| محمدتقی روغنیها | پژوهشگر رسانه|
اتفاقی که همزمان با دیدار رهبر انقلاب با نخستوزیر ژاپن افتاد، فارغ از ابعاد دیپلماتیکی که داشت، از حیث رسانهای هم قابل بررسی است. اینطور میتوان گفت که چشم بسیاری از قدرتها و دشمنان ایران به این دیدار بود و آنها اگر نگوییم میدانستند که واکنش رهبر ایران به درخواست مذاکره آمریکا چه خواهد بود، حداقل میدانستند که پیام مهمی از سوی ایشان صادر خواهد شد که رسانههای جهان را وادار به انعکاس مناسب میکند، به همین دلیل هم باید همزمان با این دیدار و پیامی که رهبری دادند، یک اتفاق دیگر هم میافتاد که رسانهها بهسرعت از روی این پیام عبور کرده و به آن بپردازند. این یک روش سانسور غیرمستقیم و قدیمی است که در بسیاری از بزنگاههای تاریخی برای منحرف کردن رسانهها و افکار عمومی استفاده شده است. نمونهای دیگر از این دست کارها را که به کشورمان مربوط است، در زمان دفاع مقدس زیاد دیدیم. درست زمانی که صدام بخشهایی از ایران را بمباران شیمیایی کرد، کشورهای غربی هیاهوی دیگری به راه انداختند تا رسانهها را مجاب به عبور از این واقعه کنند. در مورد حمله به نفتکشها هم به نظر من دقیقا همین اتفاق افتاده است. درحالیکه پیام رهبری و رفتاری که در مقابل پیامآور آمریکا از خودشان نشان دادند، میتوانست برای مدت بسیار بیشتری از سوی رسانهها پرداخته شود، بهسرعت یک ماجرای دیگر در همین محدوده جغرافیایی راه انداختند که با یک تیر، دو نشان بزنند؛ هم پیام رهبری را به حاشیه ببرند و هم با اتهامزنی درباره حمله به نفتکشها، یک حاشیه دیگر برای جمهوری اسلامی ایران درست کنند. آنچه از رسانهها و شبکههای اجتماعی برمیآید و واکنشهایی که به نظر میرسد سازمانیافته است، نشان از موفقیت نسبی در این پروژه رسانهای دارد، اما تحلیل من این است که این موفقیت موقتی است، چون جنس پیامی که رهبری دادند بهنحوی است که رسانهها هر وقت بخواهند به مناسبات ایران و آمریکا و حتی وضع منطقه بپردازند ناگزیر از اشاره به این پیام و نحوه برخورد با میانجی فرستادهشده از سوی آمریکا به ایران هستند.