شماره ۱۶۹۸ | ۱۳۹۸ دوشنبه ۳۰ ارديبهشت
صفحه را ببند
معناکردن انسانیت با صورتی سوخته

الناز محمدی دبیر گروه جامعه

«معصومه» را با صورتی سوخته و دلی پریشان، تازه به بیمارستان رسانده بودند؛ هنوز آن سوزش مهیب در جانش ولوله می‌کرد که پشت خط تلفن با صدایی لرزان و پربغض گفت که قصاص نمی‌خواهد. گفت که یک انسان را ازبین‌بردن، کار هر آدمی نیست و گفت که بخشش، زیباترین و محکم‌ترین کار است. «معصومه» وقتی اینها را گفت که فقط یک روز از اسیدپاشی روی صورتش می‌گذشت؛ اسیدپاش که خواستگار قدیمی‌اش بود را گرفته و به زندان انداخته بودند و معصومه با دو چشم و صورتی که از دست داده بود، می‌گفت قصاص نمی‌خواهد. «چطور می‌شود چشم‌های یک انسان را از او گرفت؟»
این خلاصه حرف خیلی از قربانیان اسیدپاشی در ایران است؛ قربانیانی که 90درصدشان زن هستند و بیشترشان هنگامی که حرف مجازات پیش می‌آید، می‌گویند که قصاص یا اعدام نمی‌خواهند. «مرضیه ابراهیمی»، قربانی اسیدپاشی اصفهان- که البته کلمه «قربانی» به او و مقاومتش نمی‌چسبد- هم دیروز حرفش همین بود؛ وقتی همراه چندنفر زن و مرد شبیه به خودش، کسانی که اسید- این مایع ویرانگر بی‌رحم که معلوم نیست چرا به این راحتی در بازارهای ایران گیر می‌آید- به مجلس رفته بود تا در جریان بررسی طرح تشدید مجازات اسیدپاشی و حمایت از قربانیان آن، با نماینده‌ها از آن‌چه بگوید که در دلش می‌گذرد؛ از آن‌چه همیشه در دلش گذشته، در سال‌هایی که از آن اسیدپاشی مخوف اصفهان گذشته، بدون آن‌که خاطیانش هیچ‌وقت پیدا و معرفی شوند. او همان‌طور که از رفتار متین و آگاه همیشگی‌اش انتظار داشتیم، تمام قامت روبه‌روی زهرا سعیدی، نماینده مردم مبارکه در مجلس ایستاد و در پاسخ به او که گفت «ما پیشنهاد اعدام را در طرح تشدید مجازات اسیدپاشی داشتیم و فکر می‌کنم شما هم همین را می‌خواهید.»، گفت که «من شخصا نه قصاص می‌خواهم نه اعدام بلکه حبس ابد می‌خواهم. قرار نیست این چرخه خشونت ادامه داشته باشد. این افراد هم از حبس ابد هم بیشتر می‌ترسند.»
مفهوم آنچه گذشت، درجامعه‌ای که قانون و عرفش، حق مقابله به‌مثل یا قصاص را برای فرد آسیب‌دیده درنظر گرفته، نامش «انسانیت» است؛ درجامعه‌ای که در فضای مجازی‌اش، آدم‌ها صبح تا شب، مصداق بارز خشونتند و هر آن‌چه در دلشان است، با خشن‌ترین کلمات برای هم می‌نویسند و در فضای واقعی خیلی‌وقت‌ها از هیچ انتقامی چشم‌پوشی نمی‌کنند، لابد از صبح دیروز برای خیلی‌ها این سوال پیش آمده که چطور می‌شود انسانی صورت و چشم‌هایش را با دست‌های کس دیگری، با انگیزه شخصی و اجتماعی شخص دیگری از دست بدهد و باز جلوی نمایندگانش بایستد و بگوید اعدام نمی‌خواهد؟ پاسخ در دست «مرضیه» است؛ در دست او و همه کسانی که به وقت آسیب، به وقت ازدست‌دادن، نخواستند که دیگری از بین برود؛ مثل همه کسانی که با وجود اجازه قانون، پای چوبه دار قاتل فرزند و پدر و مادرشان ایستادند و او را بخشیدند، مثل «آمنه»، وقتی همه شرایط برای قصاص اسیدپاش‌اش آماده بود، قصاص نکرد. مثل همه کسانی که از خشونت بیزارند و با صبر و حوصله بسیار، در دنیایی که خشونت زده است و فیلم‌ها و سریال‌هایش- مشخص است منظورم دقیقا کدام سریال مد این روزهاست؟- بیشتر کشتن و کمتر بخشیدن را تبلیغ می‌کنند. کسانی که به دنبال کم‌کردن گام به گام حلقه‌ای از حلقه‌های چرخه خشونتند. دست‌مریزاد به آنها و به امید آمدن روزی که خشونت از خانه‌ها و خیابان‌ها و محل‌های کار و دست‌ها و پاها و ذهن ما بیرون برود؛ برای همیشه برود.


تعداد بازدید :  563