در برخی از آمارها که به بررسی کشورها از لحاظ شادی پرداخته شده، جایگاه کشور ما در ردههای پایین قرار گرفته است. تحلیلگران دلایل مختلفی را هم برای این موضوع و این نتیجه آماری اعلام میکنند که یکی از آن دلایل نوسانات و ناپایداریهای اقتصادی است؛ اما هدف نگارنده پاسخ به این تحلیلها و بررسی صحت و اعتبار این تحلیلها نیست. متاسفانه نگاههای کجفهمی هم در این موضوع دیده میشود، با این ادعای نادرست که اسلام مخالفت ذاتی با شادی دارد؛ قطعا این افراد که چنین ادعایی را بیان میکنند، شناخت کافی از دین اسلام ندارند؛ چراکه در دین مبین به وفور به شادی و خوشرویی و حسن خلق تاکید شده. ما در سیره بعضی از معصومین(ع) میخوانیم که اگر به شخص محزون یا نگرانی میرسیدند، حتما علت نگرانی را جویا میشدند و به دوری از غم توصیه میکردند.
اما چرا این ادعا مطرح شده؟ جواب این است، آنان که اسلام را به شادنبودن متهم میکنند، در تعریف شادی با اسلام اختلاف اساسی دارند؛ اسلام شادی را مساوی با غفلت نمیداند، از نگاه اسلام خوشحالی یا تفریحی که موجب ضرر و ضایعکردن حقوق دیگران شود، قطعا باطل است. به عنوان مثال مدعیان نظریه مخالفت اسلام با شادی، مخالفت اسلام با موسیقیهای غافلکننده یا استفاده ابزاری از زنان و... را یک محرومیت برای مسلمانان میدانند. درحالیکه اگر اسلام به جایزنبودن موسیقی غافلکننده تاکید و نسبت به شادیهای کارناوالی مختلط مخالفت میکند، قطعا به دنبال جلب مصلحت مهمتری است؛ چراکه ادعای اصلی دین اسلام حراست و حفاظت دایمی از عقل بهعنوان ستاد فرماندهی انسان است. از نگاه اسلام انسان لحظهای نباید به خطر نزدیک بشود، امروزه بسیاری از کشورها نتوانستند جلوی آسیبهای مهم خانوادگی و اجتماعی را بگیرند و به رواج لاابالیگری میپردازند؛ درحالیکه بین شادی، گناه و غفلت قطعا تفاوت اساسی وجود دارد.
اسلام با هیچ برنامه شادیآوری که موجب تضعیف جایگاه انسان نشود، مخالف نیست و چه بسا آن را موجب ارتقای روح معنویت میداند. در پایان قاطعانه باید گفت که اسلام با شادیای که موجب تضییع حق دیگران شود یا غفلتآور باشد، مخالف است؛ نه شادیهای معقول. البته در شادنبودن مردم کشور ما اگر مدعای صحیحی باشد، مسائل دیگری قابل ملاحظه است که در تخصص نگارنده نیست.