شهرام شهیدی طـــنــزنـویــس
حتما شما هم در مورد تلفشدن پرندگان مهاجر در میانکاله شنیدهاید. میبینید؟ فقط وقت باارزش نیست که تلفشدنی است. پرندگان باارزش هم حکم زمان را دارند. تلف میشوند و آدمی در هر دو مورد نمیداند چه چیز باارزشی را از دست داده است. جمله فلسفی را کِیف کردید؟ سردبیر باید به خاطر فلسفیکردن این متن یک مقدار روی حقالتحریر من بگذارد. چی؟ میفرمایند تو با این نوشته همان وقت باارزش ما را تلف کردی. این به آن در!
از میانکاله دور نشویم. این تالاب بینالمللی درحال خشکشدن است و تازگی 20درصد از مساحت خود را از دست داده است. شنیدهایم شکارچیان منطقه طوماری جمع میکنند که در آن نسبت به خشکشدن این تالاب واکنش نشان داده و خواستار برخورد با مسببان آن شدهاند. تعجب نفرمایید. شکارچی مدافع محیطزیست نداریم.آنها از روی علاقه این کار را نمی کنند، بلکه به خاطر منافع خودشان این طومار را نوشتهاند. تالابی که خشک بشود، دیگر پذیرای پرندگان مهاجر نیست و وقتی پرنده نیاید، آنها چه چیزی باید شکار کنند؟
میگویند وقتی شکارچیها فهمیدند یکی از همسایهها با محدودکردن آب ورودی به دریا، علت اصلی کاهش مساحت تالاب میانکاله است، فوری گفتند از اولش هم انتقادی به این قضیه نداشتهاند و امضایشان پای طومار جعلی است.
اما یکنفر از مسئولان سازمان محیط زیست یواشکی دَمِ گوش من گفت آنها از خشکشدن این تالاب خوشحال هستند؛ چون وقتی تالاب نباشد، پرنده مهاجری نیست و شکارچیای نیست و وقتی شکاری انجام نشود، کسی هم به سازمان محیطزیست غر نمیزند که چرا جلوی شکار پرندگان را نمیگیری.
وقتی جنگل های استرالیا در آتش میسوخت و جانوران بسیاری متأسفانه در آتش سوختند، 98میلیون کاربر ایرانی در اقدامی درست ناراحتی خودشان را در شبکههای مجازی به اشتراک گذاشتند. (نگویید جمعیت ایران که اینقدر نیست. اول اینکه ایرانیان مقیم خارج را هم به جمعیت ایران اضافه کنید. دوم اینکه من کلی فریدون میشناسم که یک صفحه اینستاگرامی به نام خودش دارد و یک صفحه هم به نام منیژه که اسم مستعار اوست. اینطوری تعداد کاربران ایران از تعداد جمعیتش بیشتر است.) اما وقتی پرندگان تالاب میانکاله به طرز عجیب و مشکوکی مُردند، نصف آن کاربران چراغ خاموش آنجا را ترک کرده و با اجازه بزرگترها رفتند گل بچینند.
شعر معروف استاد شفیعی کدکنی این روزها باید بهروزرسانی شود و اینطور نوشته شود که «ای کاش پرندگان مهاجر و کوآلاها و یوزپلنگهای ایرانی و کرگدنها و درختان، وطنشان را/ مثل بنفشهها/ درجعبههای خاک/ یک روز میتوانستند/ همراه خویشتن ببرند هرکجا که خواستند.»
و پدری شب آزمون زبان آیلتس فرزندی که فرمهای مهاجرت را پر کرده بود، گفت: «وضع پرندگان مهاجر را ببین دلبندم. آخر و عاقبت مهاجرت این است.»