شماره ۱۸۶۰ | ۱۳۹۸ شنبه ۲۳ آذر
صفحه را ببند
نگاهی به یافته‌های پژوهش «تأثیرات اجتماعی و اقتصادی نوسازی املاک دروازه غار»
غیبت مردم در نوسازی «هرندی»

شهروند| «مساحت خانه‌های واقع در گودال‌ها، چهل تا پنجاه مترمربع است، و به‌ندرت خانه‌ای بیش از صد مترمربع دیده می‌شود. دورتادور حیاط‌ها را اطاق‌های کوچک و بزرگ ساخته‌اند، تقریباً اطاق بزرگ‌تر از سه در چهار دیده نمی‌شود، ولی اطاق کوچک‌تر از این اندازه زیاد است، اصولاً در ساختن این اطاق‌ها رعایت استفاده از نور و روشنایی را نمی‌کنند، بل‌که از هر گوشه‌وکناری، دخمه‌ای به ‌نام اطاق ساخته و آنها را کرایه می‌دهند.»
57‌سال می‌گذرد از زمانی که پژوهشگری به نام بانو فقیه این سطرها را درباره محله دروازه غار نوشت و گفت به دلیل محل و طرز ساختمان این گودها «نمی‌توان به آسانی اصلاحی در آن کرد» و «تنها راه اصلاح وضع گودها این است که، جای دیگری برای سکونت افراد در نظر گرفته شود، و آنها را از گودال‌ها به‌ خارج منتقل کرد، و همه خانه‌های داخل گودها را از بین برد.»
از همان زمان هم تعیین تکلیف برای محله‌ای که زمانی یکی از دروازه‌های خوشامدگوی تهران به مهاجران بود و آنها را با گشادگی در خود جای می‌داد، مرسوم بود. نسخه پیچیدن برای محله‌ای که از نگاه تصمیم‌گیران، ساخت‌وسازی متناسب با شهری مدرن و توسعه‌یافته ندارد، بدون اینکه به شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شکل‌گیری آنها توجه شود.
اما امروز دسته‌ای از پژوهشگران شهری و جامعه‌شناسان نگاه متفاوتی به شهر و بافت‌هایی چون دروازه‌غار دارند که بافت فرسوده نامیده می‌شود. پژوهش «تأثیرات اجتماعی و اقتصادی نوسازی املاک محله هرندی» که سیاوش امجدی در دفتر توسعه محله هرندی انجام داده، یکی از این پژوهش‌هاست. در شهری مثل تهران که هر زمان با بیم زلزله شب و روز می‌گذراند نوسازی بافت‌های فرسوده یکی از برنامه‌هایی است که مدیران شهری از آن دم می‌زنند. معمولا هر چه تعداد واحدهای نوساز و میزان نوسازی بالاتر باشد، آنها احساس موفقیت بیشتری می‌کنند. بدون اینکه پیچیدگی‌های نوسازی در محله هرندی را در نظر بگیرند.

هرندی کجاست
نام این محله بیش از هر چیز با آنچه برنامه‌ریزان «آسیب‌های اجتماعی» می‌نامند، شناخته می‌شود. هرندی پشت بازارها پنهان است و هم بازاریان و هم برنامه‌ریزان شهری ترجیح می‌دهند بازار آن‌قدر بزرگ شود که این محله را ببلعد تا مردمی که برای خرید جهیزیه به شوش و مولوی می‌روند، چشم‌شان به هرندی نیفتد. هرندی روی دیگر بازار است.
این پژوهش در بخش تاریخچه می‌گوید: «محله هرندي یکی از قدیمی‌ترین محلات شهر تهران است که از شمال به خیابان مولوي مرکزي از جنوب به خیابان شوش از غرب به خیابان خیام و از شرق به خیابان ري محدود می‌شود. بافت قدیمی آن قدمتی بین 70 تا 100‌سال دارد با منازل قدیمی، فرسوده و تخریبی بسیار. جمعیت این محلات در گذر زمان تغییرات زیادی داشته است و گروه‌های جمعیتی مختلفی در این محله رحل‌اقامت گزیده و سالی چند سکونت کرده و از آن پس کوچ کرده‌اند. به‌علاوه امروزه‌روز این بافت‌ها میزبان جمعیت سیال بالایی هم هستند، جمعیتی کوچ‌رو که به‌ازای یافتن کار و مکانی ارزان‌قیمت برای اقامت محله هرندی را پیشاروی خود می‌بینند.»
هرندی محله ارزانی است، همین امر باعث می‌شود بیشتر مردم علاقه چندانی به بازسازی و نوسازی خانه‌هایشان نداشته باشند. اما این ماجرا روی دیگری هم دارد: «سرمایه‌گذاران و سازندگان به این دلیل که امکان بازگشت سرمایه‌شان اندک است یا در آینده‌ای دور این بازگشت تصورپذیر است، میلی به ساخت‌وساز در این بخش را نداشته‌اند. از سوی دیگر شاهد هستیم گردش سرمایه در شهر خود را به این محله نیز رسانده است. گرچه آغاز گردش سرمایه در این محله نتوانسته آنچنان که باید شکوه‌مندانه باشد. اما به‌هرحال توانسته در برخی از منفذها وارد شود و تغییراتی رقم بزند. نوسازی اگرچه نه در معنای خانه‌های تجمیعی اما در قالب مجتمع‌های تجاری بزرگ و ساخت‌وسازهای بزرگ‌مقیاس در محله‌ای که نزدیک به رُبع آن در تصرف کارگاه‌های ساختمانی است، هیچ‌چیز ناآشنایی نیست.» برای بازاریان هم بهتر است کارگران‌شان ساکن خانه‌های فرسوده و ارزان این منطقه باشند تا هم دستمزد کمتری بخواهند و هم هزینه رفت‌و‌آمد نداشته باشند. نوسازی در این محله مسأله پیچیده‌ای است.
سازمان نوسازی شهر تهران سال 1346 شکل گرفت و به‌طور رسمی از‌ سال 1347 کارش را در پی الحاق ماده 111 به قانون شهرداری‌ها شروع کرد. این ماده می‌گوید شهرداری‌ها برای نوسازی می‌توانند موسساتی تأسیس کنند تا با سرمایه خود، خانه‌ها، مستغلات و اراضی و محلات قدیمی و کهنه شهر را بخرند و طبق طرح‌های مصوب شهرداری نوسازی کنند. از آن زمان تا پیش از انقلاب 57 نوسازی به خصوص در دروازه‌غار بدون واسطه انجام می‌شد و آن نگاهی که بانو فقیه در پژوهش خود به آن اشاره کرد، یعنی مشکلات بهداشتی بهانه‌ای برای نوسازی در این مناطق بود. اما امروز سازمان نوسازی شکل دیگری دارد، از یک‌سو مدیران شهری با مدیر فعلی سازمان نوسازی هم‌صدا هستند که می‌گوید «طرح مسأله بافت‌های فرسوده شهری در دهه گذشته [دهه 1380] و پیگیری رویکرد نوسازی در این محدوده‌ها با هدف برنامه‌ریزی و مداخله برای کاهش آسیب‌پذیری در مقابل زلزله صورت گرفته است»، از سوی دیگر هم مدیران شهری چشم امید به نوسازی و اعیان‌سازی این محله دارند. فرودستان، افراد مبتلا به اعتیاد و کارگران ازکارافتاده نباید محله را به دست بگیرند. روی دیگر اعیان‌سازی علاقه به ساخت مراکز خرید است که در دوران شهرداری پیشین بخشی از آن انجام شده بود. مردم محله از ‌سال 94 به گودبرداری و بالارفتن تیرآهن‌هایی نگاه‌می‌کردند که نمی‌دانستند قرار است برای محله‌شان چه ارمغانی بیاورد. مسئولان محله شنیده بودند گودبرداری در پارک خواجوی کرمانی و کنار کتابخانه پارک قرار است مرکز تجاری شبیه مرکز تجاری تیراژه یا کوروش باشد. دو‌سال قبل یکی از مدیران محله به روزنامه شهروند گفته بود: «اگر رفت‌وآمد رونق‌بگیرد، آسیب‌های اینجا کم می‌شود.» باوری که مدیران شهری آن را برای توجیه تغییرات محله بین مردم اشاعه داده بودند. البته تغییر تصویر محله به نفع بازار فقط با نوسازی صورت‌نمی‌گیرد و این را طرح‌های مختلفی که در محله برای جمع‌آوری یا به اصطلاح «ساماندهی» انجام شده‌اند، تایید می‌کنند. زمستان ‌سال گذشته آخرین طرح ساماندهی معتادان متجاهر در این محله انجام شد، طرحی بزرگتر از همه طرح‌هایی که تا امروز اجرا شده‌اند. آنها به مدت حداقل 6 ماه به خارج از شهر منتقل شدند. طرحی که می‌خواست یک بار برای همیشه این مسأله را حل کند. چنین طرح‌هایی همچنان ادامه خواهند داشت.
اما چه کسانی دارند این محله را می‌خرند و نوسازی می‌کنند؟ از نگاه این پژوهش چهار دسته در این محله درگیر مسأله مسکن و نوسازی آن هستند: 1- دولت‌‌ها، 2- بانک‌ها، 3- ساکنان محلی و 4- بسازوبفروش‌ها. عمده ساخت‌وسازها برای نوسازی بافت فرسوده مسکونی را پیمانکاران انجام می‌دهند، یعنی همان بسازوبفروش‌ها. طی یک دهه یعنی از 1385 تا 1395، از 3هزارو988 پلاک مسکونیِ موجود در محله هرندی فقط 698پلاک نوساز شده‌اند.‌ اوج نوسازی در محله دروازه‌غار سال1390 بود، پس از آن‌ در سال‌های 1391 و 1392 نوسازی اوج دیگری را تجربه کرد، سپس با افول مواجه شد. براساس این پژوهش 32‌درصد خانه‌ها به‌صورت شخصی‌سازی ساخته شده‌اند که مبتنی‌بر سرمایه‌ای بوده که صاحب ملک خود سرمایه‌گذاری کرده یا با کمک وام‌های بدون‌سپرده آن را به اتمام رسانده است. 50‌درصد را پیمانکارها و بسازوبفروش‌ها ساخته‌اند، 17‌درصد خانه‌ها هم با شراکت با پیمانکار بنا شده‌اند و خانه‌های باقی‌مانده حاصل شراکت با اعضای فامیل و دوست‌وآشنایان‌اند. «در این درصدگذاری‌ها شاهد هستیم که ساخت پیمانکاری سلطه دارد و منطق برون‌سپاریِ نوسازی منجربه این شده است که مالکان با شرایطی نازل و از سر اکراه خانه‌هایشان را برای نوسازی به پیمانکاران و بسازوبفروش‌های سوداگرِ خرده‌پا بسپارند. لازم به یادآوری نیست که مالکان این املاک بلااستثنا از اقشار کم‌درآمد شهر تهران‌اند و معیار مالک‌بودن چندان تفاوتی در وضع مادیِ آنها ایجاد نمی‌کند، مگر آنکه به‌واسطه آن به یک موجرِ خُرد بدل شوند و جریان زندگی از این طریق اندکی بهتر ‌پیش برود.»
مستأجران در محله‌ای که از گذشته به محله‌ای برای زندگی موقت کسانی که تازه به تهران آمده بودند، معروف بود، حکایت دیگری دارند. برای خیلی از آنها زندگی در خانه فرسوده یا نوساز تفاوتی ندارد. همچنین بسیاری از واحدهایی که از بیرون مسکونی به نظر می‌رسند، درواقع انبارهای بازاریان شوش و مولوی است.
مستأجران خانه‌های نوساز ساکنان کوتاه‌مدت این خانه‌ها هستند. خیلی زود بالارفتن نرخ اجاره‌بها به‌طور سالانه آنها را به زندگی در خانه‌های بدساخت‌تر و کوچک‌تر سوق می‌دهد. «به‌عبارتی فشرده‌سازیِ جمعیت به‌واسطه فقر روزافزون.» این پژوهش می‌‌گوید به‌ واسطه بازتولید گسترده سرمایه مستغلاتی، تجاری، صنعتی و غیره لایه‌های متفاوتی در میان اعضای طبقه کارگر به‌وجود می‌آید و هر یک برحسب ضرورت خواست‌ها و نیازهای متمایزی را بنا به سطح زندگی خود پیگیری می‌کنند. بنابراین، این‌چنین می‌شود که هم ما با گرایش به سکونت در خانه‌های بدساخت مواجه هستیم و هم به گرایش به سکونت در خانه‌های خوش‌ساخت و نوسازِ جدیدالاحداث. اما آنچه در میان هر دو این گرایش‌ها مشترک است، کوتاه‌مدت‌بودن سکونت و جابه‌جایی‌های سریع است.»
بیشترین ‌درصد سکونت مستأجران در این محله یعنی 27‌درصد آنها در خانه‌های 60 متری زندگی می‌کنند. آنها به‌طور میانگین چهار فرزند دارند یا به‌طورکلی 6 نفر در این خانه‌ها زندگی‌می‌کنند. «این تعداد نفرات در واحدی 60 متری به این‌ معناست که با توجه به سرانه مسکونی اختصاص‌یافته در کلان‌شهرها (یعنی 17 تا 33.5 مترمربع)، به هر فرد تقریبا 10 تا 12 مترمربع اختصاص می‌یابد و این مقیاس نشان از بی‌تناسبی هولناکی دارد، به‌عبارتی گویی افراد به‌شکلی درهم‌وبرهم در این خانه‌ها جا گرفته‌اند.»
این هم بخشی از تصویری است که زندگی فرودستان در این محله با آن شناخته می‌شود. تصویری که با فقر شناخته می‌شود. این فقر فقط در برخورداری از سرپناه نیست که نمود پیدا می‌کند، وضع بهداشتی، درمانی و تغذیه هم در این محله فرودستی را تشدید می‌کند. محله‌ای که نوسازی آن یکی از اهداف مهم مدیران منطقه و شهر است، نسبت به محله‌های همسایه فقر امکانات دارد، امکاناتی که در محله قیام-کوثر که در شرق آن قرارگرفته، بیشتر از هرندی است.
نوسازی پلاک‌های فرسوده
در هرندی چه شکلی دارد
بیشتر نوسازی این محله در شمال‌شرقی آن و پس از آن بخشی که به خیابان مولوی منتهی می‌شود، انجام شده است. همچنین بیشتر پلاک‌های نوسازی‌شده در امتداد خیابان‌های اصلی است و به عمق محله نفوذ نکرده است: «این بلوک‌ها را با رویکردی کلی می‌توان محل تجمع جمعیت فرودست شهری یا محل اجتماع انبارها و کارگاه‌های وابسته به بازار دانست که با توجه به عمیق‌نبودنِ نوسازی این فرضیه ما به اثبات می‌رسد که این دو عامل، مانع اساسی پیشروی نوسازی در محله است.» همچنین نوسازی در این 10‌سال منطقی نداشته و در نتیجه به شکل در‌هم‌ریخته و بی‌نظمی انجام شده است، یعنی «مالکان خانه‌های قدیمی – فرسوده و بسازوبفروش‌ها برحسب تسهیلاتی که دولت و اسناد و طرح‌های فرادستی، به‌صورتی مقطعی برای احیای بافت فرسوده مدنظر قرار داده‌اند، اقدام به نوسازیِ خانه‌هایشان کرده‌اند و آن‌طور که پیداست این اَعمال کمتر خودانگیخته بوده و بیشتر مبتنی‌بر بسته‌های تشویقی گوناگونی است که طی دوره‌های متفاوت اعطا شده است.» مردم محله می‌گویند خانه‌هایی که نوسازی شده‌اند، حتی در سال‌های اول ساخت هم کیفیت چندانی نداشتند، این اتفاقی است که پژوهشگران این مقاله به آن بدمسکنی می‌گویند. مردمی که خانه فرسوده‌شان را به دست پیمانکار سپردند، توان نظارت درست روی ساخت آن نداشتند تا پیمانکار مجبور به استفاده از مصالح بادوام باشد. آن بهانه‌ای که مدیران شهری را به سوی نوسازی این محله و محله‌هایی شبیه به دروازه‌غار سوق می‌دهد، عملا اتفاق نمی‌افتد. یکی از ساکنان محله می‌گوید: «این خانه تازه دو‌سال است که ساخته شده و هیچ‌چیزنشده، شبیه به برج پیزا شده است.» آنها از خانه‌های فرسوده می‌روند به خانه‌هایی که کسی بر کیفیت‌شان نظارت نکرده است. آنها فکر می‌کنند بهتر است خودشان ناظر ساخت این خانه‌های شراکتی باشند. اینکه خود مردم بخشی از کنش‌ها را در سیستم خدمات شهری شکل بدهند، اتفاقی است که در انتهای این پژوهش به‌عنوان راهکار آمده است.  

 


تعداد بازدید :  379