شماره ۱۷۶۷ | ۱۳۹۸ پنج شنبه ۲۴ مرداد
صفحه را ببند
درباره امدادگری که با اهدای عضو به بیماران زندگی بخشید
تا همیشه زنده

وقتی موج‌های خشمگین خلیج‌فارس، به جنگ لنج‌های گرفتار در طوفان می‌رفتند، امدادگران پایگاه دریایی بندرگناوه دلشان به حضور آقا مهدی گرم بود. شجاع و نترس به دل آب‌های مواج می‌زد تا آب در دل صیادان اسیر طوفان تکان نخورد. سرنوشت اما برای آقا مهدی جور دیگری رقم خورد و عمرش به دنیا نبود تا سال‌های سال، طوفان زده‌های خلیج‌فارس را بیمه کند. «مهدی پناهی تبار» روزهای پایانی خرداد برای همیشه با دریا و عملیات‌های امداد و نجات پرالتهاب وداع کرد اما روز رفتن هم با اهدای عضو ناجی چند نفر دیگر شد. خانواده هلال‌احمر اما قهرمان‌هایی مثل آقا مهدی کم ندارد.

امدادگر داوطلب پایگاه  امداد و نجات دریایی بندرگناوه

مهدی پناهی تبار

تاریخ فوت: 24/3/98

تازه فرم اهدای‌عضو پر کرده بود

3 برادر بودند که امدادگری عشق‌شان بود. آقا مهدی اما قهرمانانه از بین‌شان پرکشید و اکنون محمد و مجتبی مانده‌اند با خاطرات برادری که کمک به همنوع، پیشه‌اش بود. «محمد پناهی تبار» برادر بزرگ آقا مهدی است. سال‌ها در پایگاه شهید عامری شهرستان دیلم پای ثابت عملیات‌های امداد و نجات بوده و اکنون مدتی است که در بخش کشیک اداره هلال‌احمر گناوه فعالیت می‌کند. او از آن شب تلخ برای‌مان می‌گوید. شبی که آقا مهدی برای همیشه جمع صمیمی خانواده هلال‌احمری آنها را ترک کرد: «آن شب مهمان داشتیم. آقا مهدی مثل همیشه با مهمان‌ها گرم گرفته بود و هیچ نشانی از بیماری یا ضعف جسمی در او وجود نداشت. حوالی ساعت 3 صبح به اتاقش رفت که بخوابد. 2 ساعتی گذشته بود که مادرم خواست او را برای نماز صبح بیدار کند. اما انگار قرار نبود مهدی دیگر بیدار شود. نفس‌هایش ضعیف و نامنظم بود. از آنجایی که همه اعضای خانواده‌مان امدادگر هستند، بلافاصله اقدامات اولیه را برای احیا انجام دادیم. اما دیر شده بود. با هزار امید او را به بیمارستان شهر منتقل کردیم. پزشکان بیمارستان اما پس از تلاش بسیار توانستند قلب را احیا کنند. اما انگار خیلی دیر شده بود و آقا مهدی دچار مرگ مغزی شد. پزشکان گفتند اگر همان اقدامات اولیه را در خانه انجام نمی‌دادید همانجا از دنیا می‌رفت.» حرف‌ها که به اینجا می‌رسد، برادر بزرگ آقا مهدی با اندوهی که هیچ‌وقت از دلش نخواهد رفت ادامه می‌دهد: «سرنوشت آقا مهدی همین بود. من، مادر و برادرم باید تصمیم می‌گرفتیم. یاد چند روز پیش افتادم. وقتی از آقا مهدی خواستم کارت ملی‌اش را برای انجام یک کار اداری به من بدهد، کارت اهدای عضو را از جیبش بیرون آورد و گفت چند روز پیش برای اهدای عضو فرم پر کرده. دیگر تکلیف معلوم بود. آقا مهدی یک عمر خودش را وقف نجات افراد حادثه‌دیده در دریا کرده بود و حالا با مرگ غم انگیزش هم به 3 همنوع دیگر زندگی می‌بخشید.»

خاطره‌های فراموش نشدنی مرد دریا

چند سالی در پایگاه امداد و نجات دریایی بندرگناوه همکار بودند. شانه به شانه هم درعملیات‌های سخت و دشواری که در دل آب‌های مواج خلیج‌فارس انجام می‌شد برای نجات جان حادثه‌دیدگان خطر می‌کردند. حالا اما با رفتن مهدی، خاطرات آن عملیات‌های پرخطر در ذهن ابراهیم باقی مانده. خاطره‌هایی که گاهی نقشه راه ابراهیم برای عملیات بعدی می‌شود و گاهی هم یادآور لحظه‌های خوش رفاقت است. «ابراهیم کارگر» کارمند جمعیت هلال‌احمر گناوه و یکی از امدادگران کاربلد این شهر از دوست قدیمی‌اش برایمان می‌گوید: «آنقدر با هم صمیمی بودیم که از مسئول پایگاه می‌خواستیم شیفت‌هایمان را با هم یکی کند. هر لحظه حضور در کنار آقا مهدی برای من یک کلاس درس بود. یک کلاس پر و پیمان از شجاعت، از خودگذشتگی و بشردوستی. آنقدر در کارش نظم و انضباط داشت که هر وقت شیفتش بود، سرشیفت‌ها خیال‌شان راحت می‌شد. چراکه می‌دانستند آقا مهدی حواسش به همه چیز هست و اگر حادثه‌ای رخ بدهد با تجربه و مهارت بالای دریانوردی‌اش آن حادثه را مدیریت می‌کند.» اسم آقا مهدی، خاطره آن شب طوفانی را برای ابراهیم کارگر زنده می‌کند. شبی که موج‌های خشمگین خلیج‌فارس با یک لنج تجاری سر ناسازگاری گذاشتند. همان شب که مرد دریا به دل آب‌های مواج زد تا جان سرنشینان لنج را نجات دهد: «مهارت دریانوردی و آموزه‌های امدادی یک چیز است و شجاعت دل به دریای مواج زدن یک چیز دیگر. آقا مهدی همه اینها را با هم داشت. آن شب که دریا طوفانی بود و موج‌های بلند خلیج‌فارس ترسناک‌تر از همیشه شده بودند، خبر رسید یک لنج تجاری گرفتار طوفان شده. وقتی قرار شد با قایق نجات سراغ لنج برویم، آقا مهدی از من خواست در پایگاه پشت بی‌سیم بمانم. تجربه‌اش بیشتر از من بود و وقتی دید عملیات خطرناک است خودش مثل همیشه پیشقدم شد. پروانه لنج دچار مشکل شده بود و هر لحظه ممکن بود در آب غرق شود. آقا مهدی اما شجاعانه سراغ لنج رفت و با رساندن تلنبه به لنج، کمک کرد تا آب داخل لنج تخلیه شود. آقا مهدی هیچ‌وقت از شجاعت و ازخودگذشتگی حرف نمی‌زد اما با عملش آن را به همه ما آموزش می‌داد. درست مثل وقتی که از دنیا رفت اما به چند نفر دیگر نیز زندگی بخشید.»

شجاعانه  به دل خطر می‌زد

محمد پناهی تبار از عشق و علاقه آقا مهدی به هلال‌احمر و عملیات‌های امداد و نجات می‌گوید. دریانورد قهاری که یک روز تصمیم گرفت تجربیاتش را در اختیار هلال‌احمر قرار دهد و به‌عنوان یک امدادگر زبده در این نهاد فعالیت کند: «10 سال پیش بود که تصمیم گرفت امدادگر شود. یک روز آمد و گفت می‌خواهد از مهارت‌هایش در دریانوردی برای عملیات‌های امداد و نجات دریایی هلال‌احمر استفاده کند. وقتی پزشکان گفتند دچار مرگ مغزی شده و ما باید برای اهدای عضو تصمیم بگیریم، همه زندگی‌اش پیش روی من قرار گرفت. همه آن لحظه‌هایی که برای کمک به افراد حادثه‌دیده دغدغه داشت و با شجاعت تمام به دل حادثه می‌زد. روزهایی که شیفت حضورش در پایگاه امداد و نجات دریایی بندرگناوه بود، با وجود اینکه خانه ما فاصله زیادی با پایگاه نداشت اما حتی برای صرف ناهار هم به خانه نمی‌آمد. می‌گفت ممکن است در همان چند دقیقه حادثه‌ای رخ دهد یا کسی به کمک من نیاز داشته باشد.» برادر بزرگ‌تر آقا مهدی خاطرات بسیاری از رشادت‌ها و ازخودگذشتگی‌های او برای نجات افراد حادثه‌دیده دارد: «یک هفته پیش از فوتش، شبی که همه اعضای خانواده دور هم جمع بودیم، خانه یکی ازهمسایه‌ها دچار حریق شد. نقص در سیستم برق خانه زمینه‌ساز آتش‌سوزی شده بود و شعله‌ها هر لحظه داشتند خانه را در خود می‌بلعیدند. وقتی صدای درخواست کمک همسایه‌ها را شنیدیم، آقا مهدی بدون هیچ تعللی خودش را به صحنه حادثه رساند. آسم داشت اما در آن لحظه فقط به کمک کردن فکر می‌کرد. می‌گفت تا آتش‌نشانی برسد دیر می‌شود. شجاعانه به دل آتش زد و طولی نکشید که مرد و زن سالخورده را از روی شانه‌هایش از خانه خارج کرد.»


تعداد بازدید :  766