کیوان کثیریان، روزنامهنگار و منتقد سینما معتقد است که ادعاها در مورد کپیبرداری فیلمها از آثار ادبی نشان میدهد که اتفاق خوبی بین ادبیات و سینما نیفتاده است. هر چند تا زمانی که این مسائل در یک شورای داوری به صورت دقیق بررسی نشود، نمیتوان حق را به یکی از طرفین داد اما طبیعتا اثبات آن بهای گزافی خواهد داشت.
آقای کثیریان، شما به همه زوایا و گرههای حوزه سینما آشنا هستید. این روزها پدیده نوظهوری بین نویسندگان رمان و سینماگران چالش ایجاد کرده است. عدهای از نویسندهها معتقدند مشخصا داستان یک سری از فیلمها از روی رمانهایشان کپی شده یا اقتباس آزاد داشتند. فکر میکنید چقدر این موضوع میتواند درست باشد؟
من فکر میکنم گروهی باید این موضوع را داوری کنند و فیلمهایی که ادعا میشود از رمانها کپیبرداری کردهاند را ببینند که معمولا این گروه در شورای داوری خانه سینما هستند و قضاوت میکنند و گرنه که خیلی از اینها میتواند صرفا در حد ادعا باقی بماند.
این ماجرا چقدر در تاریخ سینمای ایران سابقه دارد؟
چند روز پیش مهدی افروزمنش نویسنده کتاب سالتو گفته بود که بخشی از فیلم مغزهای کوچک زنگزده از روی رمان او ساخته شده، اما بههرحال باید کتاب ایشان را هم خواند و بعد درباره این جور مسائل نظر قطعی داد.
این مشکل چه راه حلی دارد؟ چون ظاهرا درحال فراگیر شدن است؟
راه حل مشکل این است که ادبیات و سینما بیشتر به هم نزدیک شوند. یک بخش زیادی از مشکلات این است که نویسندگان و دوستان حوزه ادبیات روی خوشی به سینما نشان نمیدهند و دوستان سینماگر هم خیلی سابقه خوبی در وفاداری به آثار ادبی ندارند. برای همین شاید در ایران هنوز این اتفاق نیفتاده است که ادبیات و سینما به هم وام دهند.
به نظر شما به کدام طرف میشود حق داد؟ نویسندگان یا سینماگران؟
دیوار بیاعتمادی بین سینما و ادبیات بلند است. بنابراین من نمیتوانم به کسی حق دهم چون دو طرف در این ماجرا دخیل هستند و درواقع میتوان گفت این یک ارتباط معیوب دو طرفه است. البته اهالی سینما یعنی سینماگر یا تهیهکننده برای اثر ادبی چندان شأنی قایل نیستند و احتمالا در خرید اثر نویسندگان هم عددهای کوچکی پیشنهاد میشود و در ادامه هم چندان وفاداری به آثار ادبی ندارند. چون سینماگر بیشتر معتقد است اثر مال خودش است و درواقع میخواهد تأثیر خودش را روی اثر بگذارد.
با این تعریف نمیشود حق را به نویسندگان داد؟
اول اینکه اگر مشخصا در مورد یک فیلم خاص صحبت کنیم و نویسنده رمان چنین ادعایی دارد، طبیعتا موضوع باید داوری شود و بعد نظر قطعی در مورد حقوق طرفین بدهیم. بههرحال اگر فیلمی که ساخته میشود تفاوتهای آشکاری با رمان داشته باشد ممکن است به رمان لطمه بزند. در این مواقع اگر رمان نویس اسم و رسمی داشته باشد میگوید دیگر رمان من نیست یا قصه من خراب شده. به همین دلیل بر نمیتابد و فکر میکند که رمانش در ذهن آدمها تأثیر خوبی داشته، اما فیلم این تأثیر را مخدوش کرده. در مجموع اتفاق خوبی بین ادبیات و سینما نیفتاده است. با توجه به اینکه اثر ادبی با فراغ بال نوشته شده، منبع بسیار خوبی برای فیلمنامهها است. اما متاسفانه شهوت مولف نشان دادن خود، مانع این میشود که اتفاق خوبی بیفتد. بههرحال گاهی هم اهل ادبیات وسواس بیش از حدی در مورد اثرشان دارند و میخواهند همانطور که هست حفظ شود، چون احساس میکنند وقتی اثرشان به فیلم تبدیل شود یک نام بزرگ داستانشان را مال خودش میکند.