در بین همه نمادهای مربوط به شور انقلابیگری و مبارزه، هیچ چیز تاکنون به اندازه یک پرتره از چهره مردی جوان که دهه چهارم زندگی خود را پشت سر میگذارد مورد اقبال قرار نگرفته است. مردی با ریش و سبیل کمپشت، کاوری نظامی به تن و کلاهی کج مزین به ستارهای سرخ بر سر. صحبت از ارنستو چه گوارا، چریک آرژانتینیالاصل و یکی از رهبران انقلاب کوباست که 91سال پیش در 14 ژوئن 1928 در روساریو، بزرگترین شهر استان سانتافه آرژانتین به دنیا آمد. خانواده او به لحاظ طبقاتی جزو اشراف و مرفهین جامعه آرژانتین به شمار میرفتند، هرچند که پدرش به افکار چپگرایانه تمایل داشت.
تکوین آهسته یک انقلابی
«چه» از ابتدا در محیطی سیاسی و سرشار از بحثهای جدی رشد و نمو کرد. او به سبب کتابخانه بزرگ پدرش با شاعرانی چون پابلو نرودا، جان کیتس، آنتونیو ماچادو، فدریکو گارسیا لورکا، گابریلا میسترال، سزار والخو و والت ویتمن آشنا شد و کارل مارکس، ویلیام فالکنر، امیلیو سالگاری، آندره ژید، ژول ورن، آلبر کامو، فرانتس کافکا، ولادمیر لنین، ژان پل سارتر، فریدریش انگلس، آناتول فرانس، اچ.جی. ولز و رابرت فراست را شناخت. درواقع پیش از آنکه تصمیم بگیرد اسلحه دست گرفته و به جنگ نابرابریها برود، به لحاظ تئوریک و معرفتی، دقیقا میدانست که بهدنبال تحقق چه جامعهای به لحاظ استانداردهای انسانی است. تحصیل در رشته پزشکی را شاید بتوان نمود ظاهری تصمیم ارنستو برای کاستن از رنجها و آلام بشری قلمداد کرد، هرچند که سفر طول و دراز او در سراسر آمریکای جنوبی و مشاهده فقر مردم و استبداد حکام را قطعا باید یکی از عوامل مهم در شکل گرفتن شخصیت انقلابیاش ارزیابی کرد.
از کیف پزشکی تا مسلسل
چه گوارا نخستینبار فیدل کاسترو و برادرش رائول را سال 1955 میلادی در مکزیک ملاقات کرد. فیدل و رائول جنبش 26 جولای را برای سرنگونی فولخنثیو باتیستا، دیکتاتور کوبا رهبری میکردند و ارنستو در همان ملاقات نخست فهمید که میخواهد ادامه مسیر را در کنار این وکیل ریشوی کوبایی طی کند. چه گوارا ابتدا بهعنوان پزشک در گروه چریکی کاسترو مشغول فعالیت شد و طی حمله 82 انقلابی کوبایی به سربازان باتیستا در نوامبر سال 1956 که مرگ 60 چریک را در پی داشت، برای نخستینبار مجبور شد اسلحه دست بگیرد و برای نجات جان خود شلیک کند. جالب آنکه همین ارنستوی جوان و اسلحهندیده، سه سال بعد و در موسم سقوط دیکتاتوری باتیستا به یکی از رهبران اصلی انقلاب و فرد شماره دو کوبا بعد از فیدل کاسترو تبدیل شده بود. پیروزی انقلاب نقطه آرامش بود، اما او پس از کمک به رتق و فتق امور در کوبای پس از انقلاب، با وجود در اختیار داشتن جایگاهی رفیع در حکومت، مجددا اسلحه به دست گرفت و برای کمک به انقلابیون بولیوی راهی این کشور شد؛ حرکتی که با دخالت سازمان سیا و نهایتا قتل آقای چریک ناکام ماند.