در روزنامهنگاری و نوشتن یادداشت به ما توصیه میکنند برای تاثیرگذاری بیشتر و با هدف اینکه خود را از مخاطب جدا نکنیم، تذکرها و یادداشتهای انتقادی به مردم را اول شخص جمع بنویسیم؛ یکجوری که یعنی من نویسنده هم دارای آن عیب و ایراد هستم و حالا دارم برای شمای خواننده مینویسم که بیا با هم این نکته را مرور کنیم و با هم به راه راست هدایت شویم! ولی اینجا از این خبرها نیست؛ منِ نویسنده با کسانی که سوژه اصلی این یادداشت هستند، هیچ شباهتی احساس نمیکنم که بخواهم اول شخص جمع برایشان به کار ببرم. نخیر! از اینجا به بعد با شما هستم.
«آقا شیر آب رو ببند. خانوم چرا در حیاط رو با آب [میشویی] میشوری؟» شما چندبار در روز چنین صحنههایی را میبینید؟ اصلا شما شنونده این جملهها بودهاید یا گوینده آن؟ بیتفاوت از روی آب رها شده در خیابان و پیادهروها پریدهاید یا با بحث و منطق توانستهاید شیر آبی را ببندید؟ بیتفاوتی درد است، اما درد جایی به استخوان میرسد که قیافه حقبهجانب همسایهها و شهروندانی را باید نظاره کنی که آب شرب را راهی خیابانها و فاضلاب میکنند. فرقی ندارد صاحبخانه باشند یا نگهبانهای ساختمان، ساکن منطقه خوشآبوهوای شمال شهرند یا کوچههای تنگ و ترش جنوب شهر، ماشین میشویند یا دلشان گرفته و میخواهند حیاط را صفایی بدهند. برای همه آنها هیچ اهمیتی ندارد که آب را صرف چه کاری میکنند.
نگارنده این متن، پس از مدتها تذکر و بارها بگومگو با همه قشرهایی که دچار چنین معضلیاند، در حسرت چشمگفتن و قبول کردنِ این اشتباه مانده است و هیچ چیز بیشتر از توجیهاتِ مضحکِ روی اعصاب نشنیده که «نمیشه نشوریم جلوی خونه کثیفه! [آب شرب برای این کارهاست؟]/ پولش رو میدم [مزخرفترین واکنش ممکن]/ امسال بارون اومد این همه! [گیرم پشت سدها پر هم باشد، مجوزی میشود برای دور ریختن آب شرب؟ مگر ظرفیت تولید آب شرب هم افزایش مییابد؟]/ آب چاهه [کو مجوز برداشتش؟ کی اجازه داده؟ اصلا خب باشد، مجوزی است برای ریختنش به فاضلاب؟]/ به شما ربطی نداره! [بیشترین جمله همین است و تمام]» اما ربط دارد، نهتنها به ما که به همه بچههایمان؛ برای همه آنهایی که میخواهند آینده این سرزمین را ببینند. این مسئولیت اجتماعی و انسانی تمامی ماست که از کنار این معضل به آسانی «آب خوردن» نگذریم. آنقدر تذکر بدهیم که بفهمند بفهمند و بفهمند که آب حیات برای شستن حیاط نیست.