شهروند| «لطفا تو انتخابات شرکت نکنید، اصلا انتخابات ایران را تحریم کنید بصیرت که ندارید میایید گند میزنید؛ بعد طلبکار هم میشید؛ که این چه مملکتیه وایسید کنار تا ما با انتخاب فرد اصلح کمی اوضاع رو راست و ریستش کنیم بعد بیاید دوباره گند بزنید.» این بخشی از این توییتی است که فردی که خود را یک «طلبه مبارز» معرفی میکند، منتشر کرده است؛ توییتی که اخیرا در میان کاربران شبکههای اجتماعی با بازخوردهای بسیاری در میان فعالان سیاسی-اجتماعی روبهرو شده است. به همین بهانه «شهروند» در این پرونده در گفتوگو با حامد عبداللهی روحانی فعال سیاسی-اجتماعی و همچنین با ارایه دیدگاههای موافق و مخالف از محمدحسین بخشیان، روحانی فعال، در شبکههای اجتماعی و سعید اصغرزاده، روزنامهنگار، به بررسی و واکاوی این توییت پرداخته است. آنچه در ادامه میآید شرح گفتوگوی کوتاه «شهروند» با حجتالاسلام حامد عبداللهی است.
اخیرا یک توییت در شبکههای اجتماعی منتشر شده با این مضمون: «لطفا تو انتخابات شرکت نکنید، اصلا انتخابات ایران را تحریم کنید، بصیرت که ندارید، وایسید کنار تا ما با انتخاب فرد اصلح کمی اوضاع رو راست و ریستش کنیم.» این توییت را خواندید؟ نظرتان در مورد این توییت چیست؟
ببینید این حرف، یک مبنا و پیرنگی دارد که باید به آن نگاه کرد. این توییت میتواند یک کنایه و تکهپرانی سیاسی باشد. کنایهای که در جریانهای سیاسی مرسوم است؛ یعنی گوینده نمیخواهد واقعا این اتفاق بیفتد اما در برابر ناز و قهر دستهای به کنایه میگوید: همان بهتر که نیایی. احتمال دیگر این است که اصلا این پیج واقعی نباشد و پشت آن یک تفکر ضد انقلابی با ادبیات انقلابی قرار گرفته باشد اما اگر این سخن جدی یک انقلابی باشد، نیاز به پرسش و تأمل دارد؛ چون با مبانی و مرام انقلاب و امام سازگار نیست.
اما خود شما هم با ادبیاتی متفاوت مسأله «هزینه و فایده» حضور برخی از کنشگران سیاسی را مطرح کردهاید.
منظور من از «فایده و هزینه» این است که در کنار شور و حال انتخابات و مشارکت مردم، ضدانقلاب به دنبال ضربه به نظام است، حتی گاهی تلاش میکند از چهرهها حمایت کند مانند انتخابات 76 یا 88 که رسما نام برده شد و بیبیسی هم از یک لیست حمایت کرد! این با دعوت مردم به حضور حداکثری، متفاوت است و نباید فریب خورد! برخی کنشگران سیاسی که این روزها از قهر یا تحریم انتخابات سخن میگویند، خواسته یا ناخواسته در همان نقشه بازی میکنند. این جماعت گاهی انتخابات را تحریم میکنند، گاهی هم پرشورتر از دیگران در انتخابات حاضر میشوند و در هر دو صورت شیطنت میکنند! اگر برنده انتخابات باشند از درون حاکمیت هزینه به نظام تحمیل میکنند و اگر بازنده باشند با اعتراض و شورش خیابانی!
یعنی عدم مشارکت این کنشگران یک فایده است؟
اگر روی کاغذ تحلیلکنیم، من میگویم که امیدوارم همه مردم در انتخابات شرکت کنند؛ اما در طول چهل سال انقلاب یک موج سینوسی در انتخابات وجود داشته که اگر بخواهید دلایل آن را مطرح میکنم؛ چون کنشگران سیاسی به دلایلی در برخی برههها گوشهنشینی و کنارهگیری را مطرح کردهاند مثل امروز که ما با قهر انتخاباتی مواجه هستیم. به نظر من عدم فعالیت سیاسی این طیف یک فایده است.
آیا این تحلیل خلاف بیانات رهبر انقلاب نیست که در تعبیری فرمودهاند: همه در انتخابات شرکت کنند؛ حتی کسانی که نظام را قبول ندارند؟
ما نباید مباحث را خلط کنیم! به بهانه مشارکت حداکثری نباید اجازه دهیم که به نظام هزینه تحمیل شود. ما ضمن تشویق مردم به مشارکت حداکثری، باید مراقب آن دسته از کنشگران مخرب باشیم. شرکت و عدم شرکت این دسته در انتخابات برای خدا و مردم نیست؛ اینها به دنبال تحمیل هزینه به نظام هستند. باز هم تأکید میکنم، منظور ما جامعه و مردم نیستند ما در مورد برخی از کنشگران سیاسی صحبت میکنیم.
پس من صریحتر سوالم را مطرح میکنم، موضع و واکنش شما در مورد قهر این دسته چیست؟
در یک کلمه: شَرشان کم!
به نظر شما صداوسیما در جذب حداکثری مردم در انتخابات عملکرد صحیحی دارد؟
عملکرد صداوسیما در انتخابات پایدار نیست، موسمی است. در آستانه انتخابات سعی دارد با نشاندادن خانمهای بدحجاب و مردم را به حضور در انتخابات تشویق کند. به نظرم یا راهبرد درستی ندارد یا از یک راهبرد گنگ استفاده میکند.
با این برداشت موافق هستید که در صورت افزایش مشارکت، جناح رقیب شما پیروز میشود؟
من آمار مشخصی ندارم که این را تأیید یا رد کنم اما به تعبیری میتوان گفت که گاهی طیف رقیب در انتخابات تلاش میکند آرای ناراضیها را به سبد آرای خود اضافه کند که این هم یک نوع فریب است؛ در این صورت میتوان چنین برداشتی داشت.
در انتخاباتی شده که مشارکت نداشته باشید؟
خیر؛ حتی در یک انتخابات شناسنامه من در شهرستان جا مانده بود و من صبح همان روز به شهرستان رفتم و شناسنامهام را برداشتم تا بتوانم در انتخابات شرکت کنم.
نخستینبار در چه سالی در انتخابات شرکت کردهاید؟
دور دوم آقای هاشمی.
به چه کسی رأی دادید؟
نظرم آقای توکلی بود اما به آقایهاشمی رأی دادم.
موافق
گزینه اصلح یا حضور حداکثری؟
محمدحسین بخشیان| همیشه چند ماهی مانده به شروع انتخابات در کشور یکی از مسائلی که بین دلسوزان نظام و انقلاب مطرح میشود این مسأله است که آیا حضور حداکثری را مورد توجه و تبلیغ و دستور کار قرار دهیم یا فقط به دنبال انتخاب گزینه اصلح باشیم. مقام معظم رهبری طی این چند سال مقارن با نزدیکشدن ایام انتخابات در کشور هم حضور حداکثری را مورد توجه و تأکید قرار دادهاند و هم توجه و عنایت برای انتخاب گزینه اصلح داشتهاند و همیشه حضوری فراگیر به علاوه انتخابی آگاهانه را در بیانات ایشان میبینیم. تا اینجا سخن واضح است، اما سوالی که مطرح میشود و باعث ایجاد دو نظریه مخالف یکدیگر میشود، البته دو نظریهای که درون گفتمان انقلاب است. دو نظریهای با این شکل که اگر بین انتخاب حضور حداکثری مردم از همه جناحها در انتخابات کشور یا حضوری کمتر ولی انتخاب گزینه اصلح و خدمتگزار و موافق آرمانهای نظام و انقلاب فقط توان انتخاب یکی را داشته باشیم، کدامیک از این دو گزاره پر اهمیتتر و دارای اولویتتری است؟
فرض هم بر این بود که جبهه انقلاب نمیتواند هر دو مهم یعنی هم حضور حداکثری مردم و هم انتخاب گزینه اصلح را در جامعه محقق کند. اینکه نیروهای انقلابی و مردمی با تمام سعی و تلاششان باز هم نمیتوانند در جذب تمام جمعیت قشر خاکستری برای حضوری پرشور با انتخاب فردی اصلح اقدام کنند، بحثی جداگانه میطلبد در نوشتهای دیگر و صحبت این نوشتار فقط در زمینه اولویت و اهمیت این دو مقوله است. کسانی که قایل به حضور حداکثری ولو اینکه نهایتا به انتخاب گزینه اصلح هم ختم نشود، هستند، میگویند برای تثبیت جامعه اسلامی و تأیید نظام یک رأی هم برای ما پراهمیت است؛ چون حتی آن ضدانقلابی هم که نه برای دلسوزی و پیشرفت کشور بلکه صرفا برای رأی نیاوردن گزینه جبهه مقابل که خدمتگزار و اصلح است، به میدان آمده و میخواهد رأی بدهد به صورت ناخودآگاه با رأی خودش یک مهر تأیید به بقای نظام جمهوری اسلامی هم زده است و در مقابل عدهای هم قایل به حضور حداکثری هستند که درنهایت گزینهای انتخاب شود که در مسیر آرمانهای نظام و انقلاب و پیشرفت و اعتلای کشور نباشد عملا تمام تاثیرات حضور حداکثری را تحتالشعاع قرار خواهد داد. نگارنده قایل است حضور مردم اگر پای صندوقهای رأی کمتر از میزان مشارکتهای دورههای قبل باشد اما به انتخاب گزینه اصلح و خدمتگزار ختم شود، ثمرهاش در پیشرفت و آبادانی و اعتلای نظام و انقلاب بیشتر است. نگارنده قایل است این گروه که جمعیتشان در حدود ۵ تا ۶درصد جامعه هست هم اگر در انتخابات شرکت نکنند ولی در عوض کمک به انتخاب گزینه اصلح و خدمتگزار بشود، ثمرات و اهمیتش از حضوری حداکثری ولی انتخاب گزینهای ضعیف و غیراصلح برای ارتقای سطح زندگی اجتماعی مردم و پیشرفت و ارتقای اهداف انقلاب به مراتب بیشتر است. حضور حداکثری که چند سال جامعه را دچار پسرفت و عقبنشینی میکند و عملا به ضرر تمام اقشار جامعه منتهی میشود شاید اهمیتش کمتر از این حضور باشد.
مخالف
مشارکت منفی در مشارکت مثبت میشود سرمایه سیاسی!
سعیداصغرزاده| وقت انتخاب که میشود، نمیشود که حق انتخاب را سلب کرد مگر اینکه برای حق مردم هیچ حقی قایل نباشیم. مشکل ما اینجاست که مردم در اکثریتند و همواره اقلیتی وجود دارد که میخواهد بگوید بیخیل اکثریت؛ اما روز به روز بر دانش و توانایی حاکمان و مردم افزوده شده و تعامل بین این دو، شعارهای تند اقلیت را بیرنگ میکند. شاید برای همین است که در بسیاری از مقاطع حساس که نیاز بوده مردم در خیابانها حاضر شدهاند و در دفاع از کشور خود و ارزشهایی که بدان پایبندند ایستادگی کردهاند. به این مردم که نگاه میکنی میبینی که عاشق چشم و ابروی هیچیک از گروههای سیاسی نیستند که یک گروه برایشان خط و نشان بکشد و یک گروه برایشان فرش قرمز پهن کند. مردم به مدد شبکههای اجتماعی و پویایی رسانههای مجازی و توسعه سیاسی حاصل از دوم خرداد سالهاست که میدانند چه باید بکنند.
واقعیت این است که در دنیای معاصر مردمسالاری به الزامی برای حکمرانی تبدیل شده است و شهروندان خواهان نقش فزایندهتری در اتخاذ تصمیمات هستند اما باید دانست که مشارکت حداکثری تنها الزام تحقق مردمسالاری حقیقی نیست بلکه به پیششرطهای دیگری چون اعتماد سیاسی، دانش سیاسی، هنجارپذیری سیاسی مردمسالارانه و شبکههای سیاسی نیاز است. اگر گاه و بیگاه شبههای وارد میشود یا گروههای مرجع پیششرطهایی برای حضور حداکثری مردم مطرح میکنند، به دلیل این است که باید شکافهایی پر و ترمیم شود.
ما در اینجا با سرمایه سیاسی چهل ساله مردم مواجه هستیم؛ اما نباید غافل بود که گاهی مشارکت سیاسی از جهت اینکه موضوع آن، انجام یا ترک یک فعل است، به مشارکت مثبت و منفی تقسیم میشود. در این تقسیمبندی مراد از «مشارکت مثبت» همکاری و همیاری مردم در ساماندهی و یا استمرار یک نهاد سیاسی در چارچوبهای پذیرفتهشده است. در مقابل آن، «مشارکت منفی» عبارت است از مقابله و مبارزه با وضع موجود؛ یعنی افراد با عدم همکاری درواقع مخالفت عملی خود را با وضع سیاسی حاکم اعلام میدارند. بنابراین جای آن دارد که حاکمیت و دولت که در سوی دیگر مشارکت ایستادهاند شرایط را برای تبدیل مشارکت منفی به مشارکت مثبت مهیا کنند.
به یاد داشته باشیم که در مشارکت مردم در نظام سیاسی، مشارکت سیاسی به مشارکت سازمانیافته و ساختاری و مشارکت غیرساختاری و سازماننیافته تقسیم میشود. در مشارکت سیاسی ساختاری مردم در قالب تشکلهایی همانند احزاب، انجمنها، سازمانها و غیره در سرنوشت سیاسی خود شرکت میکنند؛ اما مشارکت غیرساختاری، همراهی فرد فرد مردم است در ساماندهی زندگی سیاسی خود؛ نمیشود که مردم را فقط در چارچوب اصولگرا و اصلاح طلب و... دید. مردم خودشان هویت دارند؛ اصلا گروههای سیاسیاند که از مردم هویت میگیرند. شاید برای اعضای یک حزب بشود تصمیم گرفت اما مردم نه!