نه انگار که شبکه ایسپان تیوی و هیسا تیوی و این همه شبکه ریز و درشت که ملت اسم خیلیهایش را هم نشنیدهاند، قرار است کارکردی هم داشته باشند و هزینهای که به آنها اختصاص داده میشود، در واقع از زندگی مردم زده میشود.
این سیاهه را میتوان همینطور ادامه داد؛ از خودروسازها که خرج و برجشان هیچ ربطی به محصولات و درآمدشان ندارد و هر چند ماه دستی در بودجه دولت میرود تا به شکل کمک یکطرفه یا وام با سود پایین ضررهایشان جبران شود، تا این همه اداره و کارمند که استخدام شدهاند و روی دست دولت ماندهاند تا هر چه از فروش نفت درمیآید صرف حقوقدادن شود و چیزی برای ساختوساز و توسعه نماند.
تازه در نظر بگیرید که امسال با سیل و مصیبتهایش هم مواجه بودهایم که چند هزار میلیارد خرج اضافه روی دستمان گذاشته است. با این اوصاف، حسن تحریمها و کمشدن درآمدها میتواند این باشد که همهمان، از دولت و زیردستانش تا همه آن ارگانها و موسسات بودجهخوار، به خودمان بیاییم و کمی چرتکه بیندازیم و از شلختگی دست برداریم. شاید این شرایط متوجهمان کند که دیگر نمیتوانیم مثل بچهپولدارها زندگی کنیم و با دستکردن در جیب پدر و بدون در نظر گرفتن هزینه و فایده کارهایمان خرج کنیم. تحریمها ممکن است کمرمان را خم کند و اوضاع بسیار بدی بسازد، اما شاید کمی هم ما را به خودمان بیاورد تا از سوءتفاهم خارج شویم و بفهمیم برخلاف خیالاتمان به منبع لایزال ثروت وصل نیستیم و نمیتوانیم تا ابد سرمایههایمان را با بیخیالی تلف کنیم.