شماره ۱۸۲۰ | ۱۳۹۸ دوشنبه ۲۹ مهر
صفحه را ببند
غلط بنویسیم؟
تازه‌ترین رمان مستور درحالی در عرض یک ماه به چاپ چهارم رسیده که انتقادهای فراوانی در فضای مجازی به غلط‌های املایی آن مطرح است... # معسومیت

 (توجه: با خواندن این مطالب، ماجرای رمان لو نمی‌رود.)
«معسومیت» مصطفی مستور اواخر شهریورماه امسال با تیراژ 4‌هزار نسخه چاپ و همان هفته اول تمام شد. چاپ‌های بعدی هم پشت سر هم منتشر شدند و کار به جایی کشید که در همین یک ماه، سه چاپ دیگر از این کتاب هم تمام شد. البته دور از ذهن نیست. نویسنده «روی ماه خداوند را ببوس» در همان ابتدای دهه80 مقبول بخشی از جوانان شد که دوست داشتند دغدغه‌های فکری و مذهبی خود را در دنیای جدید دنبال کنند. مستور به شیوه‌ای داستانی برای این گروه حرف‌هایی داشت و طبیعتا مخاطبانی یافت. با این حال، جدیدترین رمانش با عنوان «معسومیت»، نقدهای  فراوانی را از سمت همان مخاطبان به دنبال داشته. راوی رمان، به ‌عمد غلط می‌نویسد: «به‌خسوص به جای به‌خصوص، ملهق به جای ملحق، تراوت به جای طراوت، بی‌نقس به جای بی‌نقص و...» حتی با این‌که در رادیو کار می‌کند، هنوز نمی‌داند «ضبط» را نباید «ضبت» نوشت! با وجود این انتقادها، رمان جدید مستور همچنان علاقه‌مندانی هم داشته و در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی اظهارنظرهای مثبتی هم درباره کتابش وجود دارد. در این ستون بعضی از این کامنت‌ها را مرور کرده‌ایم.

# در پاسخ به دوستانی که نسبت به غلط‌های املایی پشت جلد یا عنوان کتاب دچار ابهام شده‌ یا توضیح خواسته‌اند، یادآور می‌شویم این غلط‌های املایی تعمدی و مربوط به ساختار داستان و شخصیت راوی است و بدیهی است با خواندن کتاب، ابهام به وجود آمده، برطرف خواهد شد.

# رمان جدید مصطفی مستور با زبانی محاوره آغاز می‌شود و غلط‌هایی تعمدی که نوعی منطق سردستی هم البته برای آنها تراشیده شده! منطق نویسنده هم این است که راوی او فقط 10کلاس درس خوانده و عاشق نوشتن است، اما املای خوبی ندارد!

# معصومیت یا به نوشته کتاب «معسومیت»، آخرین کتاب مستور عزیز رو دو سه روزه تموم کردم. مثل همیشه، حال نویسنده رو از زبان شخصیت اصلی، می‌شه فهمید که هم راوی کتابه و هم نویسنده است. مازیار، آدم متواضعیه که به اصرار دوستش دست به قلم برده با کلی غلط املایی. شاید مستور می‌خواد بگه دیکته کلمات مهم نیست، بلکه پاکی و صمیمیت کلمه و حس پشت کلمات مهمه. شاید یه‌جور خستگی از تکرار کلمات توکشیده باشه. یه‌جور عصیان از هر چی که هست.

# مصطفی مستور 10سال است که تمام شده، ولی نه خودش و نه طرفدارانش نمی‌خواهند این حقیقت را قبول کنند! کتاب‌هایش پرفروش‌اند؟ خب باشند، این دلیل نمی‌شود... مستور با این‌که خیلی وقت است تمام شده، ولی همچنان می‌فروشد، به پشتوانه کارهای متفاوتش در دهه هشتاد. افول مستور از «تهران در بعدازظهر» شروع شد، با «بهترین شکل ممکن» نمود پیدا کرد و حالا... حالا یک بازی عجیب‌تر در کتاب جدید که از قصد املای تعدادی از کلمات را غلط بنویسم! این هم شد خلاقیت؟!

# از مقاله‌ای که مستور تحت عنوان «سلینجر و ژرف‌نگاری معصومیت» نوشته، به‌خوبی پیداست که ذهن مستور سال‌هاست در گرو این ایده بوده است. خلق شخصیتی داستانی که راه‌ورسم دنیا را برنتابد. یک انسان طاغی اما معصوم. چیزی شبیه به هولدن کالفیلد، اما آن‌چه به نظر می‌رسد این است که مستور غافل مانده که کار نویسنده خلق‌کردن است، نه تقلید. در ادبیات جهان شخصیت‌های بسیاری خلق شده‌اند که به‌نوعی یادآور هولدن نوبلوغ و معصوم بوده‌اند. اما همگی آنها قصه منحصربه‌فرد و زبان خود را داشته‌اند و از پس همین زبان مناسب، ماندگار و بدیع شده‌اند. هیچ‌کدام زبان یک نوجوان 16‌ساله را نعل‌به‌نعل اقتباس نکرده‌اند، صرفا به این بهانه خنده‌دار که او بی‌سواد است و غریزی می‌نویسد. هیچ پسر بی‌سواد و 25 ساله ایرانی نه این‌طور حرف می‌زند، نه می‌نویسد. حالا هر چقدر دیکته‌اش بد باشد یا درس‌نخوانده باشد یا پدر عشق فیلم و مادرش از هم جدا شده باشند. اینها منطق داستانی نمی‌شود.

# مصطفی مستور، نویسنده فوق‌العاده محبوبی است. او مخاطبان خود را بیشتر، مردم عادی می‌داند و آرزو می‌کند کتاب‌هایش را زنان خانه‌دار بخوانند. مصطفی مستور در یک نشست صمیمی با مخاطبان آثارش گفته: «خواننده‌های من یا به ادبیات نرسیده‌اند یا از ادبیات عبور کرده‌اند، یعنی کسانی که نوشته‌های مرا می‌خوانند، در اثر خواندن یک اثر ادبی با من ارتباط نمی‌گیرند، بلکه بیشتر مشترکات ذهنی و روحی داریم... خواننده آرمانی من یک زن خانه‌دار است؛ کسی که اصلا در عمرش کتاب نخوانده و اگر بشنوم کتاب‌های مرا می‌خواند، خیلی خوشحال می‌شوم؛ البته این اتفاق تا حدی افتاده است.


تعداد بازدید :  394