شماره ۱۷۱۵ | ۱۳۹۸ پنج شنبه ۲۳ خرداد
صفحه را ببند
سوت بزن بازرس!‏

پلیس‌های سوت‌زن انگلیسی سوژه‌ای شدند برای آمریکایی‌ها که بتوانند جلوی فساد را در سازمان‌ها و مملکتشان بگیرند. و مثل ‏همیشه آن‌جا بود که سوت‌زن‌ها متولد شدند. اینور دنیا اما ما وظیفه‌ای داشتیم به نام امر به معروف و نهی از منکر که این سال‌ها ‏خلاصه شد در زلف این و آن و دست آخرش یک ون و چند فریاد! حالا که فساد و ‏رشوه و پول درآوردن از جیب این و آن شده است راهکار زندگی برخی‌ها هر طبقه‌ای می‌‏خواهد خودش را به طبقه بالاتر برساند و چون نه شفافیت وجود دارد و نه شایسته‌سالاری، همه گازش را می‌گیرند که ره‌صد ‏ساله را یک‌شبه طی کنند؛ از خاوری تا بابک زنجانی و این دست آخر داماد لاکچری فلانی!‏ حالا که سلامتی در کار سازمان‌ها ونهادها و جامعه نیست و دولت الکترونیک هم کاری از پیش نبرده، چاره کار شاید همان فرمول ‏غربی‌هاست. امروزه نمایندگان سازمان شفافیت بین‌الملل که مقر آن در برلین است، به حکومت‌ها توصیه می‌کنند قانونی ‏برای حمایت از کسانی که در رابطه با ناهنجاری‌ها افشاگری می‌کنند، وضع کنند. حتی در برخی کشورها برای افراد افشاگر محافظ ‏می‌گذارند. بررسی‌های این سازمان نشان می‌دهد افشاگری عمومی در مبارزه بافساد، موثرترین روش مقابله با فساد در جهان ‏تاکنون است، به گونه‌ای که طبق برخی آمارها، 55‌درصد از فسادهای کشف شده مربوط به این روش و 45‌درصد دیگر ‏مربوط به چندین روش متداول دیگر (مثل حسابرسی، بازرسی، نظارت، بازدید سرزده، ابزارهای کنترلی الکترونیکی و...) بوده ‏است‎.‎
اینجا اما ما تا قبل از دیروز که بگوییم حالا وقت سوت زدن شده است، چه کرده‌ایم؟ خیلی خلاصه‌اش را می‌توان در ماجرای ‏یاشار سلطانی دید. همان سرآغاز بحث در مورد قانون سوت‌زن در ایران. در پرونده املاك نجومی، روزنامه‌نگاری که سوت ‏زد، بعد از رسانه‌ای‌کردن اسناد مربوط به جنجال خانه‌های نجومی و شهرداری بازداشت شد. وبگاهِ معماری نیوز که متعلق به او ‏بود، فیلتر شد. سپس به 5سال حبس محکوم شد. به مدت ۲‌سال هم از عضویت در احزاب، گروه‌ها، دسته‌های سیاسی، فعالیت ‏در فضای مجازی و رسانه‌ها و مطبوعات و خروج از کشور محروم شد.
شاید گیر موضوع این بود كه اسناد و مدارك تخلفات، قبل از آن كه در قالب گزارش‌های سوت‌زنی تحویل مراجع قضائی شود، ‏در رسانه‌های عمومی منتشر شد، چون شاید به‌زعم افشاگر شاید امیدی به روش‌های رسمی نبوده است. از یك سو با ایجاد جنجال‌های ‏خبری، قضاوت در مورد صحت و سقم موضوع سوت‌زنی دشوار شد و از سوی دیگر این پرونده تبدیل به سوژه‌ای شد که ‏جناح مقابل برای روکم‌کنی‌اش بحث حقوق‌های نامتعارف را پیش کشید و
آن طرف‌ترش هر دو سوژه، محورشوی مضحک ‏انتخاباتی در مناظرات تلویزیونی تا آن‌جا که حال مردم بد شد.
 آخرش هم هیچ‌کس نفهمید خانه‌ها چه شد و الان کی چقدر حقوق ‏بیشتر می‌گیرد؟ و اصلا لیلی زن است یا مرد؟
شما هر کاری بکنید، سوت‌زنی البته همیشه ابهاماتی به همراه دارد. مثلا آیا همه اعمال سوت‌زنی که توسط یک سوت‌زن انجام ‏می‌گیرد تا عمل خلافی را در سطح سازمان و جامعه به گوش همگان برساند در جهت حق و حقیقت است؟ و این‌که آیا معیاری ‏وجود دارد که ما با استفاده از آن بتوانیم سوت‌زنی را موجه بدانیم یا خیر؟ و در طرف مقابل سخن درشت این‌که:  وقتی که این ‏رویه تبدیل به قانون بشود و جایزه به آن تعلق بگیرد و از سوت‌زن محافظت شود ما دیگر با نیت سوت‌زن چکار داریم‎!‎
جالب این‌که به ندرت یک سوت‌زن توسط همکاران خود به‌عنوان یک قهرمان شناخته می‌شود! افراد اکثرا به وفاداری و ‏خلوص نیت فرد سوت‌زن نسبت به سازمان و مدیران آن شک و تردید دارند‎. آنها اغلب فرد سوت‌زن را به‌عنوان یک خائن به ‏سازمان و جایی که او در آن‌جا شاغل است و به آن‌جا تعلق دارد تصور می‌کنند و هدف او را از افشاگری، ضربه زدن به سازمان و شهرت ‏آن و تخریب مدیران سازمان می‌دانند‎. گاه ممکن است هدف فرد سوت‌زن را جلب توجه و کسب مقام و منصب به حساب آورند. ‎بنابراین سوت‌زن باید مواظب سرش باشد! با آن‌که در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها قربان صدقه سوت‌زن‌ها می‌شویم، اما در ‏بیخ گوشمان تشنه خون آنانیم.‏
بله! وقتی که اخلاق رخت برمی‌بندد و چاره‌ای جز جایزه بگیران و تبدیل یک امر اخلاقی به یک امر مادی نمی‌ماند، بازهم باید ‏دست به دامان سوت‌زن‌ها شد. قدرشان را دانست و از آنها محافظت کرد. امید که قانون در این یک مورد جامه عمل بپوشد.‏


تعداد بازدید :  603