شماره ۱۷۰۸ | ۱۳۹۸ يکشنبه ۱۲ خرداد
صفحه را ببند
گفت‌وگوی «شهروند» با مرد جوانی که در استادیوم نقش جهان چشمش به شدت آسیب دید
از سپاهان به فیفا شکایت می‌کنم

شهروند| فوتبال همچنان قربانی می‌گیرد. پرتاب و سنگ و نارنجک در استادیوم نقش جهان اصفهان ‏یکی از وحشیانه‌ترین حواشی فوتبالی کشور را رقم زد. تصاویر منتشر شده از ضرب و جرح هواداران ‏عمدتا قرمز تا آتش زدن ده‌ها ماشین پلاک تهران از سوی سپاهانی‌ها تنها گوشه‌ای از اتفاقات ‏چهارشنبه شب نیمه نهایی جام حذفی بود. حواشی و جنجال‌های به شدت خونین که اگر نبود ‏حادثه قتل میترا استاد بی‌شک بازتاب بسیار وسیع‌تری پیدا می‌کرد. حالا اما آن ساعت‌های دلهره‌‏آور گذشته، همان دقایقی که هواداران قرمزهای پایتخت، با چاقو و قمه تهدید می‌شدند تا از رفتن به ‏ورزشگاه منصرف شوند، از همان ساعت‌های تاریکی که زد و خورد عجیب و سنگ پرانی‌های زیاد ‏اطراف استادیوم نقش جهان را به میدان جنگ تبدیل کرده بود. همه آن رفتار غیرانسانی به ظاهر ‏پایان یافته؛ پایان یافته تا بازی بعدی تا یک هیجان و جرقه دیگر تا یک فوتبال زشت و هواداری ‏وحشیانه‌ای که صدها نفر را مصدوم و روانه بیمارستان کند. افرادی که تنها جرمشان حضور در ‏استادیوم برای تماشای تیم محبوبشان است. درست مثل فرشیدآقابالازاده که تک و تنها، زیر مشت و ‏لگد ده‌ها نفر به زمین افتاد و دست آخر هم یک ضربه محکم با سنگ به صورتش او را به بیمارستان ‏کشاند. فرشید یک طرفدار است، طرفداری که برای دیدن بازی تیم محبوبش به اصفهان آمده بود، ‏اما حالا به لطف هواداران سپاهان همچنان در بیمارستان فیض ‏این شهر بستری است:  ‏
   چطور شد که در بیمارستان بستری شدید؟
به خاطر لطف دوستان سپاهانی. من چشمم به شدت آسیب دیدم  احتمال تخلیه چشمم هم ‏وجود دارد. الان چند روز است که در این بیمارستان بستری هستم. دکتر‌ها در آخرین صحبتی که ‏با من داشتند، اعلام کردند تنها 5 تا 10‌درصد شانس دارم تا بینایی‌ام از بین نرود. الان هم ‏نگران عفونت هستند. به همین دلیل فعلا در همین بیمارستان بستری هستم تا در صورت مجوز ‏پزشکان به تهران منتقل شوم.‏
   علت مصدومیت شما پرتاب نارنجک بود؟
نه، ریختند سرم و حسابی کتکم زدند. سنگ و نارنجک هم بود،اما دلیل نابینایی من، ضربه محکمی ‏بود که به چشم من وارد شد. ابتدا چند نفر با چاقو، تسمه و تیغ موکت‌بری به جانم افتادند، من ‏دستم را روی صورتم گرفتم، ضربات زیاد شد، فکر می‌کنم حدود 10 نفر بودند، روی زمین افتادم، ‏هرکسی یک لگد به من می‌زد که ناگهان یک ضربه محکم با سنگ به چشم و صورتم برخورد کرد.‏
   بعدش چه شد؟
من خودم را به ماشین اورژانس رساندم، بعد هم که مرا به بیمارستان منتقل کردند. وقتی به ‏بیمارستان رسیدیم، دکترها به من گفتند که وضع چشمم اصلا خوب نیست و به احتمال زیاد بینایی‌‏ام را از دست می‌دهم.‏
   این اتفاق کجا رخ داد؟
شاید باورتان نشود، در فاصله حدود 30 متری ورودی استادیوم به من حمله شد.‏
   اما در این بازی‌ها اطراف ورزشگاه پر از پلیس و مامور است.‏
آنجا هم بودند. اصلا همان جایی که من را کتک می‌زدند تا جایی که پلیس حضور داشت کمتر از ‏‏20متر فاصله بود، اما نمی‌دانم چرا هیچ واکنشی نشان ندادند. البته فقط من نبودم، همه همین وضع را ‏داشتند. من چند‌سال است که همه بازی‌های پرسپولیس را دنبال می‌کنم، استادیوم‌های زیادی ‏هم رفتم ولی این برای اولین بار بود که چنین صحنه‌هایی رو می‌دیدم. خیلی ترسناک بود، مثل ‏فیلم‌های راز بقا به همه حمله می‌شد، فقط کافی بود که کسی لباس قرمز یا نشانه‌ای همراه داشته ‏باشد، مثل زامبی‌ها روی سرش می‌ریختند. خیلی وحشتناک بود.‏
   از جایی شکایت کردید؟
بله وکلیم، پیگیر کارهای قضائی است. از باشگاه سپاهان که قطعا شکایت می‌کنم، از افرادی هم که ‏این بلا را سرمن آوردند شکایت می‌کنم.‏
   فکر می‌کنید شکایت شما به نتیجه می‌رسد؟
من تا آخر این ماجرا ایستاده‌ام. بالاخره باید این مشکل یک بار برای همیشه حل شود. متاسفانه ‏اینجا آقایان هیچ مسئولیتی قبول نمی‌کنند. من چهار روز است که در اصفهان بستری هستم، اما ‏دریغ از یک دلجویی و احوالپرسی از سوی مسئولان باشگاه سپاهان. این باشگاه در قبال من و تک هواداران تیم میهمان مسئول است. من اگر از این‌جا به نتیجه نرسم، از طریق فیفا از باشگاه ‏سپاهان شکایت می‌کنم. آن‌جا دیگر تاج و ساکت نیستند که همه مشکلات فوتبال را با کدخدا ‏منشی ماست مالی کنند. اتفاقا شکایت‌های مطرح شده از طریق فیفا زودتر به نتیجه هم می‌رسد.‏
   در برخی خبرها آمده بود که شما ساکن هلند هستید؟
من چند‌سال است که در بندرآمستردام زندگی می‌کنم. اما هوادار پروپاقرص پرسپولیسم و تقریبا همه ‏بازی‌های مهم این تیم را از نزدیک تماشا می‌کنم. برای این بازی هم مدتی بود که همراه دخترم ‏و همسرم به ایران آمده بودیم. البته آنها تهران خانه اقوام هستند، خدا را شکر می‌کنم که دختر 3 ‏ساله‌ام را همراه خودم به استادیوم نبردم؛ چون معلوم نبود چه بلایی سر او می‌آمد.‏


تعداد بازدید :  200