شماره ۱۷۰۷ | ۱۳۹۸ شنبه ۱۱ خرداد
صفحه را ببند
بشنويد كه ايراني‌ها نمي‌شنوند!

رسول بهروش روزنامه‌نگار

در هفته‌های اخیر پخش مناجات ربنا با اجراي مشهور استاد شجريان در يك شبكه تلويزيوني افغانستان، داغ دل بسياري از ايراني‌ها را تازه كرد؛ آنها كه از اين همه تنگ‌نظري و كم‌طاقتي از جانب صدا و سیما در عجب‌اند و باور نمي‌كنند كه هر روز به مناسبتي بايد حسرت روز رفته را بخورند. ساده‌ترين خاطرات ديروز، امروز به رويايي دست‌نيافتني تبديل شده؛ آيا از اين شگفت‌انگيزتر هم ممكن است؟ شنيدن مناجات ربنا در اين سال‌ها به بخشي از آداب ماه روزه‌داري در ايران تبديل شد؛ اثري جاويدان كه محمدرضا شجريان در اوج مناقشاتش با سازمان صداوسيما براي پخش آن به‌عنوان يك ميراث ملي استثنا قایل شد، اما تلويزيون با اولويت دادن به جناح‌بندي‌هاي سياسي همين صداي آشنا را هم از مردم دريغ كرد. اين سياست «با من، يا بر من» ديري است كه در سرزمين ما پياده مي‌شود و البته كه يكي از سلاطين بي‌چون و چراي آن، سازمان صداوسيماست.

چندي پيش يكي از شبكه‌هاي تلويزيوني افغانستان كه كارش پخش عاريه‌اي و بدون مجوز مسابقات فوتبال است، سر بازي ايران و يمن تصوير زنان هوادار كشورمان را پخش كرده و گزارشگر افغانستانی در همان لحظات گفته بود: «بينندگان عزيز اين تصاويري كه الان شما مي‌بينيد، خيلي از خود فوتبال‌دوستان ايراني نمي‌بينند.» اين جمله در ايران سر و صدا به پا كرد و خيلي‌ها آن را حمل بر توهين كردند، اما واكنش‌هاي افراطي صحيح نبود. در اين اظهارنظر، مطلقا چيزي غير از حقيقت وجود نداشت. هواداران ايراني در غربت حامي تيم‌ملي كشورشان هستند و چهره آنها همه جاي جهان پخش مي‌شود، غير از خود ايران! حالا داستان شجريان است كه منتخبان ملت در شوراي شهر به پاسداشت شخصيت هنري و اجتماعي او اسمش را بر خياباني در پايتخت مي‌گذارند- اگرچه مجوز نصب و تغییر نام صادر نمی‌شود و معلوم نیست چرا-، اما تلويزيون مردمي‌ترين اثرش را پخش ‌نمی‌کند. خوب است آن شبكه محترم افغانستاني كه اين شب‌ها با پخش مناجات ربنا به استقبال اذان مغرب مي‌رود، همان زمان پاي صفحه زيرنويس كند: بشنويد كه خيلي از ايراني‌ها نمي‌شنوند!

 


تعداد بازدید :  616