شماره ۱۷۶۸ | ۱۳۹۸ شنبه ۲۶ مرداد
صفحه را ببند
شهریار مزیدآبادی، امدادگر پیشکسوت هلال ‌احمر در گفت‌وگو با «شهروند» از روزهای پرتکاپوی تبادل اسرای جنگ تحمیلی می‌گوید
چشمان گودرفته، خنده‌های تلخ و هزاران حرف نگفته

راضیه زرگری | «به ما تأکید شده بود تا پایان انتقال اسرا به داخل کمپ به هواپیمای عراقی نزدیک نشویم اما دلشوره و نگرانی امان نمی‌داد و هر لحظه مترصد پیاده‌شدن میهمان‌ها بودیم.» این عبارت‌ها، تکه‌ای از روایت‌های امدادگر پیشکسوت جمعیت هلال ‌احمر است. شهریار مزیدآبادی که سال‌های ابتدایی حضور و فعالیتش در جمعیت هلال ‌احمر همزمان با روزهای پرحادثه جنگ تحمیلی بود و یکی از برجسته‌ترین خاطرات سال‌های دورش، تجربه حضور در عملیات تبادل اسرای ایرانی و عراقی در اوایل دهه شصت برایش محسوب می‌شود، در گفت‌وگو با «شهروند» می‌گوید: «هر وقت ماه مرداد به هفته سوم می‌رسد خاطرات تبادل اسرای ایرانی و عراقی را به یاد می‌آورم؛ روزهایی که همه ایران غرق در خوشحالی بود و همه به دنبال عزیزی گم‌کرده سر از پا نمی‌شناختند.» روایت حال‌وهوای آن روزهای پرچالش این امدادگر سال‌های دور و مدرس امدادونجات امروز جمعیت هلال ‌احمر را می‌توانید در ادامه بخوانید.
  اولین‌بار چه زمانی به ‌عنوان امدادگر جمعیت هلال‌ احمر با موضوع اسیران جنگی مواجه شدید؟
سال 1361 بود؛ آن زمان من مسئول ستاد تخلیه مجروحان فرودگاه بودم و به اتفاق 10 امدادگر و 15 راننده از سوی هلال ‌احمر به کمک آمبولانس‌های بیمارستان‌های تهران و مرکز فوریت‌های پزشکی کار پذیرش مجروحان عملیات‌ها و انتقال به مراکز درمانی را بر عهده داشتیم. یکی از عملیات‌های مهم ایران در اوایل آن ‌سال با نام فتح‌المبین آغاز شد که در حمله‌ای گسترده و حساب‌شده منطقه بزرگی از خاک ایران آزاد شد. در این عملیات به واسطه گستردگی تعداد اسرای عراقی به‌ویژه زخمی‌ها، یک هواپیمای بزرگ ترابری مجروحان عراقی که تعدادشان بسیار بود را به فرودگاه مهرآباد منتقل کرد؛ بسیار بدحال و خسته و خاک‌آلود بودند. بیش از 2 ساعت کار تخلیه و انتقال آنها با کمک دژبانی و نیروهای نظامی کمکی طول کشید. این همه عراقی به یک‌باره در وسط پایتخت بسیار عجیب و کنترل آنها تا حدی می‌توان گفت چالش‌برانگیز و مشکل بود اما بخیر گذشت.
  در مورد اسرای ایرانی آزادشده از سوی عراق چطور؟
اواخر ‌سال 1362 یک گروه از اسرای ایرانی که کهنسال یا بیمار بودند و چند خانم هم درمیان آنها بود، از طریق هوایی و از مسیر آنکارا به تهران منتقل شدند. روزی سرد و برفی و کاری بسیار سخت برای انتقال اسرا به مراکز درمانی توسط امدادگران هلال ‌احمر و تکنیسین‌های مرکز فوریت‌های پزشکی صورت گرفت. چند ‌سال بعد که با هماهنگی کمیسیون حمایت از اسرا و مفقودین ایرانی که با جمعیت هلال ‌احمر رابطه بسیار نزدیکی داشت به همراه یک تیم 10 نفره از امدادگران باتجربه هلال ‌احمر صبح زود به ترکیه رفتیم. در طول مسیر هواپیمای اختصاصی را با کمک میهمانداران به حالت آماده برای پذیرش بیماران در حالت خوابیده درآوردیم؛ چراکه نمی‌دانستیم وضع سلامتی اسرا چگونه است! در فرودگاه آنکارا جمعیت هلال ‌احمر ترکیه یک کمپ موقت با چادرهای برزنتی برای تبادل اسرا برپا کرده بود. بعد از پیاده‌شدن ما هواپیمای ایرانی به پارکینگ هدایت شد و بعد از دقایقی هواپیمای مسافربری عراقی فرود آمد.  تا آن زمان، آن هم در شرایط جنگی هواپیمای عراقی به رنگ سبز و سفید را از نزدیک ندیده بودیم. بعد از جلوآمدن هواپیما و استقرار در نزدیکی کمپ موقت، نماینده دولت عراق از هواپیما پیاده شد و اسناد انتقال را به طرف ترکیه‌ای تحویل داد و پس از گفت‌وگویی کوتاه دوباره به هواپیما بازگشت. قبلا به ما تأکید شده بود تا پایان انتقال اسرا به داخل کمپ به هواپیمای عراقی نزدیک نشویم اما دلشوره و نگرانی امان نمی‌داد و هر لحظه مترصد پیاده‌شدن میهمان‌ها  بودیم.
 از طرف دولت ایران افراد دیگری هم با شما بودند؟
نمایندگان وزارت امور خارجه، سفیر ایران در ترکیه و مقامات کنسولی و نماینده صلیب ‌سرخ در ایران که کار هماهنگی با نمایندگان هلال ‌احمر ترکیه را انجام می‌دادند.
  رفتار مقامات ترکیه چگونه بود؟
با توجه به اصل بیطرفی و وساطت هلال‌ احمر ترکیه برای این تبادل، رفتار بسیار دوستانه همراه با میهمان‌نوازی را با هر دو طرف داشتند و یک درمانگاه با تجهیزات در فرودگاه مستقر کرده بودند تا اسرا قبل از تحویل مورد معاینه قرار بگیرند. البته ما نیز با تجهیزات کمک‌های اولیه مجهزی رفته بودیم که در صورت لزوم بتوانیم مراقبت‌های بهداشتی و درمانی را انجام دهیم.
  بعد از پیاده‌شدن اسرای ایرانی چه اتفاقی افتاد؟
تبادل مدارک و فرم‌های اطلاعاتی حدودا نیم ساعت طول کشید که برای ما ساعت‌ها نگرانی و سردرگمی داشت؛ چون هیچ‌کس جواب درستی نمی‌داد تا بالاخره اولین جوان لاغراندامی با لباس خاکی‌رنگ و موهایی تراشیده با کیسه‌ای در دست همراه با کمی البسه بر روی پلکان هواپیما دیده شد؛ دیگر هیچ‌کدام از تیم اعزامی طاقت دور ایستادن را نداشتیم و آرام آرام به سمت هواپیما راه افتادیم که دوباره تذکر گرفتیم که نزدیک نشویم تعداد افراد خارج‌شده هر لحظه بیشتر شد تا به کمک امدادگران ترک به ترتیب بعد از خروج از هواپیما به داخل کمپ هدایت شدند. از آن لحظه به بعد دیگر اسرا فهمیدند که ما ایرانی هستیم و ارتباط کلامی آغاز شد؛ با چشمانی گودرفته و خنده‌هایی تلخ، بدن عرق‌کرده و استخوان‌هایی که قابل شمردن بودند، به زور راه می‌رفتند و برخی از ناحیه پا بشدت آسیب‌دیده بودند. چند نفر از آنها اصلا حرف نمی‌زدند. فشردن دست‌ها، شوخی و خنده و عکس یادگاری و هر کاری که برای ارتباط لازم بود و فکر می‌کردیم می‌تواند آنها را  از آن حال و هوا دربیارود، انجام دادیم. پس از تأیید خروج آخرین فرد، هواپیمای عراقی از محل دور و دوباره هواپیمای ایرانی در کنار کمپ هلال ‌احمر مستقر شد. اسناد اطلاعات هویتی توسط مقامات تحویل داده شده و سفیر ایران و مقامات هلال ‌احمر ترکیه یک به یک با اسرا خوش و بش کرده و با هماهنگی همه اسرا توسط تیم امدادی سوار هواپیما شدند.
  از وضع اسرای آزادشده بیشتر برایمان می‌گویید؛ چرا تعدادی از آنها حرف نمی‌زدند؟
وقتی وارد هواپیمای ایران‌ایر شدند فهمیدیم که آنان چه دل و جرأت و جسارتی داشتند. هر کدام از آنها ده‌ها شماره تلفن از دوستانشان را حفظ کرده بودند و می‌خواستند بسرعت روی کاغذ بنویسند و به ما بدهند که به خانواده آنها خبر زنده‌بودن و سلامتشان را بدهیم. آنها نمی‌خواستند با حرف‌زدن شماره‌ها را از یاد ببرند. اداره مفقودین و اسرای جمعیت هلال ‌احمر در طول جنگ تحمیلی با همت یک تیم زبده به سرپرستی مرحومه خانم افراز کار تبادل میلیون‌ها نامه اسرای ایرانی و خانواده‌هایشان را برعهده داشت، اما انتقال شماره تلفن‌ها از این طریق بسیار عجیب و در نوع خود جدید بود.
  در طول پرواز بازگشت تا ایران چه گذشت؟
خلبان و سرمیهماندار ورود میهمانان جدید را تبریک گفتند، انرژی زایدالوصوفی در هواپیما موج می‌زد؛ همه در تکاپو بودند که اسرا راحت باشند. میهمانداران پرواز بهترین هنر خود را در تهیه غذای گرم به کار بردند تا به نحو شایسته‌ای از اسرا پذیرایی کنند اما دریغ از اشتهایی برای خوردن! وقتی چند‌ سال روزانه یک وعده غذای بی‌کیفیت خورده باشی حتی بوی غذا هم می‌تواند ناگوار باشد با لبخندی تشکر می‌کردند ولی دست به غذا نمی‌زدند. این‌جا بود که وضع روحی میهمانداران به هم خورد؛ در محل کترینگ هواپیما همه گریه می‌کردند، کار ما حالا بیشتر شده بود تا آنها را هم آرام کنیم. دقایقی بعد از این‌که وارد آسمان ایران شدیم دو فروند جنگنده نیروی هوایی ایران برای اسکورت در کنار هواپیما قرار گرفتند صحنه‌ای که تا آن موقع هیچ‌گاه تجربه نکرده بودیم.
  این اسکورت شما را نترساند؟
بدون شک در ابتدا نگران شدیم اما خلبان به‌سرعت به همه اطمینان داد که این اقدام هماهنگ شده بوده و خلبانان جنگنده‌ها از وضع مسافران هواپیما اطلاع داشتند و در نزدیکترین فاصله با هواپیما برای اسرا دست تکان می‌دادند. این برنامه تا نزدیکی تهران ادامه داشت. در تهران برنامه استقبال رسمی با حضور مقامات کشوری و نظامی تدارک دیده شده بود. اسرای معلول و مجروح ایرانی، پس از سال‌ها اسارت در اردوگاه‌های رژیم بعث عراق به ایران بازگشتند و مورد استقبال مردم قرار گرفتند و پس از مراسم به بیمارستان برای مراقبت‌های درمانی بیشتر منتقل شدند.
  جمعیت هلال ‌احمر در ادامه هم ماموریت تبادل اسرا را بر عهده داشت؟
بله؛ در چندین نوبت از ‌سال 60 تا 68 به همین روش اسرا به تهران آورده شدند و کار ما دریافت و انتقال اسرا به مراکز درمانی و کنترل سلامت آنها بود. در طول این سال‌ها همیشه رویای تبادل بزرگ اسرا را داشتیم و بسته‌شدن این پرونده! همواره تدارک یک برنامه فرضی با تعداد زیادی از اسرا را تصور کرده و جزییات آن را مرور می‌کردیم تا مرداد ‌سال 1369 که تحقق این رویا به بزرگترین عملیات انتقال آزادگان به کشور منجر شد. ایامی که شادی در همه شهرها موج می‌زد و خانواده‌هایی خوشحال از بازگشت فرزندانشان خاطراتی خوش را در تاریخ این مرز و بوم به جای گذاشتند. تیم‌های هلال ‌احمر نه ‌تنها در شرایط اضطراری مانند زمین‌لرزه، حوادث جاده‌ای، بحران مهاجرت و بیماری‌های همه‌گیر به كمك افراد می‌آیند، بلكه برای روزهایی این چنین هم آماده‌اند.
  عکس یا تصویر ثبت‌شده‌ای از آن روزها دیده‌اید؟
بله؛ تصادفا خبردار شدم؛ مهر ماه ‌سال 1397 مراسم افتتاح نمایشگاه عکس آزادی اسرای جنگ ایران و عراق (که توسط صلیب‌سرخ برای اولین‌بار در ایران به نمایش درآمده) با حضور نماینده ولی فقیه در هلال ‌احمر و مارک آخرمن معاون دفتر نمایندگی کمیته بین‌المللی صلیب‌سرخ در ایران در موزه هلال‌احمر برگزار شده که چند عکس از فعالیت‌های آن زمان به نمایش در آمده است.


تعداد بازدید :  362