شماره ۱۷۷۱ | ۱۳۹۸ چهارشنبه ۳۰ مرداد
صفحه را ببند
زندگی پسرانه

حسام حیدری طنزنویس

یه تهمتی که معمولا به پسرها میزنن اینه که میگن پسرها نظم و انضباط سرشون نمی‌شه یا برنامه‌ریزی بلد نیستن و کاراشون حساب‌کتاب نداره و از این حرف‌ها ... در صورتی که شما اگه زندگی یه پسر رو از نزدیک مورد بررسی قرار بدی  و  از یه فاصله معقولی که خوب بتونی ببینی، می‌بینی که نظم و انضباط حرف اول زندگی یه پسر رو می‌زنه ...... شاید براتون عجیب باشه که بگم یه پسر برای کل روزش برنامه مشخص داره ... مثلا می‌دونه چه ساعتی باید ولو باشه جلو تلویزیون بعدش کِی بره ولو بشه جلو لپ‌تاپ بعد دوباره کِی بیاد ولو شه رو کاناپه و بعدش کِی بره ولو شه رو تخت ...
حالا خود این ولو شدن هم اصول داره ... یه پسر که توانایی‌هاش به صورت کامل رشد کرده باشه تو اولین  نگاه به وضع یه اتاق می‌تونه بفهمه که کجا برای ولو شدن مناسب‌تره ... با یه نگاه بهترین زاویه با تلویزیون و بهترین فاصله با کنترل تلویزیون و کولر و بخاری و آیفون و بالش و گوشی موبایل و در ورودی و ظرف تخمه و آشپزخونه رو محاسبه می‌کنه و می‌‎ره دقیقا همونجا می‌افته و همه این کارها در کسری از ثانیه انجام می‌شه ...
کار دیگه‌ای که پسرها انجام می‌دن؛ فحش دادنه ... فکر کردید که فحش‌دادن الکیه؟ یعنی هرکی خواست فحش بده همین طوره شروع می‌کنه هرچی به ذهنش رسید می‌گه؟ ... نه عزیزم فحش خودش الگوریتم داره، مرحله‌بندی داره ... شما با یه فحش سطح مبتدیِ بیگینر شروع می‌کنی ... این فحش‌ها فقط در مورد شعور و شخصیت طرف مقابل ایجاد شبهه می‌کنه، با خانواده و اینا کاری نداره... بعد واکنش طرف رو می‌ذاری تو الگوریتم می‌بینی چه جوابی می‌ده ... اگه اونم با همون سطح از فحش شروع کرد، یعنی اونم مثل شما قفل فرمون همراهش نیس ... تو این حالت خطر زیادی در کار نیست ... همین طوری چند تا فحش مرحله یک و دو می‌دید و بعد به راهتون ادامه می‌دید می‌رید ... ولی اگه دیدی که تو گفتی:  «بیشعور نفهم»، ولی اون در جواب داره سلام گرمی به نزدیکانتون می‌رسونه؛ الگوریتم می‌گه که یه جای کار می‌لنگه... یعنی یارو یا کنگ‌فوکاره یا چهار پنج نفر دیگه هم تو ماشینش هستن و شما خبر نداری ... برای همین باید سریع یه «داداچ اشتباه کردم» بگی و بری چون احتمال زنده موندنت خیلی پایینه...
همون طوری که گفتن پسرها تو مصرف‌نکردن انرژی خیلی حساسیت دارن... برای همین برخلاف دخترها خیلی خلاصه حرف‌می‌زنن ... شما می‌ری پارک می‌بینی پسره اومده به اونایی که رو نیمکت نشستن دارن سوت می‌زنن می‌گه: «کلان اومد» ... شما اگه آدم اهل پارکی نباشی و بیشتر کارِت با ادبیات و این چیزها باشه، فکر می‌کنی که منظورش خرد و کلان و این چیزهاست ... ولی در اصل داره می‌گه کلانتری ریخته داره همه رو جمع می‌کنه، زود باشید در رید برید ...یا مثلا پسره به دوستش می‌گه: «زیقی نباش» ... این یعنی چی؟ معنی این جمله اینه که   «از ترس‌هایت کوه نساز بلکه از آنها سپری بساز که در مقابل ضربات سهمگین زندگی از آن مدد بگیری و تا قله‌های مرتفع انسانیت پیش روی - پروفسور مجید سمیعی.»
به همین خاطره که بهتره از دور پسرها رو قضاوت نکنیم ... زندگی اونا ـ مثل اتاقشون ـ در عین بی‌نظمی یه نظم خاصی داره که خودشون فقط ازش سر در میارن ...


تعداد بازدید :  820