شماره ۱۶۸۹ | ۱۳۹۸ پنج شنبه ۱۹ ارديبهشت
صفحه را ببند
سیل مهربانی، آبادگر خانه‌ای سرخ و سپید به وسعت ایران

معصومه سلیمانی‌صابر- استان همدان ‏ | چونان سیلابی که یکباره آمده بود دروازه قرآن را با خود ببرد، موجی عظیم دلم را باخود برده بود. همه شور و حرارت بود. ‏اطرافم پر شده بود از انسان‌هایی که انگار از یک کره خاکی دیگر آمده بودند. هیچ کدام لحظه‌ای یکجا بند نبودند:‏
صبح کوه، ظهر همایش، عصر زیارت عاشورا، شب عملیات. صبح مانور، ظهر اکرام نیازمندان، عصر بازآموزی امداد، شب شیفت ‏پایگاه.
بی‌آنکه خود بدانم چرا تمام وقت همراهشان شده بودم، گویی هدف زندگی را در قدم‌های محکم آنان یافته باشم.‏
جرقه‌ای که در ذهنم زده می‌شد چونان آتشی در نیستان، به سرعت فرصت اجرا پیدا می‌کرد و همین شیفتگی مرا دوچندان ‏می‌کرد. جا برای کار زیاد داشت.
می دانید از «کجا» دارم می‌گویم؟
کمی شبیه آموزش و پرورش بود آنجا که دوره‌های آموزشی برگزار می‌کرد. کمی شبیه کانون پرورش فکری کودکان و ‏نوجوانان آنجا که استعداد نوجوانان را محک می‌زد. کمی شبیه ارتش، آنجا که نیروی عملیاتی پرورش می‌داد. کمی شبیه ‏سپاه آنجا که دل سپرده می‌خواست نه سر سپرده. کمی شبیه کمیته امداد آنجا که کمک‌های مردمی را جمع‌آوری می‌‏کرد. کمی شبیه بهزیستی آنجا که داروی بیماران خاص را تهیه می‌کرد و مددجویان را تکریم. کمی شبیه اورژانس آنجا که ‏نیروهای خود را به صحنه حوادث اعزام می‌کرد. کمی شبیه....‏
شبیه همه اینها بود، اما هیچکدام نبود.‏
آخر می‌دانید: صحبت از کار بود، از تلاش بود، از شب‌بیداری بود، ازدستگیری بود، از امداد بود، اما از دستمزد نبود.‏
حالا سال‌هاست خانه سرخ و سپیدی، شده خانه ما. خانه ما، خانه  امید خیلی‌هاست. صاحبان این خانه همه ‏جوانان، امدادگران و داوطلبانی هستند که فارغ از هیجانات زودگذر این دنیای مادی، دست‌هایشان را در هم گره کرده‌اند و ‏در کنار همه مردم ایران، جامعه هدفی دارند به وسعت جهان و می‌خواهند سفیران بشردوستی باشند برای سربلندی نوع ‏انسان.‏
هلال احمر خانه همه ماست. قدرش را بدانیم.‏


تعداد بازدید :  793