هیچکس آمار دقیقی ندارد که چندمیلیون نفر در تعطیلات عید فطر در جادههای کشور تردد کردهاند؛ هیچکس دقیق نمیداند که از این تعداد نفر، چقدر در ترافیک معطل شدهاند و چندمیلیون لیتر بنزین به همین دلیل سوخته و به هوا رفته است؛ هیچکسی هم تا اطلاع ثانوی از خطرات و تلفات این چند روز تعطیلی آماری بیرون نمیدهد. همین «ندانستن»ها باعث شده تا کسی به فکر این همه تعطیلی و این همه زمان از بینرفته نباشد.
باز اگر نوروز بود، یک نهاد مسئولیتی برای خود تعریف میکرد تا در پرترافیکترین نقاط جادهها، به مردم اطلاعرسانی شود؛ برای اوقات تلفشدهشان در ترافیک، سرگرمی دستوپا شود و با چند توصیه و پیشنهاد وقتشان از بین نرود (نمونهاش انتشار همین روزنامه شهروند خودمان در ایام نوروز و توزیعش در پایانههای شهری و حضور ایستگاههای هلالاحمر در سراسر کشور) یا سازمان دیگری چند برنامه تلویزیونی هشداردهنده روی آنتن میفرستاد و به مردم نهیب میزد که هنگام رانندگی حواسشان به چه نکاتی باشد و از چه مسیرهایی تردد کنند و به جای مسافرتهای کلیشهای، به کجاها سر بزنند و....
ولی اوضاع این روزهای طی شده، بلاتکلیفترین است. شهرهای میزبان هم برنامهای برای این همه میهمان ناخوانده ندارند. همینکه در ورودی مکانهای تفریحی، یک مبلغ ناچیز گرفته شود و خدمات اولیه (و کمتر از آن!) ارایه شود، کفایت میکند. نه خبری از خلاقیت هست و نه درآمدزایی بیشتر.
تعطیلاتی که میتواند موج دوم نوروز باشد و برای مردم، آرامش بیشتر و برای شهرهای میزبان درآمد دوچندان داشته باشد، به سادگی از دست میرود. انگار همه چیز ناگهانی و یکهویی(!) سر از تقویم درآورده و کسی نمیتواند برنامهریزی کند که با این سیل مسافران باید چه کرد و برای استفاده بهتر چه زمینهای چید. نتیجه میشود همین ماجرای تکرارشوندهای که هر سال با آن مواجهیم؛ ساعتهای بیشماری که در ترافیک بیامان و وحشتناک تلف میشود و رکوردهایی که برای همدیگر تعریف میکنیم و انتهای خوشگذرانی و استفاده از تعطیلات، میشود قصه جوجزدن و صورتهای سوخته در آفتاب شمال! راستی، تعطیلات بعدی کجا در ترافیک بمانیم؟