شماره ۱۷۶۲ | ۱۳۹۸ پنج شنبه ۱۷ مرداد
صفحه را ببند
آمار فروش کتاب‌ها در طرح «تابستانه کتاب 98» نشان می‌دهد خوانندگان ایرانی کتاب‌های ترجمه را ترجیح داده‌اند
تو هم «شازده کوچولو» ترجمه کن!

یاسر نوروزی| 10روز بود. از 25 تیرماه شروع شد، 3 مرداد به پایان رسید. طرح «تابستانه کتاب 98» را می‌گوییم. طرحی که در یازدهمین دوره قرار بود یارانه کتاب را از طریق کتابفروشی‌ها توزیع کند. به این ترتیب که کتاب‌های تألیفی با 25‌درصد تخفیف و کتاب‌های ترجمه با 15‌درصد تخفیف به خریداران عرضه شود. طبیعتا نوعی رویکرد حمایتگرانه در اوضاعی بود که قیمت کاغذ بالا رفته، به تبع آن، قیمت کتاب افزایش داشته و سبد خرید علاقه‌مندان سبک‌تر شده. اما سه‌شنبه که آمار تفکیکی فروش کتاب‌ها از سوی خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) منتشر شد، می‌شد به تحلیل‌های تازه‌ای رسید. براساس این آمار تفکیکی، داستان خارجی با 33050 نسخه، دین با 29489 نسخه، داستان ایرانی با 27822 نسخه، روانشناسی با 18936 نسخه، ادبیات خارجی (شعر، طنز، نمایشنامه، مقاله...) با 18134 نسخه و شعر فارسی با 16462 نسخه در صدر آمار موضوعی پرفروش‌ترین کتاب‌های عمومی قرار گرفته بودند. اما آن‌چه در ادامه می‌آید، دو نکته است که شاید هرکدام، تیتر یک گزارش تفصیلی در حوزه کتاب باشد. ما صرفا تیتروار به آنها اشاره کرده‌ایم:  
هر ایرانی یک شازده!
10 عنوان اول فهرست پرفروش‌ها، همه کتاب‌های خارجی هستند. یعنی خریداران، عطای 25‌درصد تخفیف کتاب‌های تألیفی را به لقای ترجمه فروخته‌اند و حتی با وجود تخفیف بیشتر، سراغ آثار ترجمه رفته‌اند. این وضع چندسالی هست که بازار کتاب ایران را تحت‌تأثیر قرار داده. برای همین هم هست که ناشران در انتشار کتاب‌های ترجمه به پیش‌دستی و حتی تخریب اوضاع ترجمه افتاده‌اند. مثلا هیچ می‌دانستید «شازده کوچولو»ی دو سنت اگزوپری تا به‌حال بیش از 70بار ترجمه شده؟ «خاطرات استیو جابز»، 50 مترجم مختلف دارد! مترجمان «بیگانه» کامو در این یک‌دهه به 16نفر رسیده‌اند! 13 مترجم به آخرین کتاب خالد حسینی هجوم بردند! (آمار براساس جست‌وجو در سایت سازمان اسناد و کتابخانه ملی به دست آمده) اوضاع طوری شده که شهرام اقبال‌زاده، مترجم و منتقد ترجمه، چندوقت پیش در یکی از مصاحبه‌های خود در انتقاد به این وضع به طنز و شوخی گفته بود: «به امید روزی که هر ایرانی یک‌بار «شازده کوچولو» ترجمه کند!»
از مولوی چه خبر خانم شفق؟
همانطور که در جدول مربوطه می‌بینید، صدر فهرست را «ملت عشق» اثر الیف شفق (شافاک) گرفته، فارغ از این‌که مترجم این کتاب، ارسلان فصیحی ازجمله مترجمان خوشنام و برجسته در این حوزه است، نمی‌شود از کنار سیطره نویسندگان ترکیه به ذهنیت مخاطبان ما گذشت. ترکیه‌ای‌ها در این سال‌ها با عامه‌پسندکردن اندیشه‌های صوفیانه، تاریخ تصوف، زندگی بزرگان صوفیه و به‌خصوص اندیشه‌های چهره‌های بزرگ ایرانی نظیر مولانا، کتاب‌های‌شان را در تیراژهای بالا به تمام جهان فروخته‌اند؛ حتی به ما ایرانی‌ها! ضمن این‌که بد نیست بدانید نویسنده رمان «باب اسرار»، احمد امید گفته خانم شفق، طرح رمانش را از او به سرقت برده است. دوم این‌که به گفته مژگان دولت‌آبادی (مترجم):   «شافاک در ‌سال مولانا به درخواست بنیاد مولانا در ترکیه این رمان را نوشته که هیچ‌وقت در این مورد هیچ صحبتی نمی‌شود. من دوستان زیادی در ترکیه دارم، که در حوزه‌های مختلف فعالیت می‌کنند و جالب است که شافاک در بین هیچ‌کدام از آنها محبوب نیست، حتی تعجب می‌کنند که چگونه الیف شافاک در ایران این‌قدر محبوب و پرفروش است.» (ایبنا، 2 دی 97) هرچند فروش هر کتابی با هرگونه محتوا به چرخه بیمار صنعت نشر در ایران کمک می‌کند اما از آسیب‌شناسی این نوع جریان نمی‌شود گذشت.
داستان ایرانی در محاق
به خبرگزاری کتاب ایران رجوع کنید. صد کتاب پرفروش این فهرست را به ترتیب ذکر کرده است. طبیعتا ما فضایی برای تکرار دوباره آن فهرست نداریم. فقط نکته غم‌انگیز این است که حتی یک کتاب ایرانی در بین این صد کتاب که در صدر پرفروش‌های طرح تابستانه بوده‌اند، حضور ندارد! در این‌باره در این سال‌ها نویسندگان و منتقدان اظهارنظرهای زیادی کرده‌اند. عده‌ای ممیزی سختگیرانه آثار ایرانی را موثر می‌دانند، عده‌ای ناآشنایی نویسندگان ایرانی با خوراک مطلوب جامعه را، عده‌ای گسترش رسانه‌های اجتماعی و نفوذ سینما و تلویزیون را و.... آخرین اظهارنظر در این‌باره اما مربوط بود به حسین سناپور، نویسنده که در 15 تیرماه در نشست انجمن صنفی داستان‌نویسی تهران که به مناسبت روز قلم برگزار شده بود گفت:‌ «قبل از انقلاب نویسندگان نفوذ اجتماعی داشتند، اما بعد از انقلاب این نفوذ کاسته شده است و امروز سینماگرها دارای چنین نفوذی هستند. در ریشه‌یابی این موضوع باید گفت شمار پایین کتاب یک عامل موثر است و روزنامه‌نگاران هم افتخار می‌کنند که کتاب‌های خارجی می‌خوانند و توجهی به آثار داخلی ندارند و انگار باید به آنها باج پرداخت شود تا نقد بنویسند. ناشران همچنین بی‌توجهی دارند.»


تعداد بازدید :  690