شماره ۱۷۲۶ | ۱۳۹۸ چهارشنبه ۵ تير
صفحه را ببند
جلالی، استادیار گروه روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی ایران در گفت‌وگو با «شهروند»:
اضطراب، پرخاشگری و افسردگی نتیجه بلوغ زودرس است

شهروند| بلوغ زودرس، تنها عوارض فیزیکی ندارد. بسیاری از دختران و پسران، بیش از عوارض تغییرات فیزیکی، با مشکل عوارض تغییرات هورمونی مواجه می‌‌شوند و این موضوع روحیه آنها را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. امیرحسین جلالی، روانپزشک و استادیار گروه روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی ایران است. او در گفت‌وگو با «شهروند» می‌گوید که هر مرحله‌ای از زندگی باید به غایت خودش، طی شود. اگر یک دوره مثلا کودکی به اندازه کافی خودش طی نشود و فرد به سرعت وارد مرحله بعدی زندگی‌اش شود، در آینده با مشکلات زیادی روبه‌رو می‌شود. بلوغ زودرس این بحران را ایجاد می‌کند.
 بلوغ زودرس چه مشکلاتی را ممکن است برای فردی که دچارش شده
 ایجاد کند؟
جدای از موضوعات پزشکی و تأثیرات هورمونی این اتفاق، بلوغ زودرس در سلامت روان افراد نقش دارد. به‌طورکلی از نظر روانشناختی، افراد باید مراحل زندگی را یک به یک بگذرانند و هرکدام از این مرحله‌ها را هم باید به غایت برسانند تا به خوبی بتوانند وارد مرحله بعدی زندگی شوند؛ یعنی به همان میزان که دوره کودکی باید در مدت زمان معینی طی شود و فرد امکان کودکی را پیدا کرده باشد، دوره نوجوانی و رسیدن به بلوغ هم باید در مدت زمان معینی رخ دهد. هر چقدر این مسأله به هر دلیلی، زودتر از موعدش یا حتی دیرتر رخ دهد، طبیعتا پیامدهای روانشناختی نامطلوبی برای فرد ایجاد می‌کند. هرچیزی باید در وقت خودش رخ دهد. اگر این‌طور نباشد، طبیعی است که فرد آمادگی روانشناختی برای ورود به مرحله بعدی را ندارد، ذهن ما باید آماده ورود به مرحله بعدی زندگی باشد، این آمادگی اینگونه به دست می‌آید که ما فرصت داشته باشیم در هر مرحله‌ای، تکلیف‌های روانشناختی آن مرحله را طی کنیم. مثلا برای این‌که ما خلاق باشیم، لازمه‌اش این است که در دوره کودکی به اندازه کافی بازی کرده‌ باشیم و در خلال بازی‌ها، بتوانیم یکسری از قابلیت‌های خودمان را رشد دهیم، هر چقدر این مدت کوتاه باشد، یا امکان بازی یا کودکی‌کردن با همه آن ویژگی‌هایش برای بچه‌ها کمتر باشد، ورود به دوره بلوغ با آمادگی کمتر و با تنش بیشتر اتفاق می‌افتد. همین مسأله می‌تواند نشانه‌ها و مشکلاتی برای افراد داشته باشد.
 مثلا چه پیامدهایی؟
افسردگی، اضطراب و پرخاشگری، ازجمله مسائلی است که به دلیل آماد‌ه‌نبودن افراد از نظر روان، ممکن است ایجاد شود.
 یعنی با دو‌سال کاهش سن بلوغ، ممکن است چنین مشکلاتی برای افراد
 ایجاد کند؟
قاعدتا خیلی نمی‌شود روی یک‌سال مشخصی تمرکز کرد، اما به ‌هرحال این پدیده‌ای است که درحال رخ‌دادن است؛ یعنی افراد خیلی زودتر از زمانی که آمادگی‌اش را داشته باشند، مراحل دیگر زندگی را تجربه می‌کنند. این بی‌قاعدگی و بی‌نظمی در کلان، آسیب‌زاست. به نظر من روز و سالش مهم نیست، مسأله این است که اصولا به دلایل مختلف، مثل تکنولوژی و موضوعاتی از این دست، بسیاری از تجربه‌ها جابه‌جا شده‌اند و اتفاقات دیگر در زمان خودش رخ نمی‌دهند. اینها از نظر روانشناختی، آسیب‌زا هستند.
 از چه نظر آسیب‌زا؟ یعنی جز مشکلات روان که ممکن است ایجاد کند، چه پیامدهای دیگری می‌تواند داشته باشد؟
قاعدتا نمی‌توان یک حکم کلی داد. ویژگی فکت‌های روانشناسی، این است که در کنار تأثیرپذیری از عوامل عمومی، خیلی هم فرد‌ی‌اند و تابع عواملی مثل خانواده و فرهنگ و محیطی که فرد در آن زندگی می‌کند و همچنین تجربه‌هایی که در زندگی داشته و دارد، هستند. اما اصولا از قاعده خارج‌شدن مراحل رشد و آماده‌نبودن برای ورود به یک مرحله قاعدتا منجر می‌شود تا فرد برای ورود به مرحله رشد دیگر، توانایی تحمل اضطراب، خشم و ناکامی را نداشته باشد. اینها مسائلی است که در جریان رشد و به آرامی ایجاد می‌شوند. وقتی فرد آنها را به این شکل تجربه نکند، ممکن است در طول عمرش هم این تجربه‌ها را به دست نیاورد.
 از نظر شما، این احتمال وجود دارد
 که در آینده سن بلوغ از این هم پایین‌تر بیاید؟
من خیلی نمی‌توانم در این زمینه اظهارنظر کنم.
 به نظر شما کاهش سن بلوغ، باید خانواده‌ها را نگران کند؟
قطعا در کوتاه‌مدت پیامدهایی را خواهد داشت. به ‌هرحال ما وقتی تاریخ مغز آدمی را مرور می‌کنیم، با ابعاد زیادی روبه‌رو می‌شویم. آن چیزی که ما به‌عنوان مغز یک انسان متمدن و پیشرفته داریم، مقرون سال‌های طولانی است. مغز انسان نشان داده که آرام‌آرام، به تغییرات خو می‌گیرید و قاعدتا مغز تکنولوژیک هم تغییراتی پیدا می‌کند و به تدریج با آن سازگار می‌شود. اما این‌که چند‌سال باید طول بکشد و این اتفاق چطور باید رخ دهد تا مغز به آن عادت کند، موضوعی است که نمی‌توان به راحتی درباره آن حرف زد. موضوعی که مشخص است، به ‌هرحال ما با بحران و مشکلات جدی در این زمینه مواجه می‌شویم. این چیزها خطی نیست و نباید تصور کرد که برای همه یکسان اتفاق می‌افتد. به ‌هرحال ما بزرگ می‌شویم، اما این‌که ظرفیت‌های روانی لازم را برای بزرگ‌شدن کسب کنیم، مسأله‌ای است که شتاب در ورود به بلوغ و بزرگسالی و از آن طرف کوتاه‌شدن دوره‌های کودکی و نوجوانی، سبب می‌شود تا آن ظرفیت‌ها را به دست نیاوریم.
 شما به‌عنوان یک روانپزشک چه پیشنهادی می‌دهید؟
ببینید، ارایه یک راه‌حل کار آسانی نیست. بخشی از این اتفاقات گریزناپذیر است. خواه‌ ناخواه، جهان امروز با گذشته متفاوت شده است، بنابراین مقاومت فایده‌ای ندارد. از سوی دیگر، فرهنگ عمومی هم باید تغییر کند. بخشی از اتفاقی که می‌افتد، به نظر و دیدگاه خانواده برمی‌گردد که نیاز به تغییر دارد. یک بخشی از این اتفاق تحت‌تأثیر فرهنگ عمومی جامعه است، خانواده‌ها دوست دارند فرزندانشان خیلی زود دستاوردهایی داشته باشند و همین منجر می‌شود تا کودک مراحل رشد را به خوبی طی نکند. بیشترین تمرکز ما شاید روی خانواده‌ها باید باشد، این‌که خانواده دلشان نخواهد فرزندانشان زود بزرگ شوند، این حداقل کاری است که می‌توان انجام داد.
 در این شرایط، تربیت جنسی چقدر می‌تواند عوارض را کم کند؟
به‌طور کلی بلوغ چه زودرس باشد چه دیررس، در وقت خودش رخ دهد یا بی‌وقت، تربیت جنسی باید اتفاق بیفتد. تربیت جنسی فقط این نیست که بچه‌ها یاد بگیرند، چطور رفتار جنسی داشته باشند، به این معنی است که بتوانند از خودشان مراقبت جنسی هم داشته باشند، این تربیت باید در قالب یک اصول و قاعده خاصی انجام شود.


تعداد بازدید :  291