روز گذشته وزیر محترم علوم، تحقیقات و فناوری در گفتوگویی با ایلنا گفته: «متاسفانه این مسأله در جامعه کمی بزرگنمایی شده است. این مسأله طبق مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی است و چندینسال است که اجرا میشود. این سهمیه درواقع حداقل کمک به فرزندان اعضای هیأت علمی است که در دانشگاه قبول میشوند. سال گذشته ۱۵۰۰ دانشجو از این امتیاز استفاده کردند که اغلب از استانی به استان دیگر جابهجا شده و ۶۰۰ نفر نیز از این ۱۵۰۰ نفر تغییر رشته داشتهاند، اما برخی به گونهای صحبت میکنند که گویی کل دانشگاهها را بچههای اعضای هیأتعلمی تشکیل داده و از پایین به بالا رسیدهاند.»
منطق باورپذیر سهمیهها از کجا در فرهنگ کنکوری ما پیدا شد؟ سهمیه یعنی امتیازی که به گروه و دستهای خاص میدهند تا اهمیت مشمولان برای سیستم آموزشی کشور مشخص شود و به نوعی جبران ضعفهای احتمالی در مسیر آموزش باشد. بر همین اساس، سهمیه مناطق محروم، سهمیه جانبازان و ایثارگران و سهمیه خانواده معزز شهدا و بقیه نمونههای معدودی از این دست قابل درک است؛ آنها در ازای سهمی که از زندگی نرمال در جامعه نبردهاند (از قبیل کمبرخورداری از امکانات آموزشی، کمبود پدر/مادر/همسر ایثارگر با هدف حفظ جامعه و...) سهمیهای در کنکور میگیرند تا در سیستم آموزش عالی کشور، بیشتر به چشم آیند. سهمیهای که در بسیاری از موارد از آن بهره نمیبرند و بسیاری از خانوادهها از آن ابا هم دارند. حالا با این تعاریف قابل فهم و منطقی از سهمیه، امتیازی که به اعضای هیأت علمی دانشگاهها داده میشود، به چه علت است؟ فرزندان اساتید دانشگاهها کمبودی در زندگیشان دارند؟ فرصت مطالعه و درس خواندن برایشان مهیا نیست؟ دچار مشکلات روزمره هستند؟ مگر داشتن پدر و مادری با مدرک دانشگاهی، یک فرصت بیشتر برای تحصیل و برخورداری محسوب نمیشود؟ چرا در این بخش از جامعه، از زمین به آسمان ببارد؟ چرا و بر اساس کدام منطق قابل فهم، باید برای این فرزندان هر نوع امتیازی (ولو جابهجایی از استانی به استان دیگر) قایل شد؟ روی سخن با وزیر نیست که به گفته او، این مصوبه نامراد سالهاست که اجرا میشود. ولی حالا که علم شفافیت در هرجا بلند است، بد نیست به این «فرصتسازی برای قشری خاص» هم پرداخته شود.
کلمه رانتخواری برای فرصت تحصیلی، عبارت درشتی است، ولی با همین جابهجایی (حتی به عدد ۶۰۰ نفر) جای دانشآموز دیگری در رشتهها گرفته نشده؟ در ازای این صندلیای که از استانی به استان دیگر رفته، جای فرد دیگری تنگتر نشده؟ این درست است که حقی ناحق شود، جایی تنگ شود برای امتیازی که به هیچ شکل پذیرفتنی نیست؟ بله، عدد ۱۵۰۰ و ۶۰۰ در مقیاس شرکتکنندگان کنکور قابل فراموشی است، میشود نادیدهاش گرفت ولی قایل شدن رانت، بیعدالتی آموزشی، ایجاد امتیاز ویژه یا هرچیزی که اسمش را بگذاریم یکیاش هم زیاد است. باید به بیعدالتی اعتراض کرد؛ چه یکدانه، چههزار و پانصدتا...