شماره ۱۷۶۹ | ۱۳۹۸ يکشنبه ۲۷ مرداد
صفحه را ببند
‏«پطروس دخت» فداکار و سدی که هیچ وقت نشکست‎

وحید میرزایی طنزنویس
خوشبختانه مسئولان پس از ساماندهی وضع اقتصادی و معیشت مردم و همچنین حل‌وفصل کامل مسائل اجتماعی ‏و فرهنگی این‌بار قصد ورود به سیستم آموزشی کشور را دارند. به بیان دیگر با گذر از تپه‌های اقتصادی، اجتماعی و ‏فرهنگی حال نوبت به تپه‌های آموزشی است که آن را درنوردند. در تازه‌ترین اقدام مدیرکل دفتر امور زنان وزارت ‏آموزش و پرورش اظهار کرد: «تحقیقاتی در زمینه ورود مسائل مربوط به دختران در کتب درسی درحال انجام است، به طوری ‏که سهم دختران در مباحث کتب درسی بهبود بخشیده شود.» به نظر می‌رسد پس از سال‌ها بالاخره سیستم آموزشی به این ‏نتیجه رسید که همه اشتباهات و خطاها صرفا به خاطر «تصمیم کبری» نبوده و همه احتمال اشتباه دارند. اما با توجه به این‌که ‏در سال‌های گذشته همواره تغییرات کتب درسی در یک جهت خاص بوده است در این‌جا پیش‌بینی می‌کنیم که با انجام این ‏طرح، داستان پطروس فداکار به این شکل تغییر یابد‎:   
داستان پطروس‌دخت فداکار‎
روزی دختری به نام پطروس دخت از کوه و دشت و بیابان با حفظ شئونات و عرف موجود در جامعه می‌گذشت. وی ‏بسیار پاکدامن بود و به جای ساپورت زشت و زننده همواره در زندگی ساق بلند و گشاد می‌پوشید. او در حال قدم زدن بود که ناگهان بادی شدید وزیدن ‏گرفت و باران زیادی از آسمان بارید. پطروس دخت بلافاصله خود را از بستر رودخانه دور کرد و سعی کرد با متانت ‏خاصی خود را به جای امنی برساند. اما متاسفانه به دلیل تحریم‌ها، جای امنی برای مردمی که دچار سیل ناگهانی می‌شوند، ‏تدارک دیده نشده بود. پطروس دخت ناامید نشد، اما چون با دولت میانه خوبی نداشت، تصمیم گرفت ناامید شود. ‏در همین حین چشمش به یک ورزشگاه افتاد که دو تیم ورزشی فوتبال مردان درحال مسابقه بودند. چشمانش برق زد چرا که ‏با خود اندیشید که با پناه بردن به ورزشگاه می‌تواند جان خود را از سیل نجات دهد. داشت به سمت ورزشگاه می‌رفت که با ‏خود گفت «نکند رفتن به ورزشگاه باعث کاهش میزان وقار و متانتش شود.» شک تمام وجودش را گرفته بود که ناگهان ‏معاون فدراسیون فوتبال با لبخندی سرشار از آرامش او را از رفتن به ورزشگاه به دلیل محیط آلوده آن منع کرد و مراتب را ‏به کمیته انضباطی فدراسیون گزارش داد. پطروس دخت که خیس شده بود به راه ‏خود ادامه داد. وی درحال دویدن به سمت بالادست رودخانه بود که ناگهان دید سدی که با زحمات و تلاش زیاد ساخته شده، درحال سوراخ شدن است. پطروس دخت که همواره دیدن برنامه خانواده جزو روتین ‏زندگی‌اش بود، تحت‌تأثیر این برنامه با خود گفت «وی باید جلوی سوراخ سد را با ‏انگشتان با وقار و متینش بگیرد.» بنابراین با فداکاری و متانت تمام، انگشتانش را جلوی سوراخ سد قرار داد و به دلیل همین ‏وقار هرگز انگشتانش کرخت نشد. به همین خاطر پرسنل محترم سد متوجه کاهش سطح آب پشت سد و ‏سوراخ شدن سد نشدند و تا همین الان هم انگشت با وقار پطروس دخت فداکار درون سوراخ سد است و از شکستن سد ‏جلوگیری کرده است. همه مردم باید به داشتن چنین دختر متین و باوقاری افتخار کنند.


تعداد بازدید :  201