لیلا مهداد روزنامهنگار
گوشه صندلی خودش را جمع کرده. روسریاش را روی چشمانش کشیده. دستانش از کار زیاد گلایه دارند. منتظر اتوبوس است و هرازگاهی زیرچشمی نگاهی به صفحه ساعتی که به مچ دستش بسته، میاندازد. «از صبح تا شب خانه مردم جان میکَنم، اما دستم خالی است.» جوانیاش را گذاشته پای پسرش، 31سال بیشتر ندارد و به هزار بدبختی از همسرش جدا شده و 7سالی میشود که سرپرست پسر 10سالهاش است. «چارهای جز جداشدن برایم نمانده بود. نمیخواستم چند سال دیگر بهخاطر پسرم مسیر خانه تا زندان را بروم و بیایم.» 13سال بیشتر نداشت که با تصمیم خانواده سر سفره عقد نشست و کتکخوردن و دشنام شنیدن بخشی از زندگیاش شد و آنقدر عرصه برایش تنگ شد که چارهای جز جدایی برایش نماند. «بدبختی زنانی مثل من یکی، دوتا نیست. ما در کنار اینکه باید به فکر معاش خانواده باشیم، مسئولیت مادرانهمان را هم داریم و اشتغالمان هم که دردسرهای خودش را دارد و از همه بدتر فشاری است که از نگاه مردم باید تحمل کنیم. نگاهی که بیشتر اوقات ما را به چشم گناهکار مینگرد و حتی در بیشتر مواقع ما را از حقوق طبیعیمان محروم میکند. بیشتر ما انزوا را ترجیح میدهیم، تا در سایه آن از گزند قضاوتها بیاساییم.» این داستان مشترک بسیاری از زنان است که آمارها اعداد و ارقامی از آنها ارایه میدهند و هنوز عدد دقیقی یافت نشده تا روایتگر این مسأله باشد که چه تعداد از زنان تجربهای مشابه را از سر گذراندهاند یا درحال گذر از آن هستند.
چشمان نگران و نگاه افسرده، صدای بغضآلود و چهره خسته و... ویژگی بسیاری از آنان است. زنانی که به علت آسیبهای اجتماعی مانند اعتیاد، بزه، جنگ، مهاجرت برای جستوجوی کار، تعدد زوجات، تصادفات، طلاق، مرد ازکارافتاده یا ناسازگار و ... مجبور شدهاند مسئولیت خانوادهای را به دوش بکشند و در کنار آسیبهای گوناگون محیط خانواده و خانه باید تاب فشارهای اجتماعی را هم بیاورند. واقعیت امر این است که در جوامع درحال توسعه، زنان اعتبار اجتماعی و امنیتشان را مدیون مردان خانواده هستند؛ مردانی در نقش پدر، برادر و همسر، بنابراین زن سرپرست از داشتن پشتیبان مستقیم محروم است و در کنار مشکلات اقتصادی با هجمهای از فشارهای اجتماعی روبهرو است؛ از تقاضـاي ازدواجهاي نامطلوب و بدون شرايط مناسب تا بعضا كامجوييهاي جنسي.
رشد بيسابقه زنان سرپرست خانوار يكي از مهمترين تغييرات جمعيتشناختي سالهاي اخير جامعه ايران بوده، رشدی که از سهم 12.5درصدی این زنان خبر میدهد و این واقعیت را گوشزد میکند که اگر حمایت قانونی موثری از این قشر نشود، بیشک جامعه با مسائل و مشکلاتی روبهرو خواهد بود که برای رفع آنها هزینه گزافی در آینده باید پرداخت. حوزه زنان همیشه قابل بحث بوده و در دهههای اخیر بیش از گذشته به آن پرداخته شده، درحالیکه هنوز گرههای کوری به خود میبیند، راه دور و درازی پیشرو است، تا از آنها کاسته شود. بهعنوان مثال با وجود تمام صحبتهایی که در مورد حوزه زنان میشد، انتظار این بود بودجه این حوزه در سال 98 افزایش را تجربه کند، تا شاید در سایه آن کارهای بیشتری برای رفع مشکلات زنان صورت گیرد، اما متاسفانه با همه اهمیتی که در باب آن داد سخن داده شد، بودجه کاهش 7میلیاردی را تجربه کرد، تا اجراییشدن سایر شاخصهای این حوزه ازجمله عدالت جنسیتی را با شک و تردید مواجه کند.