عباس عبدی روزنامهنگار
يكي از نمايندگان و عضو كميسيون اجتماعي مجلس درباره اعلام آمار اعتياد در مدارس کشور ضمن به صلاح ندانستن انتشار این آمار چنين گفت: «با اعلام آمار اعتیاد دانشآموزان به موادمخدر خانوادهها نسبت به آموزشوپرورش بیاعتماد خواهند شد. از تبعات دیگر اعلام این آمار هم میتوان به این موضوع اشاره کرد که ترسی در دانشآموزان سالم ایجاد میشود که در این فضاها مشغول به تحصیل هستند.»
اگرچه در انگيزه خير اين آقاي نماينده کمتر بتوان چون و چرا كرد، ولي انگيزه خير موجب نميشود كه نظر يا عمل او نيز منجر به خير شود. شايد يكي از دلايل رشد اعتياد در جامعه همين نوع تفكر و استدلالهاست. ترديدي نيست كه با انتشار اين آمار حساسيتها و نگرانيها زياد ميشود، ولي حل مشكل نيز منوط به وجود همين نگرانيها و حساسيتهاست، در غير اين صورت هيچ مديري زحمت حل مشكلات را به خود نميدهد. البته ميتوان پذيرفت كه برخي اخبار بهتر است منتشر نشود؛ مثلا در زمان جنگ شرايطي پيش آمد كه سيلوهاي كشور به نسبت خالي شدند و ذخيره گندم به حداقل رسيد. طبيعي است كه از انتشار اين خبر بايد جلوگيري ميشد، زيرا انتشار آن موجب تشديد بحران ميشد، ولي مسئولان متوجه ماجرا بودند و با سرعت مشكل را حل كردند و هيچكس هم متوجه بحران احتمالی نشد.
حالا فرض كنيد كه اطلاعات قطعي نشان دهد كه بسياري از ساختمانهاي عمومي تهران در برابر زلزله
7 ريشتري مقاوم نيستند. آيا اين خبر را بايد منتشر كرد؟ طبق استدلال این آقای نماینده، نبايد اين خبر را نشر داد زيرا موجب نگراني مردم ميشود. ولي این سکوت خبری آيا حساسيت حكومت و مسئولان را نيز از ميان نخواهد برد؟ باید منتظر زلزله بود تا همه چیز خراب شود. درواقع چگونه و با چه انگيزهاي براي حل اين مشكل بايد بودجه تعيين و برنامهريزي كرد؟ طبيعي است كه منافع توليد و انتشار اين خبر بسيار بيشتر از محرمانه دانستن آن است. همين نگاه سنتي و غير مفيد است كه موجب عدم شفافيت ميشود. شفافيت عوارضي دارد، ولي منافع آن در بلندمدت بسيار بيشتر و بهتر است. اتفاقا چون تاكنون اخبار را محرمانه كردهايم، به آن عادت کردهايم. مثل كسي كه سالها در تاريكي بوده و اكنون نميتواند در نور چشم خود را باز كند و خيلي اذيت ميشود ولي او بايد از ابتدا در نور زندگي ميكرد و اطراف را ميديد و اكنون هم بايد به آن عادت كند.
دلیل و انگیزه اصلی در عدم انتشار آمار ناهنجاریها و آسيبهاي مدارس ربطي به نكات پيشگفته ندارد، بلكه اين افراد ميترسند با انتشار آمار آسيبهاي مدارس معلوم شود كه آموزشوپرورش از بالا و بدون مشاركت عمومي، شكست خورده است. شكستي كه فقط در برخي از مقاطع مثل رقص و آوازهاي زيرزميني خود را نشان ميدهد. متاسفانه به همين علت است كه مديران آموزشوپرورش در ارايه آمار و اطلاعات آسيبهاي اجتماعي از هر نهاد ديگري سختگيري بيشتري ميكنند، زيرا اين آمار بهترين دليل براي شكست اين نوع سياستهاي آموزشوپرورش است.