شماره ۱۷۶۴ | ۱۳۹۸ يکشنبه ۲۰ مرداد
صفحه را ببند
روایت اعضای انجمن ژیوای پاوه از خاموش‌کردن آتشی که به جان 600 هکتار از مراتع و درختان اراضی ملی «شوشمی» افتاد
در محاصره آتش و مین...

مهتاب جودکی| پاوه‌ای‌ها آن شب، ماه را در شعله‌های آتش دیده بودند. گستره بزرگی از ارتفاعات «پروینی» از ظهر می‌سوخت؛ یعنی بلوط و بنه و ون با هم زغال می‌شد و گرگ‌ها و خرگوش‌ها هم. کی طاقت می‌آورد که جنگلی بسوزد؟ مادح، یوسف، شهرام و سعید طاقت نیاوردند و زدند به دل کوه سوزان شوشمی، در نقطه صفر مرزی. بی‌آن‌که میدان مین هراسی به دلشان بیندازد، چهار ساعت تمام میان حلقه آتش و مین محاصره شدند و تاول دست‌ها، استخوان‌های ترک خورده و ریه‌های خفه‌شده از دود آنها را از مقابله با آتش باز نداشت. این چهار نفر، اعضای انجمن ژیوای پاوه‌اند و همین دوشنبه به همراه 26نفر دیگر از اعضای انجمن و دیده‌بانان منابع طبیعی توانستند وسعت 600 هکتاری که گُر گرفته بود را بعد از 26 ساعت خاموش کنند. این کار همیشه قهرمانان آتش است، بی‌آن‌که کسی نام و نشانی از آنها بپرسد و پی ببرد که چطور بی‌هیچ سودی، به جنگ آتش می‌روند.
همه ترسیده بودند
این چهارمین یا پنجمین آتش‌سوزی اراضی ملی شوشمی بود که روز یکشنبه، 13 مرداد، زخم دیگری به زمین می‌زد. ظهر رسیده بود که دیده‌بانان خبر دادند پایین‌دست زمین‌های منابع ملی روستای شوشمی از توابع بخش نوسود شهرستان پاوه آتش گرفته. مختار خندانی، از اعضای هیأت موسس انجمن ژیوا هم تلفن را برداشت و یکی‌یکی بچه‌ها را خبر کرد و طولی نکشید که دو گروه چهار نفره به محل آتش‌سوزی رفتند؛ ارتفاعات شوشمی صعب‌العبور بود و آلوده به مین و مواد منفجره جامانده از دوران جنگ و پر از علف‌های خشکیده و درخت‌های بلوط و بنه. چند ساعت بعد که هوا تاریک می‌شد و شعله‌ها هنوز زنده بودند، این خبر همه جا پیچید که چهار نفر از اعضای ژیوا در میدان مین گیرافتاده‌اند. یاد شریف باجور و امید حسین‌زاده (فعالان محیط‌زیست) و رحمت حکیمی‌نیا و محمد پژوهی (نیروهای جنگلبانی) دوباره زنده شد و دلهره به جان همه افتاد: شهریور ‌سال پیش این چهار نفر که برای خاموش‌کردن آتشی در جنگل‌های مریوان پیش قدم شده بودند، جانشان از دست رفت.
اکنون چند روز از خاموشی شوشمی گذشته و مختار هنوز دست‌هایش می‌سوزد و صدایش به سختی از گلوی نفس کشیده در دود بیرون می‌آید: «دود به ریه‌هایم رفته. کاری هم نمی‌شود برایش کرد. خودش خوب می‌شود.» بعد می‌خندد که «همین که آتش خاموش شود، دلمان خوش است.» مختار یک ساعتی که استراحت کرده را از زمان اطفای حریق کم می‌کند و می‌گوید 26ساعت در آتش بوده. جفت دست‌هایش پلاتین دارد و پایش به خاطر یک شکستگی قدیمی، آنقدرها یاری نمی‌کند، اما می‌گوید که «وجدانم قبول نمی‌کند آتشی باشد و بچه‌ها را تنها بفرستم.» کار او و دوستان همراهش، پیش از ‌سال 87 که مجوز فعالیت انجمن ژیوای پاوه صادر شود، شروع شده بود. «هر جا آتش می‌گرفت، همه می‌رفتیم، حتی اگر در سفر بودیم. می‌رفتیم گیلان غرب، اسلام‌آباد غرب، کوه‌های بیستون، کردستان، هر کجا که آتش بود. طبیعت جان و دل ما است، برای همین سخت نمی‌گیریم به این‌که ممکن است بعد هر عملیات خودجوش زخمی شویم و بلایی سرمان بیاید. مگر چه مانده از طبیعت برایمان؟» مختار اینها را می‌گوید و از چهار نفری که چند روز پیش در میدان مین گیر افتادند، اسم می‌برد: «یوسف، از بلندی سقوط کرد و دو تا از انگشتانش شکست. دست چپ شهرام کامل سوخت.  مادح و سعید شکر خدا خوبند.»
شهرام: کسی نمی‌دانست مین کجاست
از خانه شهرام ویسی‌نژاد که عضو انجمن ژیواست، می‌شد مسیر آتش‌سوزی را دید. نمی‌شود گوشه‌ای از زمین گُر بگیرد و او بی‌تفاوت باشد. باید درخت‌ها را نجات داد، حتی با تجهیزات کم و فقط به امید خواباندن قائله حریق. حالش کمی بهتر شده، تاول‌ها ترکیده‌اند و دست چپش را که از مچ تا بالای آرنج سوخته، پاسمان کرده‌اند.
شهرام از آتش‌سوزی شوشمی و سوختنش می‌گوید: «داشتیم آتش را خاموش می‌کردیم. همراه با جهت باد پیش می‌رفتیم که ناگهان جهت باد عوض شد. زمین پر از علف خشک بود و پوشش گیاهی پرحجمی داشت. جهت باد که عوض شد، انگار یک تانکر بنزین وسط آتش ریختند. دستم را گرفتم جلوی صورتم که چشم‌هایم نسوزد. دستم سوخت. چاره‌ای نبود، باید ادامه می‌دادیم. نمی‌دانستم‌ درصد سوختگی چقدر است، فکر کردم سطحی است. آتش که مهار شد، سوزش دستم بیشتر شد. دست و صورتم را شستم و دیدم که تمامش تاول زده. بعد هم رفتیم بیمارستان تخصصی سوانح و سوختگی و پانسمانش کردند.» اما قهرمانان حریق چرا با این همه خطر، به دل آتش می‌زنند؟ شهرام با حسرت می‌گوید: «در منطقه ما فقط یک پشته جنگلی برایمان مانده. منابع طبیعی که داریم همین است؛ تمام آن‌چه که خدا داده. باید حفظش کنیم، وظیفه‌مان است. باز هم بسوزد، دوباره برای خاموش‌کردنش می‌روم.»
انجمن ژیوا که همیشه برای اطفای حریق پیش‌قدم بوده، تمام امکاناتش چهار دستگاه دمنده باد است که با کمک خیرین تهیه شده و در مواقع آتش‌سوزی در گروه‌ها پخش می‌شود. چهار نفری که در شوشمی گیر افتاده بودند، تجهیزاتشان این بود: یک دستگاه دمنده و چند شاخه درخت. اعضای انجمن می‌گویند محدوده‌ای هشت کیلومتری در شیب شوشمی آلوده به مین است. قدم گذاشتن به این زمین می‌توانست هر لحظه کسی را بکشد. مین‌ها با باران و رانش زمین جابه‌جا شده‌اند و معلوم نیست کدام گوشه از زمین آلوده است.  چندین بار اکیپ‌های پاکسازی مین به این منطقه آمده‌اند، اما چون زمینش شیب‌دار است و در زمستان‌ها رانش دارد، مین‌هایی که عراق چیده در این خاک جابه‌جا می‌شوند و نمی‌شود از محدوده‌شان مطمئن بود. هیچ نقشه‌ای هم از میدان مین وجود ندارد و هر لحظه امکان خطر هست.» با این همه آنها ماندند و با هرچه در توان داشتند، در طول 26 ساعت آتش را خاموش کردند. هر چند بوته‌های نیم‌سوخته و درختان زغال‌شده از بلندی به پایین پرت می‌شدند و زمین‌های دیگری را آتش می‌زدند و کار آنها دوباره شروع می‌شد.
اوایل شب، همه جا این خبر پیچید که چهار نفر از اعضای ژیوا در آتش محاصره شده‌اند. مادر شهرام نمی‌خواست بگذارد که او به پروینی برود. «یک طرف خطر پیشروی آتش بود، یک طرف میدان مین. آتش مانع دید بود. اکسیژن کم بود و آب هم داشت تمام می‌شد. تلفنمان گاهی آنتن می‌داد و گاهی می‌رفت روی رومینگ. تماس گرفتیم و گفتیم بیایند کمک. مادرم مدام زنگ می‌زد و بی‌تابی می‌کرد، به ناچار آرامش می‌کردم. نمی‌دانم چه ساعتی بود. تاریکی شب بود. آن‌قدر گرفتار بودیم که اصلا نمی‌فهمیدم زمان چطوری می‌گذرد.» چاره‌ای نبود، باید از آتش می‌گذشتند و طول کشید تا چند نفر از اعضا به کمکشان بیایند و خاموش‌کردن آتش را از سر بگیرند. آتش‌سوزی تا 12 ظهر روز دوشنبه ادامه داشت و دوباره گروهی به منطقه آب بردند تا زمین‌های نیم‌سوخته را خاموش کنند.
یوسف:  600 هکتار خاموش کردیم
شمردند 15 هکتار
مراتع و جنگل‌ها که خاموش شدند، خبر آمد 15 هکتار از زمین‌ها سوخته. یادگار غالبی، رئیس اداره منابع طبیعی و آبخیزداری پاوه به «فارس» گفت: «15 هکتار از اراضی منابع ملی روستای مرزی شوشمی از توابع بخش نوسود بر اثر آتش‌سوزی، دچار خسارت شد.» یوسف قادریان که در جریان خاموش کردن این آتش، از بلندی افتاده و دو انگشتش شکسته، می‌گوید دیدن این اعداد عجیب دردش را بیشتر می‌کند: «مرز شوشمی صعب‌العبور است و شیبش 70 درجه. منابع طبیعی در آمار آتش‌سوزی زمین‌های سوخته با این مشخصات را حساب نمی‌کند. وسعت آتش‌سوزی واقعا زیاد بود. وقتی گفتند 15 هکتار سوخته، درد روحم از درد دستم بیشتر شد. سرانگشتی حساب کنیم، بالای 500 هکتار می‌شود. نمی‌دانیم فاکتورهای آنها برای برآورد خسارت چیست. مگر این زمین‌هایی که سوخت، خاک ایران نیست؟ مگر این بلوط‌ها مال ما نیست؟ ما آتش به چشممان بیاید، نمی‌توانیم بی‌تفاوت بنشینیم. این خاک سرزمین ماست. این خاک و این درخت بلوط برای ما مقدس است و حاضریم همه چیزمان را برایش بدهیم، اما قدر نمی‌دانند.»
نخستین‌بار نیست که زمین‌های آلوده به مین در آتش می‌سوزند و پیش از همه، گروه‌های مردم‌نهاد راهی آتش می‌شوند. اعضای گروه ژیوا، دو هفته پیش هم در نقطه صفر مرزی، در یکی از بزرگترین میدان‌های مینی که دولت عراق به جا گذاشته، به جنگ با آتش رفتند.  
روز آتش‌سوزی، یوسف از ارتفاع 2 متری در آتش افتاد و دستش شکست. خودش این‌طور تعریف می‌کند: «کوه ریزش کرد. وقت آتش‌سوزی زیاد پیش می‌آید؛ درخت می‌سوزد و می‌افتد و بعد سنگ‌های پشتش در شیب سقوط می‌کند. من هم با ریزش صخره افتادم و دو انگشتم شکست. راه برگشتی نبود، چون پشت سرمان مین بود و پیش رویمان شعله‌های بلند. ما در مسیر مین افتاده بودیم و چاره‌ای نبود. مجبور بودیم ادامه بدهیم.»
سعید: هیچ کجا تابلوی هشدار مین نداشت
حضور انجمن در مرز، برای اطفای حریق مجوزهای خاص می‌خواهد؛ باید از مراجع نظامی نامه گرفت و به منطقه گرفتار در حریق رفت. سعید احمدی هم یکی دیگر از چهار نفری است که در آتش‌سوزی گرفتار شد. او که از هفت‌سال پیش عضو انجمن ژیواست، می‌گوید تا به حال آتشی به این وسعت ندیده بود:   «باورنکردنی بود. این وسیع‌ترین آتشی بود که به چشم دیده بودم. بقیه گروه رفته بودند مناطق دیگر. وقتی به آتش رسیدیم، نمی‌توانستیم نزدیکش شویم. آن‌قدر شعله‌ها بلند بود که نمی‌شد قدم از قدم برداشت. تنها راهش این بود که برویم به جای دیگری، آتش بُر بزنیم و نگذاریم شعله‌ها جلوتر بیاید. در منطقه مرزی تردد ممنوع است و هر کسی نمی‌توانست به کمک بیاید، مگر اعضای انجمن و افراد ساکن در منطقه.» آن چهار نفر، بومی نبودند و به منطقه آشنایی نداشتند و نمی‌دانستند کجا مین دارد و کجا امن است. یوسف می‌گوید منطقه‌ای که به آن پا گذاشتند، تابلوی هشدار مین نداشت و معلوم نبود کجا امن است و کجا خطرناک. آنها همین‌طور که داشتند آتش بُر می‌زدند، دیدند که گرفتار شده‌اند: «ناگهان دور تا دورمان را آتش گرفت. دیگر نمی‌شد کاری کرد. ناچار شدیم رو به آتش حرکت کنیم و خودمان را نجات بدهیم. به ما زنگ زدند و گفتند شما در میدان مین هستید. مجبور شدیم از توی آتش خودمان را بیندازیم داخل گیاهان. آتش آمده بود روبه‌رویمان و بی این‌که بدانیم در میدان مین هستیم، پیش می‌رفتیم. برای امر خیر رفته بودیم و نمی‌خواستیم روحیه‌مان را ببازیم. رو به غروب می‌رفت و موقعیتمان وحشتناک بود. بعد هم بچه‌های منابع طبیعی ما تماس گرفتند و وضع را فهمیدند، آمدند کمکمان.» گروه چهار صبح فردا وقتی به خانه برگشتند که اهل خانه از هراس تکرار مرگ فعالان محیط‌ زیست در آتش‌سوزی‌ها، هنوز خواب به چشمشان نیامده بود.
همه بلوط‌ها عزیزند، چه دور باشند، چه نزدیک
مختار خندانی می‌گوید محیط ‌زیست و منابع طبیعی ایران مظلوم است، چون هر بار که مرز آتش می‌گیرد «هم ترس میدان مین هست و هم دشواری گذشتن از مسیر صعب‌العبور.» به گفته او، همزمان با این چهار نفر، دو نفر دیگر هم در نقطه دیگری گرفتار شده بودند: مسعود بابایی و مبین خوشخو.
مختار از مشکلات آتش‌سوزی‌ها می‌گوید، از اختلاف با منابع طبیعی بر سر تخمین خسارت. سمن‌هایی که برای اطفای حریق فعالیت می‌کنند، همیشه از این شیوه تخمین‌زدن شکایت دارند:   «بعد از این همه انرژی گذاشتن، بعد از 26 ساعت سر و کله زدن با آتش، می‌گویند 15 هکتار سوخته اما حتی دوتا بچه هم می‌توانند 15 هکتار را خاموش کنند. من نظامی بوده‌ام و با دانسته‌های ریاضیات، منطقه سوخته را نزدیک 6 کیلومتر مربع یعنی نزدیک 600 هکتار تخمین زدم. با دوربین اپتیکال حساب کردم، اما منابع طبیعی براساس شیب و پرتگاه و از بین رفتن همه درختان، سطح سوختگی را تا این حد کم کرده. نزدیک 600 هکتار زمین سوخته داشتیم.» این‌طور که این عضو انجمن ژیوا می‌گوید، در این آتش‌سوزی چهار‌هزار درخت آسیب دیده و ‌هزار درخت به‌طور کامل سوخته است.
او از حقوق کم دیده‌بانان هم گله می‌کند: «منابع طبیعی در شهرستان پاوه 21 نفر دیده‌بان دارد، اما قرارداد هر نفر ماهانه 500‌ هزار تومان است. با این پول چطور می‌شود تأمین معیشت کرد؟ دیده‌بان براساس چارت سازمانی باید آتش‌سوزی‌ها را اطلاع‌رسانی کند، اما آنها عملا نیروهای زبده واکنش سریع هستند و در آتش‌سوزی شوشمی هم همراه ما بودند. همه این بچه‌ها قهرمان‌اند. یکی از آنها حیدر صادقی است که تمام 26 ساعت را در آتش‌سوزی بود. ما خودمان را از منابع طبیعی جدا نمی‌بینیم و کنارشان هستیم، اما دلمان می‌سوزد وقتی بلوط‌ها را در مرز نمی‌بینند و در آمار حساب‌شان نمی‌کنند. برای ما تک‌تک بلوط‌های این خاک عزیزند، چه دور باشند، چه نزدیک.»

150 نفر بودیم و 150 شاخه تر

یک هفته پیش در خبرها گفتند که آتش‌سوزی در جنگل‌های «ملاشیخ» و «شینوه» بیش از 20 هکتار از جنگل‌های سردشت در استان آذربایجان‌غربی را طعمه حریق کرده است. اما ژیان بیگ‌زاده، عضو انجمن هه تاو سردشت می‌گوید خسارت این آتش‌سوزی که جمعه، 11 مرداد، اتفاق افتاد و 30 ساعت طول کشید تا خاموش شود، 174 هکتار بود، نه 20 هکتار.
سردشت با ۹۰‌هزار هکتار جنگل و ۳۰‌هزار هکتار مرتع بیشترین جنگل‌های آذربایجان‌غربی را در خود جای داده و در نبود امکانات، هر ‌سال گرفتار آتش‌سوزی است. ژیان می‌گوید: «جنگل‌های سردشت هر‌ سال آتش می‌گیرد و هر‌ سال به همین دلیل نشست‌هایی برگزار می‌شود تا براساس آن بدانیم که در زمان بحران چه باید کرد، اما بدون امکانات چه می‌توانیم بکنیم؟ دستگاه دمنده باد نداریم و تنها سلاحمان شاخه درخت است. مردم همه با شاخه درخت به مقابله با آتش می‌روند.» این بار هم مسیر سخت‌گذر و شیب‌دار جنگلی نمی‌گذاشت خودروهای اطفای حریق به آتش برسند، باد می‌آمد و شعله‌ها را در جنگل و مرتع می‌گسترد و کار را سخت می‌کرد: «ستاد بحرانی نبود و امکانات هم نداشتیم. بیشتر نیروهای بومی برای مهارکردن آتش آموزش ندیده‌اند. با این همه وسعت جنگل، نیروهای منابع طبیعی تعدادشان نهایتا به 13 نفر می‌رسد. آتش‌سوزی روز جمعه شروع و صبح شنبه خاموش شد. اما دوباره از ساعت 9 صبح گر گرفت و تا 9 شب ادامه داشت. آتش چنان شدت گرفت که مجبور شدیم از پیرانشهر 30 نفر کمک بیاوریم. سمن‌های سردشت بودند و نیروهای آموزش‌ندیده مردمی و سرجمع 150 جوان و پیر بودیم که همه‌مان جز شاخه‌های ‌تر درخت، چیزی برای مقابله با آتش نداشتیم.» ژیان و دوستانش در انجمن هه تاو، شهریور پارسال، همان وقت که چهار نفر از محیط‌زیستی‌ها در آتش مریوان جان باختند، در سردشت مشغول اطفای حریق بودند، درست در جایی که 8-7 متری‌شان زمین‌های آلوده به مین بود. در آتش‌سوزی هفته پیش هم باز امکان خطر بود: «هر لحظه امکان داشت اتفاقی برای افراد بیفتد، چون آموزش‌دیده نبودند و آتش طوری بود که دور می‌زد و همه را محاصره می‌کرد. در همان آتش‌سوزی که 30ساعت طول کشید، دیدیم که یک چیزی منفجر شد، نمی‌دانم چه جور مهمات جنگی بود، اما شانس آوردیم که از آن دور بودیم. خوشبختانه فقط یک مصدوم داشتیم که دستش شکست. ما هیچ امکاناتی نداریم و با منابع طبیعی سردشت همکاری می‌کنیم و آنها فقط 5-4 کیسه آب دارند که جوابگوی وسعت آتش‌سوزی این منطقه نیست. برای مقابله با آتش در سردشت، دو مشکل هست؛ نبود آموزش و امکانات. اما یک مشکل دیگر همیشه همه ما را خسته می‌کند: بعد از این آتش‌سوزی مسئولان در رسانه‌ها گفته‌اند که 20 هکتار زمین خسارت دیده، درحالی‌که 174 هکتار است و ما با بررسی عکس‌های هوایی این رقم را تخمین زدیم.»


تعداد بازدید :  674