شماره ۱۷۱۶ | ۱۳۹۸ شنبه ۲۵ خرداد
صفحه را ببند
شفافیت، ‌هازاد، استراماچونی و باقی قضایا

|  سیدمهرزاد موسوی |   خبرنگار|

ادن‌هازارد پس از کش‌وقوس‌های فراوان بالاخره به سرزمین آرزوهایش یعنی مادرید پا گذاشت. رقم قرارداد فوتبالی‌ها معمولا مخفیانه ‏است، ولی رسانه‌های نزدیک به رئال و‌هازارد این مبلغ را چیزی نزدیک به ۱۰۰ تا ۱۳۰‌میلیون یورو (با توجه به آپشن‌ها و پاداش‌ها...) ‏تخمین زده‌اند. در همین روزها هم آندره‌آ استراماچونی با قراردادی دو ساله هدایت استقلال را برعهده گرفت. مبلغ قرارداد او هم همانند ‏بقیه دنیا اعلام نشده، ولی خیلی از رسانه‌ها مبلغ رقم 1.6‌میلیون یورو را برای او  و دستیارانش اعلام کرده‌اند. حالا از این‌که استاد کی وارد ‏ایران می‌شود و سکان این کشتی تلاطم‌زده و نابسامان آبی‌ها را به دست می‌گیرد، کسی خبر ندارد. همان‌طور که کسی از محتوای قرارداد ‏و جزییات آن اطلاعی ندارد. آیا این همه پنهان‌کاری درحالی‌که همه‌جای دنیا هم قراردادهای مالی فوتبالیست‌ها شفاف و عیان ‏نیست، ‌علتی دارد؟
بیایید فکر کنیم هفته سوم لیگ برتر را گذرانده‌ایم و استقلال هنوز موفق نشده خودش را به سیستم سرمربی جوان و جدید وفق دهد ‏و تمرینات ناقص پیش‌فصل هم باعث شده تا توان بدنی بازیکن‌ها هم از دست برود و خلاصه استقلال در سومین هفته هم موفق به برد ‏نشده. چیزی که شکرخدا در مطبوعات ما خیلی زیاد است، سردبیران پرسپولیسی متعصب! فردای بازی، رقم قرارداد آندره‌آ را ضربدر رقم روز ‏تبدیل یورو به ریال می‌کنند، خیلی خلاق باشند، تقسیم بر تعداد بازی می‌کنند و تیتر می‌زنند که چقدر از بودجه مردم صرف این افتضاح ‏شده است. نتیجه این‌که بازی بعدی، بر اثر فشار مردم متلاطم شده و رسانه‌های دلسوز، آخرین بازی سرمربی آینده‌دار استقلال خواهد شد ‏و هر توپی که به خط دروازه حریف نمی‌رسد، ثانیه‌شمار معکوسی است که برای اخراج او حرکت می‌کند. این شفافیت و اعلام رقم قرارداد ‏‏(چه برای یک‌سال او باشد و چه به قول هیأت‌مدیره استقلال، برای دو فصلش) چه سودی به حال استقلال، طرفداران این تیم و کلا ‏فوتبال ما دارد؟
بله! مبرهن است که در جایی شفافیت حق مسلم مردم و رسانه‌هاست؛ آن‌جا که بحث بودجه عمومی، نفع ملی و بیت‌المال مطرح است. ‏ولی آیا شفافیت در همه زمینه‌ها و همه حوزه‌ها واقعا مفید است؟ مورد استقلال به دلیل وابستگی به بودجه عمومی کشور یک استثناست ‏ولی اگر چنین نبود و با تیمی خصوصی -نه در مفهوم ایرانی‌اش؛ خصولتی!- مواجه بودیم، بیان جزییات یک قرارداد چه لزومی داشت؟ یا ‏در مثالی دیگر، این‌که منِ نوعی بدانم همکارم در صندلی کناری‌ام، چقدر دشت می‌کند و برای این مبلغ چقدر زحمت می‌کشد، جز فشار ‏روانی و بغض و بدبینی (یا حتی ترحم و خودبرتربینی) چه کمکی به انجام کار و افزایش بهره‌وری می‌کند؟ آن هم درحالی‌که اغلب ‏آدم‌ها، دلیل این تفاوت‌ها و ماجرای آن را نمی‌دانند و فقط متر و معیار ظاهری را مبنای مقایسه قرار می‌دهند.‏
این نوشته قرار نیست ضد شفافیت باشد ولی می‌خواهد بگوید که دانستن حق طبیعی و قانونی آدم‌هاست و این دانستن راهی جز ‏شفافیت ندارد ولی جز در این موارد انگشت‌شمار، زیاد دانستن سودی برای کسی ندارد؛ چه کسی که افشاگری می‌کند و شفافیت را در هر ‏چیزی می‌بیند، چه کسی که برای دانستنش جز بخیلی و بدبینی دستاوردی نخواهد داشت. ‏


تعداد بازدید :  204