شماره ۱۶۸۹ | ۱۳۹۸ پنج شنبه ۱۹ ارديبهشت
صفحه را ببند
سفید

هشدار: این یادداشت بشدت یک‌طرفه، تلخ و افسرده‌کننده است؛ تلخ برای کسانی که نه‌تنها به این رسانه مکتوب و کاغذی که به کل رسانه‌ها دل بسته‌اند برای تغییر و تغیُر.  رسانه‌ها دیگر اثر ندارند. این گزاره را درباره روزنامه‌ها همه می‌دانیم و تا حد زیادی قبول داریم. اما بیایید کمی آن را به کلیه رسانه‌ها (فرقی ندارد مجازی باشد یا مکتوب، کهنه باشد یا نو) بسط دهیم و نشانه‌های این گزاره را جست‌وجو کنیم. روزنامه‌ها شفافیت بانک مرکزی در اعلام فهرست ارزگیرندگان را ستودند، فهرست کاملشان در رسانه‌های مجازی منتشر شد، چند تحلیل و یکی‌دو مصاحبه کوتاه و بلند هم به زیور طبع یا نشر آراسته شد، خب، بعدش چه؟ کدام فرد یا شرکتی مجبور به پاسخگویی شد و چرخه شفافیت را کامل کرد؟ کدام مسئولی درباره کارکرد شرکت‌های زیرمجموعه‌اش سخن گفت؟ اصلا خیلی قبل‌تر، همه رسانه‌ها (از تلویزیون تا روزنامه‌ها) درباره املاک نجومی و به دنبال آن حقوق نجومی نوشتند، چه دستاورد قابل ذکری برای مردم به دست آمد؟ یک مثال عمیق‌تر؛ امروزه، بحران کاغذ نفس مطبوعات و بازار نشر را به شماره انداخته؛ از بالاترین مقام‌ مسئول کشور تا بقیه، به حل این بحران فرهنگی دستور داده‌اند؛ فهرست گیرندگان ارز کاغذ با جزییاتش منتشر شده، نامشان روی میز هست؛ این‌که چقدر کاغذ را به بازار عرضه نکرده‌اند و به دلالان سپرده‌اند، عیان است؛ همه درباره آن نوشته‌اند؛ یک روزنامه تیتر یک‌اش را به ماجرا اختصاص داده؛ یک روزنامه نیم‌تایش را سفید رفته تا توجه‌ها را به این معضل جلب کند؛ اصطلاحا دزد حاضر است و بز هم حاضر!

اما چه اتفاقی رخ می‌دهد؟ این همه گفتن و نوشتن مطبوعات و بقیه رسانه‌های فضای مجازی تا همین امروز چه حاصلی داشته است؟
انتهای دستاورد ما شده این‌که در پاسخ به نقدها و نوشته‌ها و تمسخرها، سردیس استاد مشایخی را بردارند و ببرند برای تعمیر و شبیه‌سازی! ته نتایج‌مان این است که نماینده‌ای که در گمرک به همه مردم توهین کرده بود، یک عذرخواهی سردستی کند و بقیه‌اش را دیگر کسی به یاد نمی‌آورد؛ آن یکی نماینده که خانه وزارت نفت را تملک کرده بود و حقوق آنچنانی می‌گرفت، حتی همین کار را هم نکرد. منتهای تاثیرگذاری ما رسانه‌ها این شده که کِی بنزین گران می‌شود؟ نه چرا گران می‌شود.
نه! لطفا مثل مسئولان کت‌وشلوارزده(!)‌ و اساتید روزنامه‌ندیده همه چیز را گردن خود مطبوعات‌چی‌ها نیندازید که از مردم دور افتاده‌اید و تیراژتان افت کرده و خواننده ندارد و فلان و بهمان! درباره همه رسانه‌ها حرف می‌زنیم. مگر همین اسامی افشا شده در تلگرام و سایت‌ها دست به دست نشد؟ مگر مطالب روزنامه‌نگاران در توییتر نچرخید؟ کو نتیجه و اثرگذاری‌اش؟ اگر به تاثیرگذاری روی مردم باشد که همین رسانه‌ها آن‌قدر قدرت داشته‌اند که همه را همدل کنند برای یاری و کمک به مردم سیل‌زده. در بحرانی‌ترین شرایط اقتصادی چقدر کمک‌های مردمی حساب هلال‌احمر ریخته شد؟ اینها حاصل ری‌برندینگ و یاری چه کسانی بود جز رسانه‌ها؟
به‌جای آن‌که تا حرف به این «گردنه تاثیرگذاری» می‌رسد، سریع رسانه‌ها را منکوب کنیم و در نتیجه راضی از قاضی برگردیم، جور دیگری به ماجرا نگاه کنیم. این سال‌ها، ‌سال مصونیت گردن‌کلفت‌ها برابر همه شفافیت‌ها و رسانه‌هاست. آنها در مقابل همه این نوشته‌ها و فاش‌گویی‌ها، در قبال همه شایعه‌ها و حق‌گویی‌ها عجیب واکسینه شده‌اند. دیگر گوششان به هیچ حرفی بدهکار نیست. برایشان مهم نیست که چقدر ارز گرفته‌اند و چقدرش را وارد چرخه اقتصادی کشور نکرده‌اند و در نتیجه کمر کدام ایرانی دارد زیر بار فشار اقتصادی می‌شکند؛ پس برایشان اهمیتی هم ندارد که اینها را رسانه‌ای نوشته است یا نه. آب‌ها که از آسیاب افتاد، روز همان روز است و کاسه همان کاسه. این رویین‌تنی دردناک و اعجاب‌انگیز، این به هیچ گرفتن وحشتناک، آفتی که نتیجه‌ای جز نومیدی و تلخی ندارد. مسئول محترمی که دلمان برای قاطعیتت تنگ رفته است، الان وقت دست به کار شدن است.


تعداد بازدید :  673