شماره ۱۷۱۱ | ۱۳۹۸ يکشنبه ۱۹ خرداد
صفحه را ببند
شمال چه خبر است؟ وان چه خبر است؟ چرا دلخوری برادر؟

یک- خبر اول این روزها، شلوغی توی جاده‌ها بود. جاده‌هایی که ساعت‌ها قفل می‌شدند. مردمی که ساعت‌ها در مسیر می‌ماندند. مسیر رفتن. مسیر برگشتن. حامد ساعت 3 صبح راه افتاده و ساعت 5 بعدازظهر فردا خسته و درمانده به مقصد رسیده. عوضش از آن طرف ساعت 9 صبح راه افتاده و 3 عصر تهران بوده. محمود ترجیح داده جمعه و شنبه برنگردد تا ترافیک کم شود و یکشنبه خودش را برساند سرکار. همه از درماندگی جماعت در جاده چالوس می‌گویند. هراز از آب‌اسک تا گزنک یک ساعت طول کشیده. سر سه‌راهی چلاو هم دو ساعتی معطلی داشته. اینها هم اولین بار نیست که اتفاق می‌افتد. تقریبا هر بار که دو روز تعطیلی و بیشتر داشته باشیم، جاده‌های شمال همین است. طرف نوشته بود ایرانی‌ها جنون شمال گرفته‌اند. زلزله بیاید هم می‌روند جاده چالوس. شادی باشد می‌روند چالوس. غم هم باشد می‌روند چالوس. چالوس چه خبر است؟ شمال چه خبر است؟ از بچه‌های روزنامه کلی‌هایشان در این چند روز شمال بوده‌اند. از آستارا و رشت و فومن بگیر تا اینور، قائمشهر و بهشهر و بندرترکمن. خبر این است که در این چند روز تعطیلی چند‌میلیون نفر به جمعیت شمال اضافه شده است. چند میلیونی که خیلی‌هایشان کنار پیاده‌رو می‌خوابیدند. توی چمن. با کمترین امکانات. بدون سرویس بهداشتی. بدون حمام و در گرما. اما مردم کوتاه نمی‌آیند. تعطیلی بعدی کی می‌رسد که دوباره راه بیفتیم سمت شمال. تقویم را ورق بزنیم و دنبال قرمزها بگردیم.
دو- خبر دیگر این است که تریبون‌ها برآشفته شده‌اند. سخنران‌ها عصبانی بوده‌اند. گفته‌اند مسافرانی که به شمال رفته‌اند چرا رعایت نمی‌کنند. چرا پوشش آنها مناسب نیست. چرا هر طوری دلشان می‌خواهد می‌گردند. خبر دریاچه لفور هم بود. چند نفر با قایق رفته بودند توی دریاچه و لباس‌شان مناسب نبود. عکس‌ها نشان نمی‌داد که آنها به هم محرم بوده‌اند یا نه. نشان نمی‌داد چند ساله بوده‌اند. اما همین چند تا عکس کافی بود تا همه راه بیفتند سمت لفور و قایق‌ها را جمع کنند و یکی را دستگیر کنند و این بساط را جمع‌آوری کنند. لفور کجاست اصلا؟ چرا مردم باید بروند لفور و قایق‌سواری کنند؟ چرا اجازه می‌دهند غریبه ازشان عکس بگیرد؟ این‌که آدم از غریبه‌ها عکاسی و آن را منتشر کند، کار درستی است؟ این‌که عکس غریبه‌ها را نگاه کنیم و بعد شاکی شویم کار مناسبی است؟ تریبون‌ها حق ندارند با دیدن این صحنه‌ها و تصاویر ناراضی باشند؟ یعنی اگر تریبون‌دارها می‌آمدند با قایق‌سوارها گپ می‌زدند و حرف دل هم را می‌شنیدند، ممکن بود بخشی از مسائل حل شود؟ اگر تریبون‌دارها می‌رفتند چند ساعت در ترافیک می‌ماندند و حرف دل مسافرهای بی‌خواب و به جاده زده را می‌شنیدند، ممکن بود لحن‌شان موقع سخنرانی کمی آرام‌تر باشد؟ اگر آن مسافرها می‌رفتند پشت تریبون چی؟ چی می‌خواستند بگویند؟ می‌خواستند فریاد بزنند که اتوبان تهران-شمال را زودتر تمام کنید؟ خواسته دیگری نداشتند؟ ممکن بود در توضیح به گلایه‌های تریبون‌دارها چیزی بگویند؟
سه- خبرها زیاد است. این چند روز تعطیلی بازار خبر را تعطیل نکرده. یکی از خبرها هم این بود که دخترها رفته‌اند پشت در استادیوم برای تماشای بازی تیم‌ملی اما راه‌شان نداده‌اند. ظاهرا درگیری هم شده. چند تا از دخترها هم بابت برخورد شدید ناراحت شده‌اند، آمده‌اند توییت کرده‌اند. می‌گویند این چه وضعی است. حق ما را بدهید. ما هم حق داریم برویم داخل ورزشگاه فوتبال نگاه کنیم. راستش دقیقا مشخص نیست که اگر می‌رفتند داخل و می‌نشستند بازی تیم‌ملی مقابل سوریه را می‌دیدند، چه اتفاق بدی برای خودشان و دیگران می‌افتاد. اما تردیدی وجود ندارد که اگر این طوری می‌شد، عده‌ای دوباره ابراز ناراحتی می‌کردند. هیهات هیهات. حالا البته اتفاق خاصی نیفتاده. خبر مهمتر و اتفاق مهمتر همان بود که در فولاد آره‌نا شاهدش بودیم. سر بازی پرسپولیس و داماش در فینال جام حذفی. همان بازی که چند ساعت دیر برگزار شد و ملت حسابی جوش آوردند. همان که برای تماشاگران هوادار داماش جایگاه در نظر نگرفته بودند و شر شد. حالا خبر رسیده که گزارش این بازی را فرستاده‌اند برای آقای رئیس‌جمهوری. خب هر هفته در فوتبال ما دعوا و درگیری است. رئیس‌جمهوری مملکت که نمی‌تواند کارش را تعطیل کند و به کتک‌کاری‌های فوتبال برسد؟ البته آقای روحانی آن گزارش را هم ببیند، سخت بتواند دستوری بدهد. همه عوامل آن بازی و کسانی که ممکن است مقصر باشند، جزو مسئولان و عزیزان ما هستند. نمی‌شود بهشان دست زد. همه قبلا به‌عنوان بهترین مدیر و خبره‌ترین مسئول انتخاب شده‌اند. چطور می‌شود عوض‌شان کرد. تازه کی را بیاوریم بهتر از اینها. اینها شاید از همه بهتر باشند. مهم این است که حواس‌مان باشد آن چند تا دختر یکهو از آن طرف نروند توی استادیوم.
چهار- خبر آمده که ایرانی‌ها وان ترکیه را قرق کرده‌اند. مسئولان شهری گفته‌اند دیگر نیایید. هتل‌ها و مهمانپذیرها پر است. جا نداریم. اما ایرانی‌ها نمی‌توانند به این حرف‌ها توجه کنند. چون اگر وان هم نروند، باید بروند در ترافیک جاده شمال بمانند. آخر وان چه خبر است که این همه ایرانی با قطار و اتوبوس و خودروی شخصی راه می‌افتند خود را می‌رسانند به وان. دوباره کنسرتی چیزی بوده؟ به بچه‌های گروه اجتماعی گفتیم گزارشی تهیه کنند و ببینند چرا مردم حمله می‌کنند به وان؟ آن‌جا چی پیدا کرده‌اند؟ فرقش با شمال چیست؟ البته تا این‌جا یک فرقش را می‌دانیم و آن هم این‌که کسی نظارتی بر وان ندارند و زیاد از جزییات ماجرایش خبر ندارند. یک فرق دیگر وان هم این است که اگر با ماشین دوردور کنی، کسی ماشینت را نمی‌خواباند. خبرش را که خوانده‌اید. پلیس گفته در همین دو سه روز اخیر نزدیک به 600خودرو را به خاطر دوردور خوابانده. دوردور دیگر چه صیغه‌ای است؟ والا ما نمی‌دانیم. از بچه‌ها خواستیم با پلیس صحبت کنند، بپرسند که شرایط دوردور چیست. اگر بدانیم اقلا حواس‌مان هست که یک‌وقت تخلف نکنیم. اما خوبی وان ظاهرا این است که دوردور و از این ماجراها ندارد. یعنی برای این راه می‌افتند می‌روند وان؟ راستش ما نمی‌دانیم. داریم گزارش تهیه می‌کنیم. اما بعید است با این گزارش‌ها هم چیزی دستگیرمان بشود. که بالاخره مردم چرا این همه می‌روند شمال؟   چرامی‌روند وان؟ چرا سخنرانان اینقدر عصبانی‌اند؟ چرا ماموران استادیوم از دست دخترها ناراحت‌اند؟ چرا همه از دست هم دلخوریم؟ حالا با این دلخوری‌ها چاره چیست؟ برویم شمال؟ برویم وان؟ کجا برویم؟ چرا  کسی کمی راهنمایی‌مان نمی‌کند؟


تعداد بازدید :  660