شماره ۱۸۸۹ | ۱۳۹۸ پنج شنبه ۲۶ دي
صفحه را ببند
من یک نابلد آشپزی بودم

[زهرا تجویدی] سال‌ها مادرم من را به آشپزخانه دعوت می‌کرد و می‌گفت که اگر الان یاد نگیری که چطور قورمه‌سبزی بپزی، هیچ وقت یاد نخواهی گرفت. باید وردست یک آشپز کاربلد بایستی تا یاد بگیری، بعدا فرصتش را نخواهی داشت و در زندگی مستقل از گرسنگی خواهی مرد؛ ولی من مقاومت کردم و از آشپزی متنفر ماندم و گفتم من اصلا قورمه‌‌سبزی دوست ندارم. مستقل هم شدم و پا به آشپزخانه نگذاشتم. آشپزی به نظرم وقت تلف‌کردن بود. غذای دانشگاه و دست‌پخت هم‌اتاقی به نظرم خیلی هم خوب بود. تا اینکه کتاب مستطاب آشپزی از دوستی به دستم رسید و ورقی زدم     و مثل یک رمان شروع کردم به خواندن. فصل اولش را که درباره مقدمات و تاریخچه‌هاست، خواندم و چقدر جذاب بود. دستورهای غذا را جسته و گریخته خواندم و جذب آنها شدم؛ وصف خوراک‌ها مثل توصیف یک اثر هنری بود و دستور پخت‌ها مثل یک روایت.
آشپزی برای نخستین‌بار به نظرم دوست‌داشتنی رسید. فکر کردم باید امتحانش کنم. با قورمه‌سبزی شروع کردم و پختنش را حالا بیشتر از خوردنش دوست دارم. برای آن کل‌کل تاریخی با مادرم هم که شده با غذاهای چالشی شروع کردم؛ مثل فسنجان که پخته بودم و به در و دیوار تیر می‌انداخت و من ذوق می‌کردم.  هیچ‌وقت از هیچ آشپز کاربلدی نکته‌ای نپرسیدم و وردست هیچ‌کس نایستادم مگر کتاب مستطاب آشپزی که حالا در قفسه آشپزخانه جا خوش کرده بود. بعدها دوستی هم پیدا کردم که با رزا منتظمی آشپزی و شیرینی‌پزی یاد گرفته بود و چه خوب هم می‌پخت.
گاهی نکته‌هایی از دوست و آشنا شنیدم که مثلا در روغن برای آشپزی روزانه خسیس باش ولی برای میهمانی دریغ نکن یا مثلا توی مرغ پرتقالی به جای پودر دارچین چوب دارچین بینداز.  نمی‌گویم که نصیحت آشپزهای زبده هیچ‌وقت به کار نمی‌آید ولی آشپزی نیازی به وردست‌ایستادن ندارد. مثل شنا نیست که نتوانید از روی راهنمای آموزشی فرا بگیرید. کتاب آشپزی همیشه کارگشاست و اگر ذوق و عشق چاشنی‌اش باشد، می‌تواند از شما آشپز بسازد.


تعداد بازدید :  327