«امدادرسانی به دیگران، بزرگترین دلخوشی من است.» «زینب توانا» صخره نورد 32 ساله خوزستانی است که این روزها ویدئوهایش از کمک رسانی در سیلاب لرستان دستبهدست میشود. دوران دانشجویی را در لرستان میگذراند و به همین دلیل در همین استان به امدادرسانی به سیل زدهها میپردازد. او میگوید: «از کودکی عاشق فیلمهایی بودم که در آن آمبولانسها آژیرکشان حرکت میکردند. در دبیرستان، یکی از دوستانم که میدانست من به امدادگری علاقهمند هستم، گفت جایی را سراغ دارم که دورههای امداد برگزار میکند. هلال احمر را به من معرفی کرد و من همان سال، یعنی سال 81 در دورههای مختلف امدادگری هلال احمر شرکت کردم. بعد هم مانورها و دورههای آتشنشانی را.» سالها است به عنوان امدادگر کوهستان، در لرستان و خوزستان فعالیت میکند و سختیهای این راه را به عنوان یک امدادگر کوهستان زن، به جان خریده است. ابزارهای سادهای برای عبور از رودخانه و صعود طراحی کرده که به دلیل فراهم نبودن شرایط مالی، تاکنون فرصتی برای ساخت آنها پیدا نکرده است.
نجات در کوهستان
کوهنوردی و صخره نوردی در کنار آموزشهای امدادگری هلال احمر، زینب توانا را به یک امدادگر حرفهای کوهستان تبدیل کرده است. عملیاتهای مختلف امداد و نجات در کوهستان خوزستان و لرستان، تجربه سالها امدادگری در هلال احمر است. توانا میگوید :«اوایل کار کردن در امداد کوهستان، به عنوان یک استثنا سخت بود. خیلیها مخالف حضور یک زن در امداد کوهستان بودند و من باید با همه این مخالفتها مبارزه میکردم. در کنار اینکه باید تلاش خودم را بیشتر میکردم تا به عنوان یک نجاتگر و امدادگر حرفهای همیشه آمادگی لازم را داشته باشم.» هیات کوهنوردی و امدادگران کوهستان در ماموریتهای زیادی از او کمک گرفتهاند. نمونهاش نجات دو کوهنوردی که در کوههای «کمرسیاه»، خطرناکترین کوهستان استان لرستان گرفتار شده بودند :«خاک کوهستان کمرسیاه به اصطلاح پوک است و به همین دلیل کوهنوردی در آن بسیار خطرناک است. مسیر خاصی برای صعود و فرود دارد و کوهنوردان اگر از آن مسیر تردد نکنند، راه را گم میکنند و گرفتار میشوند. برای نجات این دو کوهنورد، تیم واکنش سریع اعزام شده بود اما به دلیل خطرناک بودن مسیر، نتوانسته بودند آنها را نجات دهند. نزدیک 6 صبح بود که از هیات کوهنوردی استان تماس گرفتند و گفتند میتوانی بروی؟ گفتم میروم. عبور از دیوارهای که نزدیک این دو کوهنورد قرار داشت کار دشواری بود. با این حال من با یکی از اعضای هیات کوهنوردی استان توانستیم به این افراد برسیم و آنها را نجات بدهیم.»
راه ارتباط روستا را وصل میکردیم
امدادگر کوهستان اهل خوزستان، دانشجوی رشته فناوری اطلاعات در استان لرستان است. بعد از تعطیلات نوروزی که به لرستان سیل زده برگشت، به عنوان امدادگر فعالیت مداوم خود را آغاز کرد. سر زدن به روستاهای گرفتار شده در میان کوه و سیلاب، مهمترین فعالیت او در امدادرسانی به سیل زدهها است. توانا میگوید: «مهارتهایی که در رشته راپل و صخره نوردی یاد گرفتهام در امدادرسانی به روستاهای لرستان خیلی به درد من خورد. تجهیزات شخصیام را برمیداشتم و به همراه یک تیم با بستههای غذایی که هلال احمر در اختیارمان میگذاشت به روستاها میرفتیم. عبور از رودخانه و وصل کردن طنابهای اتصال از دو سوی رودخانه کمک کرد تا بتوانیم راه ارسال آذوقه به برخی از روستاها را فراهم کنیم. در مسیر رفتن به یکی از روستاها، جایی جاده تمام میشد و به رودخانهای رسیدیم که پلش تخریب شده بود. آنسوی رودخانه روستایی قرار داشت که مسیر ارتباطی به آن از بین رفته بود. آب شرب روستا هم به دلیل شکستن یک لوله اتصال قطع شده بود. مردم تلاش میکردند به کمک وسایل اولیهای که در اختیار داشتند و نخ جعبه شیرینی که همراهشان بود، قطعه اتصال لوله آب شرب روستا را به آنسوی رودخانه پرت کنند اما موفق نمیشدند. من به کمک همراهانم و با استفاده از تجهیزاتی که داشتیم توانستیم به دو سوی رودخانه زیپلاینی وصل کنیم و آن قطعه به همراه مقداری دارو را به روستا برسانیم. آن زیپلاین تا زمان باز شدن مسیر روستا، تنها راه دسترسی به آن بود.»
مهارت باعث استخدامم شد
سال 88 بود. آن زمان مانورهایی برگزار میشد که در آن، تیمهای همیار بانوان به اطفای حریق میپرداختند و آقایان، از یکی از پلهای 25 متری استان صعود میکردند. صخره نوردی و پایین رفتن از آن ارتفاع برای من خیلی جذاب بود. اما خانمها در آن مانور اجازه این کار را نداشتند. آن روز یکی از افراد تیمی که از پل صعود میکرد به من گفت که ما میتوانیم این صعود را تجربه کنیم اما شما نمیتوانید. این حرف تاثیر زیادی در من گذاشت. از همان روز تصمیم گرفتم رکورد صعود از ارتفاع آن پل را بشکنم.» برای صعود نه مربی در کار بود و نه آموزش حرفهای صخره نوردی: «پول پس انداز میکردم تا بتوانم تجهیزات لازم را بخرم. وسایل را کم کم تهیه کردم و همزمان، در مورد صخره نوردی و صعود از ارتفاع تحقیق میکردم. برای اولین بار از پشت بام خانه یکی از اقوام صعود کردم. بعد هم همراه دختر خالهام به همان پل رفتم و از ارتفاع 25 متری آن پل به تنهایی صعود کردم و از دخترخالهام خواستم از من فیلم بگیرد. فیلم را به آتش نشانی بردم و به مسئول آتش نشانی نشان دادم. آن زمان در مانورهای مختلف آتش نشانی شرکت میکردم. در یکی از مانورها، وقتی از ارتفاعی صعود میکردم، طناب محافظ من پاره شد اما من توانستم با خونسردی صعود موفقیت آمیزی داشته باشم. تا آن زمان آتش نشانیهای خوزستان مجوز استخدام زنان امدادگر را نداشتند. اما در آن مانور شهردار حضور داشت و وقتی مهارت من را دید مجوز استخدام من در آتش نشانی را صادر کرد.»
امدادگری علاقهای انحصاری نیست
توانا از شرایط سخت امداد کوهستان میگوید که مرد و زن نمیشناسد و بارها امدادگران را به دردسرهای جدی انداخته است: «در عملیاتهای کوهستان نمیتوان همه شرایط را دقیق پیش بینی کرد. بسیاری از عملیاتها در شب اتفاق میافتد و کوهنوردی در تاریکی هوا، به خصوص در زمستان و در ارتفاع بالا کار سادهای نیست. در یکی از عملیاتهای نجات فرد مصدوم آدرس اشتباهی از خود داده بود؛ در قله گرفتار شده بود و ما فکر میکردیم در دامنه کوه گرفتار است. ماه رمضان بود و ما روزه بودیم. مقدار آب زیادی هم همراهمان نبود چون فکر میکردیم آن فرد در دامنه کوه است. زمستان بود و ساعت 11 شب همان اندک آبی که به همراه داشتیم هم یخ زده بود. برای رسیدن به موقعیت مصدوم، باید از مسیری میگذشتیم که مینگذاری شده بود. اشهدمان را خواندیم و با احتیاط از آن منطقه عبور کردیم. با هر زحمتی بود به فرد مصدوم رسیدیم و او را با خود به دامنه کوه آوردیم. در راه یکی از امدادگران اصطلاحا بدنش انرژی تخلیه کرده بود و دچار ضعف شد. مجبور شدیم برای او هم برانکاردی درست کنیم و با خود به پایین بیاوریم. قرار گرفتن در تمام این شرایط هم برای من که امدادگر زن بودم و هم برای امدادگران مرد دشوار بود و چیزی که میتوانست به ما کمک کند، مهارتآموزی بود.» از حمایتهای خانواده میگوید که اگر جایش خالی باشد امدادگران زن نمیتوانند به راحتی فعالیت کنند :«فعالیتهایی که جامعه به عنوان فعالیتی مردانه از آن یاد میکنند، اغلب کارهایی هستند که زنها از آموزش دیدن در آن منع شدهاند. کسانی که میخواهند در این زمینهها پیشگام شوند معمولا با مشکلات و مقاومتهایی از طرف جامعه روبهرو میشوند و اگر خانواده همراهشان نباشد، رسیدن به هدف برای این افراد سخت میشود. این ورزش اگر با وسایل و تجهیزات کافی همراه باشد ورزشی حرفهای و جذاب است و هر کسی با داشتن مهارتهای لازم، میتواند از پس آن بر بیاید.»
آفرودسواری در سیلاب
خودروهای آفرود در جادههای کوهستانی و سیل زده لرستان خودنمایی میکنند؛ خودروهایی که صاحبانشان بعد از وقوع سیل برای امدادرسانی و رفتن به مناطق سیل زده به کمک آن اعلام آمادگی کردهاند. آفرودسواران بیخیال گل و لایی که از سر و کول خودروهایشان بالا میرود، عبور از جادههای فرو ریخته را ممکن میکنند. «حشمت الله سیاه پوش» از آفرودسواران استان لرستان است که در روزهای نخست بعد از سیلاب، فعالیت داوطلبانه خود را آغاز کرده است. او میگوید :«من مربی ورزشهای هوایی هستم و به همین دلیل برای رفتن به سایتهای پرواز، از خودروی آفرود استفاده میکنم. وقتی وضعیت جادهها بعد از سیلاب را دیدم، به این فکر افتادم که با خودروی آفرود میتوان به امدادرسانی پرداخت. دوستان آفرودسواری داشتم که از دیگر استانها اعلام آمادگی کرده بودند. ما به روستاهای مختلف میرفتیم و وسایل امدادرسانی و بستههای غذایی برایشان میبردیم. برای رسیدن به روستای کاکاوند شمالی، باید از رودخانهای رد میشدیم که پل عبوری آن شکسته شده بود. ما به رودخانه زدیم تا از آب عبور کنیم. خودرو تا سقف زیر آب رفت. بچهها خیلی زود خود را به سقف خودرو رساندند و تراکتوری به ما کمک کرد تا از آب خارج شویم. خوشبختانه خودرو روشن شد و ما به راهمان ادامه دادیم. علاوه بر پکهای غذایی و وسایل مورد نیاز مردم، پزشکان داوطلب را برای معاینه مردم به روستاها میبردیم و این موضوع خیلی برایشان دلگرم کننده بود. حتی کسانی که بیماری خاصی نداشتند، از دیدن اینکه پزشکان هم به روستای سیل زده آنها سر میزنند احساس آرامش و امنیت بیشتری میکردند. مردم روستاهای معمولان، دره گنج، کاکاوند، دمرود و ... دیگر ما را میشناختند و با دیدن ما، به سراغمان میآمدند تا کمکهای مردمی را دریافت کنند.» رانش جاده و برف و سیلاب و پلهای شکسته رودخانههای خروشان، هیچ کدام مانعی برای تردد هر روزه آفرودسواران در کوهستانهای لرستان نبود و مردم این روستاها، هر روز در ساعت مقرری، کنار جاده منتظر میماندند تا محمولههای ارسالی از راه برسد.