[صبا شادور] مجید برزگر از جمله فیلمسازانی است که از یک سینمای متفاوت میآید. سینمایی که گاهی مخاطبان خاص دارد و از آن استقبال میشود و گاهی هم فیلمهای او در بخش هنر و تجربه به نمایش درمیآید؛ البته ناگفته نماند که در این راه موفق هم بوده است. او در این سالهای اخیر فعالیتهای زیادی در عرصههای مختلف داشته است؛ از حضور در فیلمسازی تا تهیهکنندگی و نمایشگاه عکس ازجمله کارهای این کارگردان و تهیهکننده سینماست. برزگر تاکنون فیلمهای «فصل بارانهای موسمی»، «پرویز» و «یک شهروند کاملا معمولی» را در کارنامه فیلمسازیاش دارد و امسال با فیلم «ابر بارانش گرفته» در عرصه کارگردانی و در فیلم «دشمنان» به عنوان تهیهکننده در سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر حضور دارد. این کارگردان سینما معتقد است که فیلم «ابر بارانش گرفته» خود امیدواری در زندگی مردم است. «به نوعی برخلاف فیلمهای گذشتهام اینبار امید را در فیلم ترویج دادهام.»
آیا فیلم «ابر بارانش گرفته» ادامه فیلمسازی شما در سینماست؟
اصولا فیلمهای من در مضمون اجتماعی نمیگنجند اما به نوعی بخشی از افراد جامعه را نشان میدهند. من فکر میکنم سهگانه فیلمهای قبلی من خیلی بیشتر از فیلم «ابر بارانش گرفته» بهم نزدیک بودند. به هر حال آن سه فیلم در یک خط و جایی به هم میرسیدند و کمی هم ناامید به آینده بودند. اما این فیلم که در جشنواره حضور دارد نگاه متفاوتتری به آینده دارد؛ به نوعی امیدواری خاصی که تا انتها تماشاگر را هم با خود همراه میکند.
اکثر فیلمهایی که امروزه ساخته میشوند، نام سینمای خود را اجتماعی میگذارند؛ چقدر شما با این عنوانبندیها به شکل درست آن در سینما موافق هستید؟
طرح مسائل اجتماعی در سینما مهم شده است. فیلمهای قبلی من واکنشهایی بودند که از دل جامعه بیرون میآمدند. از طرفی من به دنبال آدمهای متفاوت در جامعه هم نیستم. همیشه افراد ساده و کمتر دیدهشده را در سینما میبینم. وقتی تلویزیون به عنوان یک رسانه با لقب سانسور، نظارت و کنترل پیش میرود، فیلمسازان را به مسیری هدایت میکند که خلاف آن بروند. به همین دلیل پرداختن به موضوعات اجتماعی در سینما تبدیل به تابویی شده که دست فیلمسازان را برای انتخاب موضوعات اجتماعی بازتر گذاشته است.
چطور شد که به داستان فیلم «ابر بارانش گرفته» رسیدید؟
اصولا من چندینبار داستان فیلمم را مینویسم تا درنهایت به قصهای بپردازم که متوجه میشوم، الان زمان ساخت آن است. به هر حال پایاندادن به یک زندگی تصمیمهای متفاوتی را در ذهن میآورد که پرداختن به آن جذاب است. متأسفانه مشکلات مالی کمی کار را عقب انداخت اما خوشبختانه فیلم ساخته شد و به جشنواره رسید.
مرز بین خیال و واقعیت در سینمای ایران یا با توجه به مضمون فیلم درست نشان داده میشود یا فیلم را از مسیر خود خارج میکند. چطور توانستید این موقعیت را حفظ کنید؟
گاهی مرگ موضوع مهمی در فیلمهای ایرانی است که پرداختن به آن با خیالبافی همراه خواهد بود. قصد من از پرداختن به این موضوع در واقع این بود که تماشاگر کمی با ذهن خود درگیر شود و به دنبال یک معنا و مفهوم در درون خود باشد. به همین دلیل نهنگ در پایان فیلم از نگاه شخصیت سارا دیده میشود و شاید ممکن است تماشاگر آن را قبول نکند. فضای میان سینمای اجتماعی و ملودرام در این فیلم نه تنها برایم جذاب بود بلکه سعی کردم تا فیلم را با گونههای مختلفی که امروزه از سینمای اجتماعی میبینیم، متفاوتتر بدانم. از طرفی با ساخت این فیلم که مرز بین واقعیت و خیال بود، میخواستم تماشاگر را با آنچه درون فکر او میگذرد، درگیر کنم.
فضا و قاببندی بیشتر سکانسهای فیلم از هنر عکاسی میآید؛ در اینباره صحبتی دارید؟
برای رسیدن به صحنههایی که مد نظرم بود، مدتها فکر میکردم و با تصویرسازی و گوشکردن موسیقی پیش میرفتم. حتی طراحی لباس و صحنه هم برایم اهمیت خاصی داشت. تقریبا کل فیلم را با ساخت دکور و فضاسازیها پیش بردیم؛ چراکه از قبل حتی به همه صحنهها و چیدمان وسایل فکر کرده بودم. برای ساخت یک خانه ویرانشده هم برنامهریزی و هزینه کردیم. درواقع آنچه در فیلم است، همه ساختگی و دکور است.
این روزها درباره ترویج فرهنگسازی میشنویم، آیا کارگردانهای سینما در حین ساخت فیلمهای خود به این موارد برمیخورند یا فکر میکنند؟
بله، من موافق هستم که سینما بخش آموزنده را هم دربرمیگیرد؛ به هر حال جامعه هم به آنچه امروزه میبینیم، بها نمیدهد. در کل حرف شما صحیح است و باید بخشهایی از احترام و فرهنگسازی در فیلمها بیشتر مورد توجه فیلمسازان قرار گیرد.
کمی درباره بازیگران این فیلم صحبت کنید؛ بهویژه شخصیت ارشیا نیکبین، بازیگر نقش «آریا» که از ورود او به فیلم داستان ریتم بهتری دارد.
ارشیا نیکبین از هنرجویان کلاسهای هومن سیدی بود. او استعداد فوقالعادهای دارد. آقای آرمان خوانساریان که با هم فیلمنامه را نوشتیم ارشیا را به من معرفی کرد. برای این نقش بازیگران نوجوان زیادی را تست کردیم و بلاخره به او رسیدیم. عرض کردم درباره همه بازیگران خواستم که نوعی از سرما را داشته باشند. قطعا توانایی این بازیگران بسیار بالاست ولی فضا و سلیقه من این نوع بازی را میخواست.
علیرضا ثانیفر هم از دوستان خوب من و بازیگری قوی است. انتخاب این بازیگران به شرایط سرد حاکم در فیلمنامه برمیگردد. برایم مهم بود که بازیگران نقشهای احساسی نداشته باشند. جنس بازی بازیگران این فیلم دقیقا همان چیزی بود که در حین نوشتن فیلمنامه به آن فکر رسیده بودم. نازنین احمدی بازیگر بسیار خوبی است. به عنوان بازیگر تئاتر تجربه بازی در شکلهای مختلف را دارد. من از او خواستم اینطور بازی کند. این مدلواربودن را ترجیح میدهم؛ این شکل بازی در بازی همه بازیگران رعایت شد.
به نظر میرسد موجی از فیلمهای خشونتآمیز و بهاصطلاح لمپنوار در روایت فیلمنامهها به راه افتاده است که نمونههای مختلف آن را امروزه در سینما میبینیم. این موج برگرفته از چه ذهنیتی است؟ شرایط جامعه کنونی تأثیری بر این فیلمنامههای خشونتآمیز دارد؟
اساسا وقتی میگوییم «موج» یعنی لحظهای هست و یا نیست. درواقع یک دورهای دارد که نقطه اوج نامیده میشود و بعد از آن تبوتاب میافتد. پس همیشه در جریان نیست؛ اما موج در حقیقت متأثر از شرایط است. موجی از فیلمهای ساده یا آپارتمانی. گاهی شرایط اقتصادی و سخت سینما باعث میشود که فیلمهای آپارتمانی بیشتر شود. گاهی فیلمها برگرفته از فضای اجتماعی امروز ساخته میشوند. این موضوع سالهاست که در سینما جریان دارد؛ ناخودآگاه موج فیلمهایی با روایت داستانهای مشابه رواج پیدا میکند. الان هم به این صورت است که شرایط اجتماعی به سمتی رفته که بعضی از فیلمسازان بدون اینکه قراری از پیش تعیین کرده باشند، در حقیقت متأثر از شرایط اجتماعی به سمتی از فیلمنامهها دست پیدا میکنند.
فکر میکنید شرایط اکران فیلمها همچنان با مشکلات روبهرو است یا خیر؟
ویژگی من و خیلی از فیلمسازان ممکن است این باشد که وقتی به نوشتن و ساختن فیلم فکر میکنیم، خیلی به بحث اکران فکر نمیکنیم. خیلی خوشحال میشوم اگر فیلمهایم بدون دردسر اکران شوند، اما آنقدر به جهان فیلم و اثری که تولید میشود، متعهد هستم که بعضی مشکلات را نمیبینم. در این فیلمها من از نابازیگر استفاده کردهام، اما مطمئن هستم همه فیلمها مخاطبان خاص خود را دارند و تماشاگر خود را پیدا میکنند. معتقدم مخاطبان به فیلمها نزدیک میشوند و نه فیلمها به مخاطبان؛ به نظرم وقت آن رسیده که سلیقه مخاطبان سینما کمی تغییر کند و این مسائل تنها با ساخت فیلمهای متفاوت امکانپذیر خواهد بود.
بهتازگی وارد عرصه تهیهکنندگی در سینما هم شدهاید. با توجه به شرایط سخت سرمایهگذاری روی فیلمهای سینمایی، چطور شد که پذیرفتید در این عرصه هم فعالیت کنید؟
بخش مهمی از ساخت فیلمها به بحث سرمایهگذاری برمیگردد. همه سرمایهگذاران سینما به فکر برگشت سرمایه خود در سینما هستند. شاید یکی از دلایلی که پذیرفتم در این عرصه همکاری کنم، این بود که با خیال راحت بر روی فیلمها برآورد مالی انجام میدهیم و اگر هم در گیشه با مشکل مخاطب روبهرو شویم و فیلم شکست بخورد، اهمیتی نخواهد داشت. در همین سینمای امروز هم عدهای ادای فیلمسازی را درمیآورند؛ اتفاقا آمدهاند تا از این هنر بهرهبرداری مالی کنند. همان عده شکستخوردههای سینما نامیده میشوند و بعضا فیلمهای مبتذل را راهی سینما میکنند. اتفاقا معتقدم که تماشاگر هم روی خوشی به فیلمهای تجاری نشان نمیدهد. البته این نکته را هم نباید فراموش کرد که تماشاگران سینما در بیشتر مواقع
قابل پیشبینی نیستند. خوشحالم که به طور مستقل فیلم میسازم.