۱- وقتی متن بیبرش و کماهمیتی چون: «تعطیلی یا تعلیق هر یک از برنامههای صداوسیما از اختیارات سیاستی و اجرایی مدیران ارشد سازمان است. شایسته است در مورد برنامههای پرمخاطب رعایت اصول و ضوابط اطلاعرسانی مناسب و فرآیند اقناع افکار عمومی صورت گیرد.» منتشر میشود، دیگر چه نیازی به تیترها و موضعگیریهای پرطمطراق بود که «تکلیف نود در شورای نظارت بر صداوسیما مشخص میشود». اصلا مگر این شورا قدرت «مشخصکردن» تکلیف را داشت؟ این همه یادداشت و سیاه کردن کاغذ و امضا و مصاحبه و نامه و نظرسنجی و... برای چه بود؟ برای اینکه چهارتا توصیه پدربزرگانه صورت گیرد و تمام؟ توصیه به استفاده از «استعدادهایِ نو و جوان» که دیگر نیاز به این همه حرف و حدیث و جلسه نداشت. این توصیهها را از راه دور هم میشد پیامک کرد!
۲- جلسه دیروز هیأت نظارت بر صداوسیما نشان داد که وقتی نظارت ابزار اجرایی لازم را نداشته باشد؛ وقتی بازو و توانی برای اجرای نظارت نداشته باشد، میشود همین توصیهها: «شایسته است»ها و «بایسته است»ها. نظارتی که هیچ پیشبینیای برای اعمال نظراتش نشده باشد، به پوچی میرسد. قبول ندارید؟ خب، از دستاوردهای این هیأت به اندازه انگشتهای یک دست مثال بیاورید! کدام توصیه عمل شده وقتی خطاها هم با چوب شایسته است، رانده میشود؟ کدام دستور به مرحله اجرا رسیده وقتی پاسخ خواسته مردم، فقط چند توصیه قابل حدس است؟ حتی مسئولان تلویزیون هم میتوانستند در این جلسه شرکت نکنند، چون توصیهها را خودشان میدانستند و فشاری هم که بهشان وارد نشده. چه وقت تلفکردنی بود؟
۳- حالا که بحث به اثرگذاری و میزان اهمیت رسید، بد نیست از اعضای محترم این شورا بپرسیم که بودجه این نهاد صرف چه اموری میشود و به چه نتیجهای ختم میشود. بد نیست بدانید براساس لایحه بودجه سال ۹۸ کشور، بودجه شورای نظارت بر سازمان صداوسیما دومیلیارد و ۹۲۰میلیون تومان است که مصارف پیشبینی شده افزایش سقف بودجه تا حدود یکمیلیارد و ۴۰۰میلیون تومان دارد. این چهارمیلیارد در طول سال برای چند توصیه و چند پیشنهاد و تذکر زیاد نیست؟