موضوع ترور بیولوژیکی مدتی است که مورد توجه قرار گرفته و حتی شخصیتهای مشهوری چون یاسر عرفات و هوگو چاوز نیز به نوعی قربانی این شکل از ترور قلمداد میشوند. بحث بیوتروریسم این روزها در ایران نیز حسابی داغ است و اشخاصی مثل بیژن نوباوه، نادر طالبزاده و درگذشتگانی چون فرجالله سلحشور و حتی مریم میرزاخانی بر اساس برخی فرضیات از جمله قربانیان احتمالی این عمل ناجوانمردانه خوانده شدهاند. نکتهای که درگذشتگان نامبرده مشترک به نظر میرسد ابتلای ناگهانی آنها به یک بیماری سخت بدون هیچ پیش زمینه یا سابقه پزشکی است و شاید درست همین موضوع هدف قرار گرفتن آنها از سوی بیوتروریستها را محتمل میسازد. این در حالی است که حتی شخصی مثل سیدحسین نقوی حسینی نماینده اصولگرای مجلس دهم 3 سال پیش در نشستی با حضور سردار جلالی رئیس پدافند غیرعامل کشور با وجود جدی خواندن بیوتروریسم، ترور بیولوژیکی افرادی چون طالبزاده و نوباوه را فرضیهای اثبات نشده قلمداد کرد.
نخستین قربانی بیوتروریسم در جمهوری اسلامی
یادواره سیوچهارمین سالروز شهادت آیتالله محمدمهدی ربانی املشی که چند روز پیش در مجموعه فرهنگی سرچشمه برگزار شد، بهانهای شد تا در این مراسم بار دیگر به موضوع بیوتروریسم در ایران پرداخته شود چه آن که شخص آیتالله املشی نیز از نخستین قربانیان این شیوه ترور بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران قلمداد میشود. درگذشت عضو شورای نگهبان و مجلس خبرگان رهبری در 17 تیر 1364 خورشیدی که با ابتلای ناگهانی به یک بیماری مشکوک و بدون سابقه قبلی اتفاق افتاد همان زمان نیز برای بدبینها همه مشخصات یک ترور بیولوژیکی را دارا بود، اما باید 13 سال میگذشت تا درینجفآبادی، وزیر وقت اطلاعات در رسانهها مدعی شود باند مهدی هاشمی (اعدام به تاریخ 6 مهر 1366) در خوراندن پودر سمی به آیت الله املشی و در نتیجه ابتلا او به بیماری لاعلاج دخیل بودهاند. اما نکته جالب در این مراسم هنگامی بود که موسی حقانی رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر، سابقه ترور بیولوژیکی در ایران را طولانیتر از این حرفها ارزیابی کرده و در ادعایی جالب شخصیتهایی چون میرزای شیرازی و آخوند خراسانی را نیز از جمله قربانیان ترور بیولوژیکی خواند.
درگذشت ناگهانی دو شخصیت بزرگ عالم تشیع
اما آیا به واقع درگذشت این دو روحانی برجسته در بیش از یکصد سال پیش میتواند کار بیوتروریستها باشد؟ مرحوم آخوند خراسانی در بحبوحه انقلاب مشروطه قصد آمدن به ایران را میکند اما در شب ماقبل سفر به شکلی ناگهانی در شهر نجف از دنیا میرود. ماجرای میرزای شیرازی که نامش با فتوای تحریم تنباکو گره خورده حتی از این هم عجیبتر است. او بعد از ابتلا به بیماری ساده برونشیت و معاینه توسط یک پزشکی خارجی که تازه به شهر سامرا آمده بود در فاصله چند روز همه بدنش کبود شده و نهایتاً چشم از جهان فرو میبندد. عجیب آن که میگویند بعد از درگذشت میرزای شیرازی دیگر کسی آن پزشک خارجی را در شهر سامرا رویت نمیکند. در دنیای امروز با وجود آزمایشهای دقیق که کشف علت مرگ حتی در هزاران سال پیش را میسر کرده، دست یافتن به دلیل واقعی درگذشت این دو روحانی برجسته نباید کار سختی باشد. البته با توجه به اهمیت حفظ احترام میت در دین اسلام تحقق این هدف تا حد زیادی بعید جلوه میکند، اما شاید در آیندهای نه چندان دور علم به چنان پیشرفتی برسد که بدون نبش قبر نیز بتوان به اسرار این مرگهای عجیب و ناگهانی دست یافت.